بسم الله
📝حوزه را دوست دارم 1
🔻بعد از این که صحبتم با رفقای موسسه کتاب پردازان تموم شد، بلند شدم که از شبستان مسجد گوهرشاد خارج بشم.
🔻جلوی در یک نوجوان راهم را گرفت و شروع کرد سوال پرسیدن.
🔻متوجه شدم اون موقعی که ما داشتیم با دوستان موسسه صحبت میکردیم ایشان هم علاقه مند به مباحث شده و آنجا نشسته بود و به مباحث گوش میداده.
🔸ازم پرسید من دوست دارم برم حوزه من را راهنمایی کنید!
🔻عجب کار سختی... سرپایی میشه مگه مساله به این مهمی را حل و فصل کرد.
🔸اما خب برای همه موقعیت ها باید پاسخی در خور داشته باشیم.
✳️شما بودید چی میگفتید؟✳️
ادامه در #روایت بعدی... 🙏🌹
🌹#تاسوعا تان حسینی🌹
#پرونده_محرم_1444
#روایت_پنجم
🆔 https://eitaa.com/zeekra
📝روایت #تبلیغ فاطمیه 1444
#روایت (اول#1)
🔻صبح رسیدم مدرسه و لباس رزمم رو پوشیدم با همسنگرانم صبحانه خوردیم. توشه ی سفر داده شد(جایزه ها و چند دست غذا برای ناهار) و آماده ی زدن به خط بودیم.
🔻سمت روستاهای کوه سفید رفتیم.
🔻تابلوی اولین روستا سر و کله اش پیدا شد. به نقطه ی رهایی رسیده بودیم. روستا به روستا رفقا رو پیاده میکردیم تا در سنگرهای خودشان موضع بگیرند.
🔻خط من روستای #احمد_آباد بود. با همرزمم #محمد_حسین یداللهی رسیدیم. روستای یکی مونده به آخر بود. همه رفته بودن؛ وقت رفتن ما هم رسیده بود.
🔻پیاده شدیم. سنگری داشتیم به اسم مسجد امام رضا علیه السلام.
🔻یکی از اهالی روستا کلید را آورد، در سنگر ما باز شد.
🔻دل سنگر خیلی از دست ما غبار گرفته بود، انگار از ما مجاهدین دل خوشی نداشت. با ما #گرم نمیگرفت و #سرد برخورد میکرد.
🔻 اما چاره ای نبود؛ حق با او بود. ما باید هرجوری شده از دلش در میآوردیم...
#ادامه_دارد...
#جان_فدا
#فاطمیه
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
📌کانال یادداشتهای تربیتی«ذکری»
🆔 https://eitaa.com/zeekra
📝 روایت #تبلیغ فاطمیه 1444
#روایت (دوم#2)
🔻 تا اینکه کلید بیایید چندتایی مشتری هم پیدا کرده بودیم. اسم یکی از آنها ابوالفضل بود. به هر حال اولین نفری بود که میدیدیم؛ شروع کردم باهاش ارتباط گرفتن تا منطقه عملیاتی رو بهتر بشناسم.
🔻#شناسایی رکن اول #عملیات هست. متاسفانه شناسایی ما از منطقه خیلی خیلی ناقص بود.
🔻مسجد را می گفتم! خلاصه برای اینکه بیشتر با او رفیق شویم، یک پرچم یا زهرا (س) بر سر در آن نصب کردیم.
🔻روی آن نوشته بود : « یاعلی! سلام مرا به فرزندانم تا روز قیامت برسان».
🔻راستی چرا فاطمیه، مراسم های جذاب و مفید شهر را ول کردیم و در این روستاها به راه افتادیم برای تبلیغ!؟ شاید در یک کلام بشود گفت:
🌿 «مادر جان سلامت به ما رسیده بود؛ راه افتادیم تا این سلام را امروز به بقیه نیز برسانیم.»
🔻 با محمد حسین دست به کار شدیم! وقت زیادی نداشتیم باید طرح عملیاتی خودمان را می نوشتیم.
