🏴🏴🏴
#وقایع روز نهم
#مـحــرم🚩
در روز نهم محرم تاسوعای حسینی
شمر بن ذی الجوشن با نامهای که از عبیدالله
داشت از «نُخیله» که لشكرگاه و پادگان
كوفه بود با شتاب بیرون آمد
و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم
وارد كربلا شد و نامه عبیدالله را برای
عمر بن سعد قرائت كرد
ابن سعد به شمر گفت:
وای بر تو، خدا خانهات را خراب كند
چه پیام زشت و ننگینی برای من آوردهای
به خدا قسم تو عبیدالله را از قبول آنچه
من برای او نوشته بودم بازداشتی
و كار را خراب كردی
شمر که با قصد جنگ وارد كربلا شده بود
از عبیدالله بن زیاد امان نامهای
برای خواهر زادگان خود و از جمله
حضرت عباس علیهالسلام گرفته بود
که در این روز امان نامه را بر آن حضرت
عرضه كرد و ایشان نپذیرفت
شمر نزدیک خیمههای امام حسین آمد
و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان
فرزندان امام علی علیهالسلام که مادرشان
ام البنین علیهاالسلام بود را طلبید
آنها به درخواست امام حسین بیرون آمدند
شمر گفت: از عبیدالله برایتان امان گرفتهام
آنها همگی گفتند:
خدا تو را و امان تو را لعنت كند
ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر
امان نداشته باشد؟!
در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس
علیهالسلام امام علیهالسلام را باخبر كرد
امام حسین علیهالسلام فرمود:
ای عباس! جانم فدای تو باد
اگر میتوانی آنها را متقاعد كن که جنگ را تا
فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند
تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم
و به درگاهش نماز بگذاریم
خدای متعال میداند که من بخاطر او
نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم
حضرت عباس علیهالسلام نزد سپاهیان
دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست
عمر بن سعد در مؤافقت با این درخواست
تردید داشت، سرانجام از لشكریان خود
پرسید که چه باید كرد؟
عمرو بن حجاج گفت: سبحان الله
اگر اهل دیلم و كفار از تو چنین تقاضایی
میكردند سزاوار بود که با آنها مؤافقت كنی
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس آمد
و گفت: ما به شما تا فردا مهلت میدهیم
اگر تسلیم شدید شما را به عبیدالله میسپاریم
وگرنه دست از شما بر نخواهیم داشت
✍ منابع:
📗ارشاد شیخ مفید، جلد۲،صفحه۸۹،۹۱
📕انساب الاشراف، جلد۳،صفحه۱۸۴
📔الملهوف، صفحه۳۸
https://eitaa.com/zemzemehaye_asemani