📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
#بی_پر_پروانه_شو #قسمت45 گوشه لبم و خوردم "گاهیم تیغ زدن مردای صابخونه" رو از جملم ... تک دختر خو
هه ...جدا فک میکنی در افتادن با کله گنده ای مثله پایدار کار آسونیه ؟... فک میکنی کاری داره واسش خریدن اون آدما ؟...پایدار با اون مدارک تا پای چوبه دارم بره بالاش نمیره و وقتی برگرده منو دارم میزنه ... عصبی نگام کرد --مگه شهر هرته پوزخندی بهش زدم و عمیق نگاش کردم -نیست ؟!!! -دیشب ... چشمامو بستم و از یاد آوریش بازم تنم لرزید -از پنجره اتاقم که لبش یه کم جای پاگیری داره رفتم بیرون و آویزون شدم با بهت خیره شده بود بهم ... چند ثایه ای تو سکوت گذشت که یهو بلند شد ... نگاهی به ساعت کرد -پاشو الاناست بچه ها برسن ... گیج نگاش کردم -کجا؟ نگاهی به سر تا پام کرد -پاشو میگم ... با این سرو وضع که نمی خوای بشینی جلوشون ... نگام روی لباسام چرخید تیشرت آستین کوتاه نارنجی رنگ و شلوار راحتی همرنگش .... راست میگفت ... نمیشد نشست کنارشون .... بلند شدم .... بی حرف رفت سمت در خرو جی .... پشت سرش راه افتادم ... دلیل این سکوت یهویی و رو نمیفهمیدم .... پشیمون نبودم از اینکه همه چی و بهش گفتم ... پشیمون نبودم از اینکه اعتماد کردم بهش ...حسم میگفت میشه بهش اعتماد کرد ... چراشو نمیدونستم ... 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک ایتا 🌿🌼 @Be_win 🌼🌿 🌺🍃 مسیر سبز 👇 لینک تلگرام 🌿🌼 @Be_win_3 🌼🌿