به امام علی علیه السلام در رثای پیامبر صلی الله علیه و آله منسوب است که: سیاهی چشم من بودی و اینک چشم من بر تو می‌گرید. هرکه خواهد بعد تو بمیرد، من از تو محافظت می‌کنم. کنت السواد لناظری فبکی علیک الناظر من شاء بعدک فلیمت فعلیک کنت احاذر مولوی مرحبا ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما ای دوای نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون و جالینوس ما گویم هر آنچه دور کند مر تو را زدوست بداست بهر چه روی نهی بر وی ار نکوست بداست فراق یار اگر اندکست اندک نیست درون دیده اگر نیم تار موست بداست جامی در سلسلةالذهب آورده است: خدمت مولوی چه صبح و چه شام کرده اندر کتابخانه مقام متعلق دلش بهر ورقی در خیالش زهر ورق سبقی نه شبش را فروغی از مصباح نه دلش را گشادی از مفتاح نه به جانش طوالع انوار تافته از مطالع اسرار کرده کشاف بر دلش مستور نور کشف شهود و ذوق حضور از مقاصد ندیده کسب نجات بی خبر از مواقف عرصات از هدایت فتاده در خذلان وز بدایت نهایتش حرمان بی فروغ وصول تیره و تار از فروع و اصول کرده شعار کرده خانه کتابهای سره از خری همچو خشت کرده خره سوی هر خشت از او چو رو کرده در فیضی برخ برآورده قصر شرع نبی و حکم نبی جز به آن خشتها نکرده بنی زان به مجلس زبان چو بگشاید سخنش جمله قالبی آید صد مجلد کتاب بگشاده در عذاب مخلد افتاده سر پر اندیشه‌های گوناگون لب پر افسانه دل پر از افسون این بود سیرت خواص انام چون بود حال عام کالانعام عام را خود زشام تا به سحر نیست جز خواب و خورد کار دگر صلح و جنگش برای این باشد نام و ننگش برای این باشد سخن از دخل و خرج خواند و بس شهوت بطن و فرج راند و بس همتش نگذرد ز فرج و گلو داند از امر فانکحوا و کلوا ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357