شرح و تفسير ج-۱۳ عالمانى که حجت خدا در زمينند امام(عليه السلام) در اين بخش از کلام خود که در واقع جنبه استثنا از گفتار سابق را دارد مى فرمايد: «(درست است که عالمان با عمل اندک اند و علم و دانش با مرگ حاملانش مى ميرد) ولى بار خدايا! آرى هرگز روى زمين از کسى که به حجت الهى قيام کند خالى نمى شود; خواه ظاهر و آشکار باشد و يا ترسان و پنهان»; (اللَّهُمَّ بَلَى! لاَ تَخْلُو الاَْرْضُ مِنْ قَائِم لِلَّهِ بِحُجَّة. إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً، وَإِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً). درست همان چيزى که علماى اماميه و شيعيان به آن ايمان دارند که زمين هرگز خالى از حجت نمى شود; خواه آشکار باشد يا پنهان و جالب اين که ابن ابى الحديد تصريح مى کند که اين جمله امام(عليه السلام) مانند تصريح به عقايد شيعيان است; ولى اصحاب ما آن را حمل بر «ابدال» مى کنند که در روايات نبوى به آنها اشاره شده و آنان مردانى هستند که پيوسته در سطح زمين در گردش اند; برخى شناخته مى شوند و بعضى ناشناخته مى مانند. اى کاش ابن ابى الحديد دست از تعصبات طائفى خود بر مى داشت و هنگامى که به سخنى از مولا اميرمؤمنان على(عليه السلام) برخورد مى کرد که صريح يا مانند صريح بر اعتقاد اماميه بود آن را مى پذيرفت و رواياتى را که درباره ابدال نقل شده نيز حمل بر امامان معصوم و ياران خاص آنان مى کرد. (در پايان اين گفتار سخنى درباره روايات ابدال خواهيم داشت). سپس امام(عليه السلام) به نکته مهمى درباره فوايد وجود حجت هاى الهى اعم از غائب و ظاهر پرداخته مى فرمايد: «وجود آنها به اين سبب است که دلائل الهى و نشانه هاى روشن او هرگز باطل نگردد و از دست نرود»; (لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَبَيِّنَاتُهُ). اين سخن در واقع يکى از پاسخ ها براى سؤال معروفى است که درباره فلسفه وجود امام غائب(عليه السلام) مى شود و آن اين که امام غائب(عليه السلام)افزون بر اين که وجودش سبب آرامش زمين و برکات الهى و تربيت و پرورش دل هاى آماده است، از طريق ولايت تکوينى همچون پرورش گل ها و ميوه ها به وسيله آفتاب پشت ابر، فايده ديگرى نيز دارد و آن اين است که معارف اسلامى و حجج و بينات الهى و احکام شريعت را دست نخورده نگه مى دارد تا با گذشت زمان گرد و غبار نسيان و بطلان بر آنها ننشيند و آيين حق تحريف نگردد تا زمانى که ظاهر شود و همه را از اين آب زلال حيات بخش سيراب کند. حضرت در ادامه اين سخن به بيان عدد و صفات آنها مى پردازد و مى فرمايد: «آنها چند نفرند و کجا هستند؟ به خدا سوگند تعدادشان اندک و قدر و مقامشان نزد خدا بسيار والاست»; (وَکَمْ ذَا وَأَيْنَ أُولَئِکَ؟ أُولَئِکَ وَاللَّهِ الاَْقَلُّونَ عَدَداً وَالاَْعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً). قرآن مجيد نيز درباره مؤمنان صالح العمل که در درجات والاى ايمان قرار دارند مى گويد: «(وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ); آنها (که ايمان دارند و عمل صالح و ظلم و ستمى بر يکدگر نمى کنند) تعدادشان کم است».(1) در اينجا اين سؤال پيش مى آيد که امام معصوم در هر زمان يکى بيش نيست چرا امام(عليه السلام) در اين عبارت و جمله هايى که بعد از آن مى آيد از ضمير جمع استفاده مى کند و آنها را به صورت يک جمعيت ذکر مى نمايد؟ پاسخ اين است که امام(عليه السلام) وجود آنها را در طول زمان در نظر گرفته است. درست است امام معصوم در هر زمان يکى است; ولى هرگاه به مجموعه زمان هاى بعد از امام(عليه السلام) بنگريم امامان معصوم جمعيتى را تشکيل مى دهند. اين احتمال نيز هست که منظور از به کار بردن ضميرِ جمع، امامان معصوم و اصحاب خاص آنان باشد. آن گاه امام(عليه السلام) به ذکر اوصاف اين اقليت عظيم الشأن و اين بندگان والاى پروردگار پرداخته و شش صفت برايشان ذکر مى کند. نخست مى فرمايد: «خداوند به واسطه آنها حجت ها و دلايلش را حفظ مى کند تا به افرادى که نظير آنها هستند بسپارند و بذر آن را در قلوب افرادى شبيه خود بيفشانند»; (يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَبَيِّنَاتِهِ، حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ، وَيَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ). آرى اينان گنجينه هاى اسرار الهى و حافظان معارف وحى و نبوت و دلايل حقانيت دين مبين اسلام اند و هر کدام از آنها بخواهد از دنيا چشم بپوشد اين علوم و اسرار را به فرد ديگرى همچون خود مى سپارد تا اين ميراث عظيم حفظ شود و خالى از هر گونه پيرايه و آلودگى به آيندگان برسد. تعبير به «يُودِعُوا» اشاره به علوم و اسرار آماده اى است که همچون امانتى از صندوقى به صندوق ديگر منتقل مى شود و تعبير به «يَزْرَعُوا» اشاره به علومى که بايد بذر آن افشانده شود و تدريجاً در دل آنها پرورش يابد تا زمانى که به ثمر نشيند و اين نشان مى دهد که علوم آنها در واقع دو گونه است. اين موضوع را در مورد على(عليه السلام) در کتب حديث غالباً خواند