همه خنده شان گرفت! همه خنده شان گرفت! من يادم مي‌آيد كه يك وقت در مشهد منزل مرحوم فرخ جلسه يي در روزهاي جمعه تشكيل مي‌شد و ما هم گاهي در آن شركت مي‌كرديم. در يكي از آن جلسات، يك نفر هندي - كه از اساتيد زبان فارسي بود - شركت كرده بود. در آن جلسه تعريف كردند كه ايشان از هند آمده اند و استاد زبان فارسي اند و بر ديوان حافظ مسلط هستند؛ طرف هم غرّه و شروع به خواندن يك غزل از حافظ كرد؛ اما به قدري آن غزل را بد خواند كه بي اختيار همه خنده شان گرفت! حالا وقتي من مي‌بينم كه بعضي از آقايان دعاها را اين طوري مي‌خوانند، به ياد آن جلسه و آن غزل حافظ مي‌افتم كه آن استاد هندي خوانده بود! https://eitaa.com/zandahlm1357