1 📝معجزه ی اباعبدالله الحسین علیه السلام 🔻سوار اسنپ شدم که برم مدرسه معصومیه س تا از اونجا به همراه رفقا اعزام بشیم برای . 🔻راننده یه جوون با صفا بود. تا نشستم تو ماشین گل از گلش شکفت. «به به حاج آقا... چه بوی خوبی میدی... چیه عطرت... خیلی خوبه... شما جزء اون حاج آقاهای خوشتیپ هستی..» خلاصه سر حرف باز شد. 🔻شروع کرد از خاطرات اربعینش گفتن که چه جوری یه شبه برنامه سفرش جور شده با چه معجزه ای رفته بود 🔻میگفت از این گذرنامه کاغذی ها داشتم. اشتباهی بجای ورودی از خروجی رفتم گذرنامه ام رو دادم به مأمور اونم انداخت لای گذرهای باطله! 🔻بعد یهو فهمیدم اشتباهی دارم برمیگردم سمت ایران... برگشتم و التماس کردم. گفت ما هر ده دقیقه گذرها رو میبریم میریزم تو یه اتاق. الان چند میلیون برگ گذرنامه اونجاست... امکان نداره پیداش کنی. 🔻میگفت با هزار جور التماس مسئولشون راضی شد خودش بره اتاق رو بگرده. منم بیرون فقط از پنجره داشتم نگاه میکردم. یه ده دقیقه ای که گشت هیچ خبری نشد. یهو انگار یکی بهم گفت خودت دستت رو از پنجره بکن تو... اولین کاغذی که برداشتم گذرنامه خودم بود! 🔻داد زدم گفتم پیداش کردم... مأموره گفت برو که امام حسین ع بدجوری طلبیدت! 🔻چندتا لطف محسوس دیگه هم تو سفر بهش شده بود 🔻رسیدم مدرسه... از هم التماس دعا گرفتیم و بخدا سپردیم همو. 🔰صحنه ای تو مدرسه دیدم که گل از گلم شکفت...(در روایت 2 میگم ان شاء الله) پ. ن: عکس؛ همین الان تو اتوبس اعزام. 📌کانال یادداشت‌های تربیتی«ذکری» 🆔https://eitaa.com/joinchat/1948778575C14d18b63ea