نزدیک نیمه شب بود آقا پرسید آیا به راهم ایمان داری؟ خانم به صراحت گفت، می‌ترسم اما به عقل و ایمانت ایمان دارم. با این حال نمیدانم چه در سر داری. -اگر اقدامی نکنیم ایران را به یکی از استان‌های اسرائیل تبدیل می‌کنند و فاتحه اسلام را می‌خوانند. - آنها خیلی قدرت دارند از شما و یک مشت طلبه چه کاری ساخته است؟ - من تنها نیستم. بیست و پنج میلیون آدم در ایران، اسلام را می‌خواهد. من فقط هستم. وسیله و وظیفه‌ای هم جز سخنرانی و اعلامیه دادن ندارم. کافی است یک نفر از حرف بزند، مردم خودشان می‌دانند چگونه از دین و کشور خود حمایت کنند. مگر ندیدی که امروز از سراسر ایران آمده بودند؟ آیا آمده بودند حرف‌های یک طلبه رابشنوند؟ نه، آمده بودند بگویند که ما اسلام را می‌خواهیم. - پس به راهی که انتخاب کرده‌ای ایمان داری؟ -با توکل به خدا، آری. بخشی از گفتگوی امام انقلاب با همسرشان، در شب بعد از سخنرانی امام درباره حادثه 🔻در جست وجوی 🔻 گروه فرهنگی پُرسا↙️ @porsa_andishe 💠@ziafat_andishe