عاشقانه های
#همسر_شهید:
حمیدرضا و خواهرش سمیه دوقلو بودند.
سمیه و من در فرهنگسرا باهم فعالیتــ میکردیم.
یڪ نسبتــ فامیلی دوری هم داشتیم.😌
دورادور حمیدرضا دیده بودم و میشناختم اما فڪرش را نمیکردم روزے به خواستگاری ام بیاید.🙄
مادرم که موضوع خواستگارے حمیدرضا را گفتــ تعجب کردم، اما خوشحال شدم😋
انتظارش را نداشتم که حمیدرضا به خواستگاری ام بیاید.
حمیدرضا جانشین فرمانده بسیج
مسجد بود 😍
پسری با ظاهرے مذهبی و با اعتقاداتی محکم 😌
هرچه بیشتر اورا میشناختم
بیشتر به تفاهم های اخلاقی
بین خودمان پی میبردم.
مراسم ازدواجمان در روز
میلاد حضرت معصومه (ع) برگزار شد.
#ساده و
#بی_آلایش
بعدها حمیدرضا گفت:
شما هدیهء حضرتــ معصومه(ع) به من هستید.
من از ایشان خیلی خواستم همسرے به من بدهند و ایشان شما را به من هدیه دادند.❤️
زمانیکه بار اول وارد اتاقش شدم
اتاقش پر بود از عکسهای شهدا😍
رابطهء قوے با شهدا داشت و یڪ ارتباط ویژه با
#حاج_حسین_خرازی☺️
همسرم شهادتــ را از دستــ دوستان شهیدش گرفت.😇
#شهید_مدافع_حرم_حمید_رضا_دائی_تقی
eitaa.com/zendgizanashoyi