.......: اگر در ابتدای جنگ قرارگاه مفهوم امروز را نداشت و جنگ به صورت چریکی و به شکل نیروهای نامنظم صورت می‌گرفت، امروز ناگزیر به برپایی چند قرارگاه با وظایف مشخص و معین هستیم. قرارگاه، منطقه و دشمن را می‌شناسد و نحوه ی عملیات را می‌داند. اطلاعات خود را برای شروع و یا پایان یک عملیات در اختیار قرار گاه کل قرار می‌دهد و براساس دستور قرارگاه مرکزی عمل می‌کند. نیروهای بسیج در امور قرارگاهها نقش مهمی دارند و حتی فرماندهی بعضی از امور به عهده ی آنان است. اما شاید [صفحه ۱۶۶] یکی از مهمترین کارها در جنگ و در قرارگاه و در لشکرها و تیپها، کار اطلاعات و عملیات باشد. کاری است حساس و دقیق. نیروهای آماده و شجاع را می‌طلبد و هر که در دریای بیکران لطف خداوندی بیشتر فرو رفته باشد، بهتر در واحد اطلاعات و عملیات کار می‌کند. انتخاب نیروهایش مشکل است و پایداری در آن مشکلتر. جاده ی شهادت در این واحد آسفالت است و خطرات موجود، عشاق را گرد آورده. حال و هوای دیگری بین نیروهای اطلاعات و عملیات وجود دارد. معمولا از اصل نیروهای لشکر جدا هستند و با کسی کاری ندارند. منتظر مأموریت اند و خیلی آرام می‌روند و بر می‌گردند. ترددهایشان برای سایر نیروها نباید مشخص باشد. حفاظت در رأس تمام امور است. گمنامتر از همه اند. و باید متواضع تر از دیگران باشند. واحد دارای تیمهای مختلفی است که به وسیله ی سر تیم با مسئول واحد هماهنگ می‌شوند. همیشه چادرشان جدا و مأموریتشان نیز جداست. ماهها قبل از عملیات وارد کار می‌شوند و تا پایان عملیات همراه نیروها در صحنه باقی می‌مانند. آن هنگام که نیروهای گردان در آموزش اردوگاه عرق می‌ریزند، اینان از میان سنگر عراقی‌ها عبور می‌کنند و به پشت آنها می‌روند. منطقه ی کار انتخاب شده و بچه‌ها باید ظرف یک ماه کارهای شناسایی را انجام دهند و منطقه را قفل کنند. از زمان ابلاغ مأموریت تا انتها باید حفاظت را رعایت کنند. به هیچ کس نمی توانند بگویند کجا می‌روند. نامه هایشان نیز محدودیت دارد. در یک شب از اردوگاه خارج می‌شوند و به نزدیکترین نقطه ی منطقه مورد نظر می‌روند. آرام و آهسته، چادر می‌زنند و مستقر می‌شوند. مثل سایه و در پوشش مناسب. ترددها به حداقل ممکن و دیدارها کنترل شده. از این پس همه چیز در دفترچه ای کوچک ثبت می‌شود. هر قدمی که برداشته می‌شود دارای کروکی است. قدم به قدم. آنگاه از کیلومترها کروکی تهیه شده ی دقیق، اوضاع طبیعی، پستی و بلندی، رودخانه، جاده، خاکریز، سنگر، موانع دشمن، امکانات و وسایل مورد استفاده ی دشمن، راههای تدارکاتی، عقبه، توپخانه، تعداد نیروها، [صفحه ۱۶۷] شماره و نام گردان و تیپ و لشکر دشمن مشخص می‌شود. باید رفت ولی خیلی آرام و باید برگشت، خیلی آرامتر. شاید دو روز و یا یک هفته قبل کار شروع می‌شود. قدم به قدم، اما دقیق. از کجا می‌روی و چگونه بر می‌گردی؟ محاسبه ی زمان، روشنایی مهتاب، استتار و اختفای کامل. بدون هیچ گونه مدرک شناسایی. خیلی سبک. با کلاش و دوربین دید در شب و یک قمقمه آب. ورق و مداد هم که لازم است. ولی باید بدانی چگونه آن را در موقع خطر از بین ببری. بیشتر از همه چیز امکان اسارت است. شهادت هم منتظر است. باید اطلاعات دشمن را به دست آورد. باید دشمن را شناخت. باید آن چنان کار کرد که گویی در سنگر عراقی‌ها رو به رزمندگان اسلام ایستاده ای. نقاط کور و مناسب برای تردد شناسایی می‌شود. کمینهای دشمن مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. باید توانست در دل شب مثل روز روشن از موانع عبور کرد. توکل، تمرین و تشخیص. باید باهوش بود و حرکات دشمن را شناخت. از میان عراقی‌ها عبور کرد و سنگرهایشان را مورد شناسایی قرار داد. خیلی سخت است. در سکوت شب از خط خودی رها شده و آرام آرام به خط دشمن نزدیک می‌شوی. تو می‌دانی که کمی جلوتر چندین چشم بیدار، منتظر تو هستند. می‌خواهند سر از تنت جدا کنند، دوست دارند ریسمان به گردن تو بیاندازند. اما باید رفت. هر چه جلوتر بهتر. حتی باید از همان خط برگردی. باید بگردی و راه مناسبی برای بازگشت به طرف خط رزمندگان ایرانی پیدا کنی. آنگاه آیا مطمئن هستی تو را اشتباهی نزنند. آیا امکان ندارد با موانع نظامی خودی مثل مین برخورد کنی؟ اما در آن لحظه‌ها فقط خدا حضور دارد. خدا کمک می‌کند. امدادهای غیبی تو را راهنمایی می‌کند. دشمن کور و راه هموار می‌شود و با وجود دریای خطر، کار ادامه می‌یابد. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357