🔸ان تنصر الله ینصرکم... 🔸
#ادامه_دارد...
#جان_فدا
#فاطمیه
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
📌کانال یادداشتهای تربیتی«ذکری»
🆔 https://eitaa.com/zeekra
📝 روایت #تبلیغ فاطمیه 1444
#روایت (سوم#3)
🔻مسجد قبول کرد که کمی گرم تر با ما برخورد کند. به قدر یک بخاری برقی سه لول که تازه دو لول هم نداشت با ما همراه شد. اما معلوم بود که مدت ها طول میکشد تا یخش آب شود.
🔻مسجد سیستم صوت و بلندگوی بیرون داشت. به دنبال یک میکروفون برای پخش صوت بودیم.
🔰 همیشه باید از همه ی ظرفیت ها استفاده کنیم!
🔰راستی ظرفیت های وجودی ما انسان ها چقدر است؟
🔻بگذریم.
🔻میکروفون که به این زودی ها پیدا نشد، اما محمد حسین مجهز آمده بود، با یک خشاب رم، رم گوشی را به دستگاه وصل کرد...
📢 الحمدلله که نوکرتم...الحمدلله که مادرمی...نوایی بود که در روستا پخش شد. فضای روستا با روز شهادت همنوا شد.
🔻ماهم رفتیم یک چرخی در روستا بزنیم...هوا سرد بود و روز تعطیل کسی از خانه بیرون نزده بود جز همان چند بچه. همراه با آن ها شدیم. ده پانزده تا خونه شاید بیشتر نبود و شغل اکثریت هم دامداری یا کشاورزی بود.
🔻جز چند تا سگ که ظاهرا احساس غریبی هم با میکردن کسی نبود و به ما محل نمیگذاشت.
🔻البته حقم داشتن؛ عادت نداشتن آخوند روز تعطیل اونم صبح زود به روستایشان بیاید. شایدم عادت نداشتن آخوند ببیند!
🤷♂️شایدم تقصیر ما بود، نباید این رسم را برهم میزدیم! جای روحانی که بین مردم نیست!
🔻اما چه کنیم خب! باید سلام مادر را میرساندیم.
🔻در همین حال و هوا بودم که سه مرد را دیدم که دور هم جمع شدن و مشغول صحبت هستن
🔻به رفیقم گفتم تو برو با بچه برنامه اجرا کن تا منم برم سراغ آنها...
#ادامه_دارد
#جان_فدا
#فاطمیه
📌کانال یادداشتهای تربیتی«ذکری»
🆔https://eitaa.com/zeekra
📝 روایت #تبلیغ فاطمیه 1444 (#گوش_باشیم)
#روایت (چهارم #4)
🔻چند نفری نشسته بودند و منم رفتم به جمع اشان اضافه شدم. آنها هم به احترام من از جا برخواستن و من هم شروع کردم سلام و احوال پرسی.
🔻از کار و بارشان پرسیدم. از مشکلاتی که دارند. حداقل خوبی ما این هست که وقتی مردم ما را میبینند زبان درد و دلشان باز میشود. این یعنی هنوز روحانیت را ملجأ و مأوای خودشان میدانند.
🔻هرچند کار زیادی هم از دست ما بر نمیاد. ولی گاهی انسانها احتیاج دارند فقط شنیده بشوند. منم مشتاقانه به حرفهایشان گوش میدادم و مانند کسی که سالهاست تشنهی این حرفها هست با آنها برخورد میکردم.
🔻انتقاد میکردند؛ سوال احکامی میپرسیدن؛ سوال اعتقادی میپرسیدن؛ از بارش کم امسال نگران بودند... من هم سعی میکردم قوت قلبی باشم.
🔻 عمده اعتراض مردم به وضعیت سخت اقتصادی و عدم ثبات بازار و برخی از اختلاسهای مسئولین بود. وگرنه این مردم هیچ مشکلی با انقلابشون نداشتن بلکه ارادت هم داشتن.
