.......:
مولوی
ظاهرت چون گور کافر پر (بر) حلل
واندرون قهر خدا عزوجل
از برون طعنه زنی بر بایزید
وز درونت ننگ میدارد یزید
هر چه داری در دل از مکر و رموز
پیش ما پیدا بود مانند روز
گرچه پوشیمش ز بنده پروری
تو چرا رسوایی از حد میبری
روز آخر شد سبق فردا بود
روز ما را روزکی گنجا بود
گر بگویم تا قیامت زین کلام
صد قیامت بگذرد وان ناتمام
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایی بود بن ناپدید
گر بود در ماتمی صد نوحه گر
آه صاحب درد را باشد اثر (کارگر)
برگ کاهم پیش تو ای تند باد
من ندانم تا کجا خواهم افتاد
ناخوش تو خوش بود بر جان من
جان فدای یار دل رنجان من
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357