تارگان از شمس نور می‌گیرند باید ن فوذ شعاع شمس را وقوفی بدانند که اعماق آنها از نور خورشید پر شده باشد. اگر کسی بگوید: اگر خورشید در عمق ستاره نفوذ کند باید خفیف باشد و به همان اندازه باید شعاع چشم هم در آن اثر کند. گوئیم: اگر مراد نفوذ به معنای دوم باشد، لازم نیست ستارگان خفیف باشند، نفوذ چشم هم به معنای دوم است و حاجب ماوراء نمی باشد. البته وجود مانع موجب شده است که چشم نتواند مانند خورشید در جسم نفوذ کند. نیز گفته شده است: اگر نور چشم از خورشید لطیف تر نباشد، سنگین تر از او نیست در حالی که نفوذ آن مانند نفوذ خورشید نیست. در جواب می‌گوئیم: اگر مراد کیفیت نفوذ خورشید نفوذ نکردن چشم باشد، معلوم است و این ضرری به آنچه که ما گفتیم نمی رساند و اگر مراد او این باشد که چرا نور چشم در حال درخشش خورشید نفوذ نمی کند علت آن شدت نور خورشید است چنانچه شدت نور خورشید نمی گذارد نور چشم در برف نفوذ کند، همین علت است که نور چشم در سیارات نافذ نیست و صاحب ماوراء است... وحشی بر دری زامد شد بسیار آزاریم هست گر خدا صبری دهد اندیشه ی کاریم هست صبر در می‌بندد اما نیستم ایمن زخود خانه ی پر رخنه و کوتاه دیواریم هست گر شود ناچار دندان بر جگر باید نهاد چاره ی خود کرده‌ام جان جگر خواریم هست کی گریزم از درت اما زمن غافل مباش نقش دیوارم و لیکن پای رفتاریم هست هر چه گویم در فراقت روز و شب داند دلم بیش از اینم ناله و صد چند گفتاریم هست گرچه ناید بندگی من به کار کس ولی گر تو هم خواهی که بفروشی خریداریم هست شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357