.......: شوراى تعيين خليفۀ سوم اشاره عمر پيش از مرگ، به اجتهاد خود تصميم گرفت با تشكيل شورايى كه اعضا و ضوابط و شرايط عمل آن را خود تعيين كرد، خليفۀ سوم را مشخص كرده باشد. او به صراحت گفت: اگر ابوعبيدۀ جراح زنده بود، او را براى خلافت تعيين مى كردم و نيز گفت: اگر «سالم بن عبيد» مولاى ابوحذيفه هم زنده بود، او را خليفه مى كردم. [۲] اين سخنان عمر از دو بُعد قابل توجه است: اوّل اين كه مردم مهاجر و انصار هيچ نقشى در تعيين خليفۀ جديد ندارند و اين خليفه است كه هر چه صلاح مى داند، همان بايد شود. دوم اين كه ابوعبيده و سالم چه اهميتى داشتند كه عمر تأسف از مرگ آن‌ها مى خورد، و اگر بودند براى خليفه شكى نبود كه خلافت به آن‌ها مى رسيد! نظر به آنچه در بحث توطئۀ سقيفه آمد، ابوعبيده ضلع سوم مثلثى بود كه خلافت را از انصار گرفتند و بنا بود به ترتيب هر سه به خلافت برسند. «سالم» هم كسى است كه حق بزرگى به اين مثلث در روز ارتحال پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) داشته است. او بود كه به سرعت پيام عمر را به ابوبكر در «سنح» رسانيد كه «پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) از دنيا رفته است و بايد سريع خود را برسانى»؛ اما سؤال اين جاست كه منطق ابوبكر و عمر در سقيفه بر «قريشى» بودن خليفۀ پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) استوار بود، حال آن كه «سالم» غلام آزاد شده بود! ---------- [۲]: . الامامة و السياسة، ج ۱، ص ۲۸ و تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۲۲۷. تشیع ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357