🔻یکی از آنها سابقه 22 ماه جبهه و جانبازی هم داشت. از تیکههایی که بعضیها در مورد حقوقی که از بنیاد میگیره می گفت. سعی کردم دلش را نسبت به کاری که کرده گرم کنم
🔻فکر کنم گفت و گویمان نیم ساعت شاید بیشتر طول کشید تا دیگر نزدیک اذان شد.
🔻البته کسی آن مسجد را برای نماز خواندن انتخاب نمیکرد. چون خیلی #سرد بود
🔻رفتم پیش محمد حسین که مدتها بود در سنگر خودش مشغول کار با آن بچههای بازیگوش اما پر استعداد بود.
❇️راستی آیا انسان بی استعداد داریم؟
#ادامه_دارد
#جان_فدا
#فاطمیه
📌کانال یادداشتهای تربیتی«ذکری»
🆔https://eitaa.com/zeekra
📝 بدون مرز!
#محرم1445
#روایت 2
🔻یکی بهم گفت چرا میری 800 کیلومتر اون ور تر تبلیغ!؟
🔻تو که طلبه قمی هستی!
🔻لابد طلبه های استان فارس نمیرن که شما رفتی!
🔺گفتم اونجایی که نیازه، باید به #خط بزنیم.
🔺 طلبه که شدی، دیگه سرباز بدون مرزی؛ هرجا #تشنه ای بود آنجا #میدان #عملیاتی تو هست.
🔺مثل حاج قاسم که صبح لبنان بود، ظهر سوریه، عصر عراق و شب تهران!
🟢شادی روح سیدالشهدای مقاومت، حاج قاسم عزیز صلواتی هدیه کنید. ان شاء الله حاجی امشب پیش امام حسین علیه السلام از ما یادی بکنه🙏
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
📌کانال یادداشتهای تربیتی«ذکری»
🆔https://eitaa.com/joinchat/1948778575C14d18b63ea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝 وروجک های پیشران
#روایت 3
#محرم1445
🔻الو... سلام... حاج آقای محمدی الان جلوی مدرسه ام؛ کجا بیام؟
🔻بیایید داخل مسجد وسائلتون رو بذارید تا بقیه رفقا هم جمع بشند.
🔻رفتم که برم داخل مسجد... یهو با صحنه ای مواجه شدم.
🔻مسجد مدرسه معصومیه س که حداقل سن طلبه هاش 23 سال هست، پر بود از نوجوون های چهارده پونزده ساله!
قضیه چیه؟ 🤔
🔻بچه های کانون فرهنگی مدرسه بودن. طلبه های مدرسه معصومیه س یه کانون فرهنگی تربیتی تو دل حوزه علمیه تاسیس کرده بودن و مشغول دستگیری و هدایت یه جمع خوبی از نوجوون ها بودن.
🔻چقدر خوشحال شدم این صحنه رو دیدم. مدرسه معصومیه س همیشه پیشگام بوده...شما باید تو اون مدرسه تنفس کنید تا ببینید مدرسه چقدر زنده است.
🔻مدارس علمیه باید جای رفت و آمد مردم باشه و به متن جامعه گره بخوره. حوزه ای که دور افتاده است و نگهبانی دارد و حتی مردم نمیتونن نماز جماعت توش بخونن، کمتر میشه توقع داشت طلبه هاش به مردم گره بخورن.
🔻خلاصه روضه شب اول محرممون رو در جمع این رفقای عزیز نوجوون بودیم و با این نفس های پاک گریه کردیم.
🔻توی همون مسجدی که یه زمانی کارگاه ساخت ضریح امام حسین علیه السلام بود و حالا کارگاه ساخت انسان!
پ. ن: راستی اسم طرحشون هم «رویش های پیشران» هست. اسمشم مهندسی هست. به سوخت موشک، پیشران موشک میگن. این بچه ها ان شاء الله پیشرانه جریان انقلاب اسلامی میشند
🌱 صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین
#محرم
#امام_حسین علیه السلام
📌کانال یادداشتهای تربیتی«ذکری»
🆔https://eitaa.com/joinchat/1948778575C14d18b63ea