خدا صدای شکستن گردوها راشنیده است. مردی بارِ گرودیی به خانه آورد و مشغول جدا کردن ریز و درشت آن بود تا برای زمستان ذخیره کنند. در همین هنگام بینوایی در خانه را زد و از آنها چیزی خواست. مرد به یاد گفته ی پدر ش افتادکه گفته بود با دادن صدقه برکت اموال خود را زیاد کنید. از این رو مقداری گردو به گدا داد و گفت برای پدرم فاتحه بخوان. مرد بینوا گردوها را شکست و خورد و فاتحه نخواند. پسر آن مرد به پدرش گفت: گدا گردوها را خورد و فاتحه نخواند. مردگفت: اشکالی ندارد. مهم این است که خدا صدای شکستن گردوها راشنیده است. کنایه از اینکه کاری که به نیت خیر و برای خدا انجام شود دیگر مهم نیست که مردم از آن اطلاع داشته باشند. [۱] ---------- [۱]: . مثل‌ها و متل ها، ص ۱۴۱. https://eitaa.com/zandahlm1357