.......:
در جايى كه شورش « ابوالسّرايا » مأمون را به تحمل هزينه و ضايعات دويست هزار سرباز مجبورساخته بود.
و در جايى كه هر روز از هر گوشه اى عليه حكومتى كه درست در مسير شهوات مردم گام برمى داشت. ندايى به اعتراض
برمى خواست.
در چنين شرايطى آيا امام مى توانست خود را مصون از تمرّد هواپرستانكه بيشتر مردم بودندونيز كيد دشمنان بداند. شكى نبود كه تعداد اين گروه افراد پيوسته رو به افزونى مى نهاد و در برابر امام به خاطر حكومت و روشى كه با آن بيگانگى داشتند، صف آرايى مى كردند.
درست است كه دل هاى مردم با امام رضا (ع) بود، ولي شمشيرهايشان به زودى عليه خود از نيامها در مى آمد و درست همان گونه كه با پدران وى اين چنين كردند. يعني هر بار كه حكومتى از نظر شهوات و خواهش هاى صرف مادى خوشايند مردم نبود چنين عكس العمل شومى در برابرش ابراز مى كردند.
حكومت امام رضا اگر مى خواست كارى اساسى انجام دهد بايد ريشه انحراف و فساد را بخشكاند. و براى اين منظور بيش از هر چيز بايد دست غاصبان را از اموال مردم كوتاه كرده، زورگويان را به جاى خودشان بنشاند. همچنين بايد هر صاحب مقامى را كه به ناحق بر مسندى نشسته بود، از جايگاهش پايين بكشد.
علاوه بر اين اگر مى خواست افراد را بر پستها و مقام هاى مملكتى بگمارد هر گونه عزل و نصبى را طبق مصالح امّت اسلامى انجام مى داد و نه مصلحت شخص فرمانروايان يا قبيله ها. در آن صورت طبيعى بود كه قبايل بسيارى را بر ضدّ خود مى شورانيد. چه رهبرانشانچه عرب و چه فارسنقش مهمّى در پيروزى هر نهضتى بازى كرده تداوم و كاميابى هر حكومتى را نيز
تضمين مى كردند.
بنابراين اگر قرار بود امام در پاسدارى از دين خود ملاحظه كسى را نكند، و از سوى ديگر موقعيّت خود را نيز در حكومت اين گونه ضعيف مى يافت و خلاصه نيرو و مدد كافى براى انجام مسئوليّتها براى خويشتن نمى ديديد، پس حكومتش چه زود با نخستين تندبادى كه برمى خاست، از هم فرو مى ريخت. مگر آنكه مى خواست نقش حاكم مطلق را بازى كند كه براى سلطه و قدرت خويش هيچ قيد و حدّى را نشناسد.
اينها كه گفتيم رويدادهاى احتمالى در زمانى بود كه فرض مى كرديم امام رضا در آن شرايط خلافت را مى پذيرفت و مأمون وديگر عباسيان هم ساكت نشسته، نظاره گر اوضاع مى شدند. در حالى كه اين فرض حقيقت ندارد، چه آنان در برابر از دست دادن قدرت و حكومت، به شديدترين عكس العملها دست مى يازيدند.
https://eitaa.com/zandahlm1357