.
شوق قلم در نور
✍
نجمه صالحی
مشغول نوشتن مطلبی بودم که برقها رفت، دخترم با نور موبایل کنارم آمد و شروع کرد به حرف زدن. نور روی صورتش افتاده بود. چهرهاش برایم واضحتر شد، انگار نور، روی کلماتی که میگفت، افتاده بود و حرفها شکل داشتند و گذر عمر و خاطرات را برایم تداعی میکردند! گویی ذهن فراموشکارم تا به حال کلماتش را نشنیده بود و جزئیات آن را فراموش کرده بود! نور باعث شده بود خاطرات با جزئیات جان بگیرند!
شاید گاهی حس را باید نزدیک نور عقل برد؛ یا راهی سادهتر این است که حس را باید روی کاغذ آورد! وقتی حس روی کاغذ میآید مثل نوری میشود که روی چهرهای تابیده است؛ تازه خط و خطوط احساس را میبینیم و میتوانیم ترجمهاش کنیم.
گاهی لایههای ذهن ما از لایۀ اوزون هم ضخیمتر میشود! گاهی باید در آن نفوذ کرد و نور را به آن تاباند. گاهی باید برخی از حسها را زیر گرمای خورشید ذوب کرد و برخی دیگر را آب داد تا رشد کند و ثمر دهد. برخی حسها را دفن کرد و برخی را پروراند!
هنگامی که حس را در بند کلمات و کاغذ نمیآوریم، گویی به شیوه انسانهای نخستین آتشی از دور روشن میکنیم و با دودش به خودمان پیام میدهیم که چه شده است و گاهی اصلا سر در نمیآوریم دلیل حسمان چیست!؟
گاهی باید نور را نزدیکتر آورد. حسها هم شکل دارند تا زیر نورِ عقل نباشند رنگ و رخشان هويدا نمیشود!
هنگامی که با این نور از حس مینویسیم، تازه میفهمیم "ناراحتی" با "دلخوری" تفاوت دارد! تازه میفهمیم "دلم گرفته "با "حوصلهام سر رفته "فرق میکند! آنگاه میفهمیم "دچار سردرگمی شدهام" ترجمهاش میشود" دلم یک هم صحبت میخواهد تا حرفم را بشنود و کمکم کند!"
با تابیدن نور، شور و شوقی در جان قلم میافتد و حسی را که حجم آن بهاندازۀ تمام مغزمان شده، بهاندازۀ یککفدست میکند و راحتتر میتوان سبزی و طراوت بهار و رقص پرندگان میان آسمان آبی را لمس کرد و دید.
نوشتن نوعی ساختن است، حتی جبران شکستنها! نوشتن نوعی پوشش جدید واژهها در قالب جملات است! نوشتن روح را قویتر میکند، هر نقطهی قلم، امواج دریا را به تصویر میکشد و در هر زبان قلم، کشفی نو تراشیده میشود!
#نوشتن
#روز_نویسنده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60