📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
سلام دوستاران رمان رمان پسر نوح بخوبی و رضایت شما بزرگوارن تمام شده ان‌شاءالله از فردا رمان #مجنون
‍ 💕🙇‍♀💕🙇‍♀💕🙇‍♀💕 🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷 مجنون من کجایی؟ مادر پای تلفن نشست .. شماره تلفن خونه حاج آقا کریمی رو گرفت .. مادر حسنا تلفن رو جواب داد .. بعد از صحبتها و قطع تلفن رو به من که هیجان داشتم و حسین سر به زیر، کرد و گفت : برای جمعه ساعت ۷غروب قرار گذاشتم .. هورا هورا هورا من برم استراحت کنم... حسین: مادر با اجازتون منم برم اتاقم راوی حسین : وای از این رقیه شیطون بدجنس ... ای خدا نوکترم .. اما یعنی حسنا خانم قبول میکنه همسر یه پاسدار مدافع حرم بشه ؟!!! عشق اول من حرم بی بی و شهادته و بعد ازدواج با حسنا خانم .. توکلت علی الله ... اگه قبول نکرد نمی تونم روی عشق به بی بی خط بکشمـ .. فوقش از عشق زمینیم میگذرم !! گوشی رو برداشتم و مداحی ارغوان پلی کردم .. (ز کودکی خادم این تبار محترمم) بالاخره روز جعمه از راه رسید . کت و شلوار مشکی پوشیدم با یه پیراهن سفید .. سر راهمون یه دست گل رز قرمز و گل رز سفید خریدیم ... مادر ،من ،زینب ،رقیه فکرکنم رقیه درحال بال درآوردنه!! زنگ زدیم حاج آقا کریمی در را باز کرد .. با حاج خانم برای استقبال ما اومدن .. وارد شدیم حاج خانم :حسنا جان دخترم چای بیار .. حسنا خانم با چادر وارد شد .. سرم رو انداختم پایین بالاخره نوبت من بود چای بردارم... استرس داشتم... تو دلم غوغا بود.. سعی کردم جلوی لرزش دستامو بگیرم ... آروم چای رو برداشتم یه لحظه چشم تو چشم شدم با حسنا خانوم.. مشخص بود که از خجالت قرمز شده صورتش .. منم کل تنم و گر گرفته بود .. حسنا خانم بعد یک مکث کوتاه از جلوم رد شدو روی مبل نشست .. صدای مادرم منو از فکرو خیال آورد بیرون.. مادر :حاج خانم اگه اجازه میدید این دوتا بچه برن حرفهاشون رو بزنن ؟!! حاج خانم :بله حتما .. حسنا جان حسین آقا رو راهنمایی کن وارد اتاق شدیم بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم بالاخره شروع کردم حرف زدن .. -حسنا خانم عشق اول من شهادت و دفاع از حرمه سخته کارم .. اما تمام سعیمو میکنم شما سختیش رو حس نکنید .. نظرتون چیه ؟!!! درحالیکه همچنان سرش پایین بود گفت علی که باشد فاطمه میشوم ...... -مبارک باشه با هم از در خارج شدیم .. کوتاه ترین حرف زدن تو خواستگاری حرف زدن ما بود ظاهرا ،کوتاه و مفید .... مادر :دهنمونو شیرین کنیم ؟!!! حسنا:هرچی مامان و بابا بگن .. حاج آقا: مبارکه ان شالله ... 📎ادامه دارد . . . 🔰دیگه از اینجا به بعد داستان شخصیتهای اصلی مشخص میشن ممنونم از صبرتون ... 📎ادامه دارد.... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