.......:
در شناخت ادوات بدن
چنان که جاذبه، طعام و شراب را أوّلاً جذب به معده نموده، و از آنجا بعد از تصفیه و تعدیل جاذبه هر عضوی از اعضای باطنیه چون طحال و ریه و کبد و قلب هر یک سهم خود را از معده جدا نموده جذب به محل خود نمایند، و در قلب بعد
از آن که غذا صورت خون گرفت به توسّط آن عروق و شرائین متّصله به قلب که به منزله جداول و انهارند تقسیم شده، و از مجاری خود به تمام اسافل و اعالی اعضا برساند، تا آن که هر جزء و هر عضوی آنچه سهم او است از قلب اخذ نماید، و قوّه جاذبه که به آن محلّ رسانید باید قوّه ماسکه که به منزله مَلَکِ موکّله است آن خون را که به واسطه رقّت و مائیّت مایل به اسفل است قهراً در عُلوّ نگاه بدارد، تا آن که قوّه مصوّره او را به صورت آن عضو نماید. قیاس نما باقی دیگر را.
در شناخت آلات بدن
باری، و آن اعضای باطنیه و ظاهریه که موارد و محلّ هر یک از این قوااند که به توسّط آن عضو آن اثر بروز و ظهور مینماید، آنها را « آلات » نامند، چون آلات صانع ظاهریه که هر یک مصدر کاری اند که بدون آن آلات صانع نمی تواند اظهار صنعت نماید، علاوه آن که آلات طبیعی او چون یَدَیْن و اصابع او در عمل باید گاهی گشاده و منبسط، و گاهی جمع و منقبض گردد، تا صنعت و آثار خود را بتواند به ظهور برساند، قال تعالی: « أَیَحْسَبُ الاْءِنسَانُ أَ لَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ [۱] »، یعنی: آیا گمان میکند انسان که ما جمع و تألیف نمی نمائیم به این هیئت حسنه عظام اعضای او را حاوی بر حکم عدیده، چه در
جمع و ترکیب و تألیف هر عظمی بر عظمی چندین حکم و مصالح منظور شده که اگر بر غیر این تألیف و هیئت اجتماعیه بود عمل بدنیه به کلّی مختلّ و مهمل بود، پس آیا مع ذلک گمان مینماید که این جمع و تألیف از ما نیست بکلّه، به اقتضای طبیعت عدیم الشعور این هیئت اعضا و عظام فراهم شده ؛ لیس الأمر کما زعم، « بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ [۱] »، یعنی: ما قادر بودیم که بنان و اصابع یدین و رجلین او را مستویه و مساویه قرار میدادیم، نه آن که به اقتضای حکمت و مصلحت طویل و قصیر، کبیر و صغیر، یا آن که قادر بودیم که قرار بدهیم آنها را
شی ء واحد کخُفّ البعیر و حافر حمار، تا ممکن نباشد که یعمل شیئاً ممّا کان یعمل بأصابعه المتفرقة، ذات مفاصل و الأنامل من البسط و القبض، المستلزم لبروز الآثار و الأعمال و الصناعة. قال مولینا امیرالمؤمنین علیه السلام:
و فی قبض کفّ الطفل عند ولوده دلیل علی حرص المرکب فی الحیّ
و فی بسطها عند الممات مواعظ ألا فانظرونی قد خرجت بلا شی [۲]
و من أسمائه تعالی: یا باسط یا قابض، أی یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقبض و یضیق لمن یشاء، و یبسط الارواح فی الأبدان عند الحیاة و یقبض الارواح عن الأبدان عند الموت.
----------
[۱]: ۱ - سوره مبارکه قیامت، آیه ۳ و ۴.
[۱]: ۲ - همان، آیه ۴.
[۲]: ۱ - دیوان علی علیه السلام، ص ۴۸۸.
.......:
📚✍
#شرحی بر صحیفه سجادیه
میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء
https://eitaa.com/zandahlm1357