.......: سرّ امهال عباد در عدم عذاب قوله علیه السلام: فَخَالَفْنَا عَنْ طَرِیقِ أَمْرِهِ، وَ رَکِبْنَا مُتُونَ زَجْرِهِ، فَلَمْ یَبْتَدِرْنَا بِعُقُوبَتِهِ، وَ لَمْ یُعَاجِلْنَا بِنِقْمَتِهِ، [بَلْ] تَأَنَّانَا بِرَحْمَتِهِ تَکَرُّماً، وَ انْتَظَرَ مُرَاجَعَتَنَا بِرَأْفَتِهِ حِلْماً. المتن و المتون: بمعنی الشدّة و الغلظة و الصلابة. الزجر: بمعنی المنع. و بدر: بمعنی المسابقة و المسارعة، و المبادرة الی الشی ء. والقمة: بمعنی الکراهة و الاخذ بالعقوبة. الانتظار: التأخیر، و النظر: هو التأمّل فی الشی ء. المراجعة: المعاودة الی الشی ء المعهود. الرأفة: العطوفة والرحمة. الحلیم: الذی لایهیجه الغضب. بالجمله، پس از تشریح و توضیح لغات مفرده فقره دعاء، ما حصل او این است که: خداوند تعالی ما را چنان که گذشت مأمور نموده به اموراتی از اوامر فرضیه، و نهی نموده از اعمالی قبیحه. پس، ما نوع بشر از باب استیلای شیطان نفس که بالفطره أمر به سؤال است مخالفت نمودیم از طریق امر او، و مرتکب شدیم شدید و غلیظ از زواجر و ممنوعات او را از کبائر منهیّه، مع ذلک مبادرت نفرموده ما را به عقوبات خود، و عجله نکرده به عذاب ما به سبب کراهت خود از ما، بلکه تأخیر و تأ نّی نموده بر ما به سبب رحمت و مهربانی خود از روی تکرّم ؛ چه معنای کرم که در حقّ است آن افاده و اجاده و عطای به مستفید و مستجاد است، لا لعوضٍ و لا لغرضٍ ؛ چه اگر لعوضٍ باشد مستعیض و معامل خواهد بود، و اگر لِغرضٍ باشد مستکمل به غیر خواهد بود، و هر دو بر حق تعالی محال است. باری، و انتظار کشید از ما مراجعت و معاودت ما را از معصیت به طاعت خود به واسطه اقتضای صفت کرم و حلم، کما فی الدعاء: « فإنّه غیر منقوص ما أعطیت، فزدنی من فضلک یا کریم » [۱] . ---------- [۱]: ۱ - بحارالأنوار، ج ۹۵، ص ۳۹۰: « وزدنی ». .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357