✳️
#خاطره_اولین_دیدار
#چالش_۱ 😍😁
سلام. ممنون از کانال زیباتون
اولین تماس ما بعد از عقد شب موقع خواب بود، چون همسرم موتور داشت و من برای بار اول سوار موتور شده بودم، هم ترس داشتم، هم سرما میخوردم😔
داشتم میگفتم زیر پتو بودیم و داشتیم حرف میزدیم، یه لحظه پاش به پای من خورد. یهو بلد شد و گفت: وای شما چرا انقدر یخ کردی؟! 😱
منم از خجالت اینکه داشت با دستهاش پاهامو گرم میکرد گفتم: لرز موتور سواری نشسته توی بدنم. 😥
اونم دراز کشید و منو محکم بغل کرد، بعد پاهشو روی پاهام انداخت و گفت پاهای من گرمه الان گرم میشی.😊😊😊
بعدم گرفت خوابید و من تا موقع نماز له شدم و لحظه شماری میکردم تا زودتر اذان بشه.
این بود خاطرهی من درسته اون شب خیلی استرس داشتم ولی الان شده یه خاطره که هر وقت پاهام یخ میکنه یادش میفتیم و دوباره هم رو بغل میکنیم🙈🙈🙈🙈
#ارسالی
ستاره بانو❤️
eitaa.com/zendgizanashoyi