#ازجهنم_تابهشت
#قسمت22
امیرعلی_ سلام. کجا بودی آبجی؟ گفتی شب نمیمونی نگران شدم که دیر کردی. گوشیتم که خاموش بود.
_ اخ ببخشید داداشی. مامان اینا خوابن ؟
امیرعلی_ اره. مامان فکر میکرد قراره شب بمونی. حالا بیا بریم تو .
_ راستی امیر بابا بهت گفت عمو داره برمیگرده ؟
امیرعلی_ اره. بیا بریم بخوابیم فردا در موردش حرف میزنیم .
_ ok
.
.
.
.
چشمامو چند بار باز و بسته کردم دلم نمیخواست بیدار بشم. یه دفعه با یاداوری عمو سریع ار جام پریدم و رفتم سراغ ساعت. ای وای ساعت 12/5 بود.....
سریع گوشیمو روشن کردم. 11 تا پیام. 14 تا تماس بی پاسخ. همش از عمو بود . اخرین پیامش: ( تانیا جان. نمیدونم چرا ولی این چند وقت خیلی سرد شده بودی ولی بدون عمو همیشه دوست داره نامرد حداقل برای خداحافظی میومدی. ما رفتیم دیگه)
ای وای. دیگه فقط اشکام بود که میبارید......
هرچی به عمو زنگ زدم جواب نداد
#ادامه_دارد
#ح_سادات_کاظمی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══