. چتر حمایت اونجمه صالحی چند وقتی بود نتوانسته بودم در آن فضا نفس بکشم اما درست در زمانی که  سخت محتاج نگاه خاص حضرت بودم برای خدمت دعوت شدم. روزم را با تنفس در هوای خوش جمکران معطر کردم و ساعات خدمت آغاز شد. بانوانی با داستان‌های مختلف روبرویم می‌نشستند و هر کدام با تلنگر یا اشاره‌ای گوشه‌ای از زندگی‌شان را روایت می‌کردند. روایت مادر دو دختر کوچک، کاشفی بود از نگرانی و دغدغه‌های یک مادر در جامعه. او نگران بود که حجاب دخترانش در محیطی که فشارهایی بر آنها وارد می‌شود، حفظ شود. او با صبر و استقامت، تلاش می‌کرد تا عوامل منفی را به چالش بکشد و به دخترانش یادآوری کند که ارزش‌های حجاب را حفظ کنند. داستان مادر دیگری که نگران آینده علی پسر ارشدش بود، نشان می‌داد که تربیت و آموزش یک فرزند نیازمند توجه و حمایت است. او با تمام قدرت خود، سعی می‌کرد پیشرفت و موفقیت فرزندانش را تضمین کند. و داستان دختر جوانی که آزمون سپاه را پذیرفته شده بود، فرصتی برای نگاه به جرأت و قدرت دختران بود. او با شجاعت و اراده، پیش از همه چیز تصمیم گرفته بود به خدمت درآید و به این نحو نشان داده بود که زنان نیز قادر هستند و می‌توانند در صحنه‌هایی مانند سپاه و حراست از حریم‌ها، نقش اساسی داشته باشند. هر کدام از آن‌ها دغدغه‌، نیاز و رویاهایی داشتند و در جهت بهبود جهان کوچک خود، تلاش می‌کردند و در کنار همه‌ی خواسته‌هایشان، همه آمده بودند تا رخت خادمی بر تن کنند و زیر چتر حمایت پدر دلسوز شیعه، صاحب الزمان عجل الله فرجه قرار گیرند. انرژی و امیدی که امروز بدست آوردم، باعث شد تا با انگیزه بیشتری به سوی ادامه‌ی زندگی حرکت کنم و در تلاش برای خدمت به جامعه باشم؛ باشد که روزهای ظهور را به تماشا بنشینیم. 🍃 اللهم ارزقنا ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @zemzemh60