.......:
۱۰- نحوه ی استفاده ی جوانان از حسّ نیاز به هیجان
جوان چگونه میتواند حسّ نیاز به هیجان را در خود ارضاء کند و از آن استفاده نماید؟
سؤال خوبی است؛ البتّه دشوار هم هست؛ یعنی از آن سؤالهای آسان نیست. ببینید؛ هیجان در منطقه ی خاصی است. چیزهایی هست که هیجان در آن آشکار است. مثلاً ورزش - بخصوص بعضی از ورزشها مثل فوتبال - یک حادثه ی هیجانی است. طبیعت فوتبال این گونه است و با نوع بازی والیبال و تنیس فرق دارد؛ از جهت این که اصلاً بافت بازی، بافتی است که در آن، مبارزه و هیجان و امثال اینها زیاد است. ورزش به طور کلّی یک امر هیجانی است. کارهای هنری هم هیجان انگیز است؛ امّا اینها آن چیزهایی است که هیجانشان آشکار است.
هیجان، فقط مخصوص این منطقهها نیست. اگر جوان بتواند منطقه ی مورد علاقه ی خودش را - هرچه که هست - پیدا کند، به راحتی میتواند آن هیجان را در خود ارضاء کند. مثلاً آن هنگامی که من جوان بودم و لباس طلبگی تنم بود، محدودیتهای لباس و محدودیتهای محیط وجود داشت؛ اما در عین حال ما هم هیجان داشتیم و آن هیجان ارضاء هم میشد. چگونه؟
من به شعر علاقه داشتم. ممکن است باور این برای شما خیلی سخت باشد. جلسه ی شعری بود که چهار، پنج نفر دوستی که به شعر علاقه مند بودند، دو ساعت، سه ساعت مینشستند و راجع به شعر حرف میزدند و شعر میخواندند. این برای کسی که به این مقوله علاقه مند است، روحیه ی هیجانش را به همان اندازه ارضاء میکند که یک فوتبالیست در میدان فوتبال، یا یک علاقه مند به فوتبال در حین تماشای فوتبال. بنابراین، میدانها محدود نیستند.
مثال دیگر، مربوط به همان دانشجوی مهندسی است که شما مثال زدید. شما میگویید او درس میخواند و هیجان ندارد. آدم وقتی اسم درس را میآورد، فکر میکند درس که هیجانی ندارد. درست است که کلاس درس هیجان ندارد؛ امّا اگر فرض کنیم یک کارگاه مجهّز در کنار کلاس درس، در دانشگاه یا بیرون دانشگاه باشد - مثل این که الان معمول شده که جوانان در دوره ای از تحصیل مهندسی میروند با کارخانجات ارتباط برقرار میکنند - این جوان احساس میکند که در این کارگاه امکانی وجود دارد که او میتواند ابتکار مورد نظر خودش را و آن فکری که به ذهنش رسیده، در این فضا ابداع و دنبال کند. آیا فکر میکنید که او هیجان کمتری خواهد داشت؟ خیلی هیجان دارد.
این که به برادرمان میگفتم کار تحقیقی بکنند؛ کار تحقیقی باید از روی عشق و شوق باشد. آن کار تحقیقی که آدم را مجبور کنند و بگویند تحقیق کن، البتّه چیز خشکِ بی هیجانی خواهد بود؛ فایده ای هم ندارد. امّا در همان رشته ای که شما آن را دوست دارید و به آن علاقه مندید؛ برای آن در کنکور شرکت کرده اید، در دانشگاه درسش را میخوانید و استاد خوبی هم دارید، حالا کارگاه مجهّزی هم در کنار دستتان هست که میتوانید نتیجه ی آن فکر و نوآوریهایی را که دارید، آن جا ببرید و تحقّق ببخشید؛ این خیلی خوب است.
من میخواهم این طوری بگویم که نباید این را به عنوان یک سؤال و
یک نگرانی در ذهنمان بیاوریم که هیجان جوانان را چگونه ارضاء کنیم؛ نه. اگر در بخشهای مختلف، میدان زندگی باز باشد، جوان خودش به آن جایی میرود که علاقه دارد هیجان خودش را ارضاء کند.
کاری که ما باید به عنوان مسؤولان کشور بکنیم و نیز همه ی کسانی که میتوانند و به کشور علاقه مندند - اعمّ از دولت و غیر دولت و بخشهای مخصوص جوانان - این است که میدان برای فعّالیّت صحیح و سالم جوانان باز شود. حالا مثلاً جوانی به مقوله ی ادبیّات علاقه مند است، یا جوانی به مقوله ی اقتصاد علاقه مند است. طبیعتاً اقتصاد آزمایشگاه ندارد؛ امّا ناگهان اعلام میشود که فلان اقتصاددان کشور یا خارج از کشور، در فلان جا جلسه ی درس یا سمینار دارد و میخواهد سخنرانی ایراد کند. این برای جوانی که به این مقوله علاقه دارد، خیلی معنا دارد. بلیط بگیرد، فوراً برود خودش را برساند و از استاد سؤال کند. اینها همه اش هیجان است. یعنی اگر به توفیق الهی، با همین روندی که از اوّل انقلاب هم پیش رفته، میدان کار و فعّالیّت در مقابل جوانان
گشوده شود، جوانان خواهند توانست آن هیجان جوانی را که جزو برکات جوانی است، ارضاء کنند. البتّه قبول میکنم که به خاطر گرفتاریهایی که تاکنون وجود داشته، به قدر نوزده سال پیش نرفته است. از این نوزده سال، هشت سالش واقعاً جنگ بوده؛ دو، سه سال اوّلش، ناآگاهی مسؤولان و عدم ورود و عدم تجربه بوده؛ بعد یواش یواش راه افتاده است.
شما هنرمند هستید و الحمدلله چهره ی شما هم آشناست و ما شما را در تلویزیون دیده ایم. عزیزان من! شما هنرمندان خیلی میتوانید به مردم خدمت کنید. مردم از شما میتوانند یاد بگیرند. اگر هنرمند حقیقتاً آن تقوایی را که من گفتم، داشته باشد؛ یعنی وقتی شما این حرکت را انجام میدهید، این بخش را اجرا میکنید، یادتان باشد که یک عدّه جوان، یک عدّه کودک، یک عدّه زن و مرد به شما نگاه م