. آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ!).
آرى آنان نمايندگان خدا بر روى زمين و مصداق اتم آيه شريفه (إِنِّى جَاعِلٌ فِي الاَْرْضِ خَلِيفَةً)(4) و پرتوى از آيه شريفه (وَدَاعِياً إِلَى اللهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجاً مُّنِيراً)(5)محسوب مى شوند و به همين دليل امام(عليه السلام) که خود مصداق اعلاى اين اولياى الهى است مشتاق ديدارشان است.
هنگامى که سخن به اينجا رسيد و امام(عليه السلام) پيمانه وجود «کميل» را از اين کلمات نورانى و مفاهيم روحانى و عرفانى پر کرد به «کميل» دستور بازگشت داد و فرمود: «اى کميل! (همين قدر کافى است) هر زمان که بخواهى باز گرد»; (انْصَرِفْ يَا کُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ).
اين تعبير نشان مى دهد که امام(عليه السلام) همراه «کميل» باز نگشت و همچنان در آن بيابان خاموش و خالى مدتى ماند. شايد مى خواست با خداى خود مناجات کند يا سخنان بيشترى بگويد که پيمانه وجود «کميل» با آن همه عظمت، گنجايش آن را نداشت. تنها خدا مى داند و آن امام بزرگوار که در آن لحظات بر مولا چه گذشت.
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود در پايان اين سخن مى گويد: اين کلام امام(عليه السلام) که به «کميل» مى گويد: «هر زمان که مى خواهى باز گرد» از لطيف ترين کلمات و بهترين آداب است، زيرا آمرانه نمى فرمايد برگرد، بلکه مى گويد: هرگاه بخواهى. تا بدين وسيله «کميل» را از ذلت تحت فرمان بودن به عزت اراده و اختيار برساند.(6)
به راستى مجموعه اين کلام امام(عليه السلام) دست هر خواننده و شنونده اى را مى گيرد و به سوى عالمى مملو از معنويت و نور مى برد. صفات اولياى خدا و پيشگامانِ راه تقرب به پروردگار را در عباراتى کوتاه و بسيار پرمعنا شرح مى دهد و چيزى را در اين زمينه فروگذار نمى کند تا کسانى که آماده پيمودن راهند، در اين مسير قدم بگذارند و با هدايت هاى الهى که بر زبان اين بنده خاص پروردگار جارى شده به سوى مقصد يعنى قرب الى الله پيش روند.
جاذبه اين سخن به قدرى زياد است که در کلمات علماى شيعه و اهل سنت، محدث و مورخ و مفسر بازتاب گسترده اى پيدا کرده و در بسيارى از کتاب ها با عظمت از آن ياد کرده اند.
مرحوم علامه مجلسى در پايان اين سخن مى گويد: سزاوار است که آگاهان، هر روز در اين کلام با نظر موشکافانه بنگرند (و از فوايد آن بهره گيرند).(7)
(1). ص، آيه 24.
(2). ر.ک: کافى، ج 1، ص 238، ح 297; بحارالانوار، ج 22، ص 461 ; کنزالعمال، ج 13، ص 114.
(3). بحارالانوار، ج 22، ص 461.
(4). بقره، آيه 30.
(5). احزاب، آيه 46.
(6). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 352.
(7). بحارالانوار، ج 1، ص 194.