.......: پرتو رایت دوست مفضّل بن عمر می‌گوید: با گروهی در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بودیم. حضرت علیه السلام فرمود: بر شماست که از تصریح به نام مخصوص قائم علیه السلام اجتناب در این حال من تصوّر کردم که مخاطب آن حضرت من نبودم. ولی حضرت به من فرمود: ای مفضّل! بر شماست که از تصریح به نام مخصوص قائم علیه السلام اجتناب کنید. قسم به خدا! سالیان دراز خواهد گذشت، و آن چنان به دست فراموشی سپرده خواهد شد که خواهند گفت: او مرده است، به هلاکت رسیده است. معلوم نیست در کدام بیابان سرگردان است؟ در آن حال دیدگان مؤمنان برای او اشکبار خواهد شد و زمین و زمان مردمان را بیرون می‌ریزد مانند کشتی بزرگی که در امواج دریا زیر و رو شده و آنچه در خود دارد به دریا می‌افکند. هیچ کس نجات نمی یابد مگر آنان که خداوند از آن‌ها پیمان گرفته و ایمان را بر [لوح دل شان نگاشته، و به واسطه روحی از ناحیه خود او را امداد می‌کند. در آن هنگام دوازده پرچم شبیه به هم آشکار می‌شود که معلوم نیست کدام متعلّق به چه کسی است. وقتی سخن امام علیه السلام به اینجا رسید من گریستم. امام علیه السلام فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ عرض کردم: چگونه گریه نکنم در حالی که شما می‌فرمایید: دوازده پرچم شبیه به هم افراشته می‌شود که معلوم نیست کدام متعلّق به چه کسی است؟ آنگاه به گوشه اتاق که خورشید از آنجا به داخل مجلس تابیده بود نظر نموده و فرمود: آیا این خورشید آشکار نیست؟ عرض کردم: بله. فرمود: قسم به خدا! امر ما از این هم آشکارتر است. [۱] ---------- [۱]: ۱۷. غیبة نعمانی، ص ۱۵۱ و ۱۵۲؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۷. https://eitaa.com/zandahlm1357