✨﷽ا✨ ✍️ ارتباط کلامی با همسر در سیره شهید حمید باکری همسر شهید: آبادان که بود، نامه ای با یک عکس برایم فرستاده بود. عکس را می گذاشتم جلویم و نامه را با گریه می خواندم. تکیه کرده بود به یک نخلی در منطقه ذوالفقاریه با یک بادگیر سرمه ای. به شوخی می گفتم: برای صدام ژست گرفته بودی؟ گفت: ژست گرفته بودم که تو بپسندی. می گفت: عصرها که یادت می افتادم، می رفتم تپه ای یا تخته سنگی پیدا می کردم و به غروب نگاه می کردم. آن وقت بیشتر دلم برایت تنگ می شد. 📙کتاب نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید، نویسنده: حبیبه جعفریان، ناشر: روایت فتح، چاپ شانزدهم- ۱۳۹۵ ؛ ص ۲۶-۲۵٫ با کانال زندگی عسلی همراه باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3089825857Cdfd76e0da5