🔰 او خودش #راز بود
✍ سید عرفان حسینی
🔹 نادر طالب زاده را، اولین بار در برنامه #راز شبکه چهار دیدم. نوجوان بودم و درگیرودار شناخت حقیقت و انتخاب مسیر درست زندگی.
🔹 موقع تماشای برنامه، به همان اندازه که محتوای بحث جذبم میکرد، شخصیت مجری-کارشناس-کارگردان برنامه هم برایم جذابیت داشت؛ شبیه آن عبارت مشهورِ عاشقانهی عامیانه که میگوید: «به حرفهایت گوش نمیدادم، حواسم به صدایت بود». مردی خوش برورو با ظاهری اروپایی-آمریکایی که زبان انگلیسی را مثل زبان مادری صحبت میکرد و میهمانان برنامهاش هم، بر خلاف دیگر برنامههای گفتوگومحور تلوزیون، معمولاً کسانی بودند که در شبکههای فارسیزبان، کمتر دیده میشدند.
🔹 مردی که نوجوانی و جوانی خود را در قلب تمدن غرب گذرانده بود. وضعیتی که شاید آرزوی بسیاری از جوانهای امروز باشد؛ اما دلدادگی به انقلابِ اسلام در ایران، او را مصمم کرده بود تا به همه داشتهها پشت کرده و ماسههای فکه را برای گذراندن ثانیههای عمرش انتخاب کند. ماسههایی که بعدها جای خود را به دشتهای بوسنی داد. کیفیت این هجرت البته طوری بود که حالا خود و همسرش، حتی اجازه سفر و دیدوبازدید از دوستان و اقوام خود در آمریکا را هم نداشتند. تحریمی شبیه تحریم #سرداران_جنگ.
🔹 همهی اینصفاتِ #نادر، باعث شده بود که نادر طالبزاده، خیلی نیازمند انتقال پیام در تولیداتش نباشد. اثر رسانهای او، با هر کیفیت و در هرسطحی، مُبَلِّغ باورها و آرمانهایش است. چون خودش «پیام» است. رسانهی طالبزاده، قصهی زندگی خودش بود.
🔹 «او مصنوعی حرف نمیزد.» یعنی زمانی که پای غولهای فکری و هنری و رسانهای دنیا را از هزار مسیر شناخته و ناشناخته، به ساختمان جامجم باز میکرد، یا جلوی دوربینش مینشاند، برق شعف و بهجت در چشمانش میدرخشید. حس رضایت از اینکه توانسته در جهت روشن کردن حقیقت، کاری انجام دهد که احتمالاً از پس دیگران بر نمیآمد.
🔹 زمانی که بالأخره موفق شد الیور استون را مقابل دوربینش بنشاند، حس و حال شیرینی داشت. حسی که به مخاطب هم منتقل میشد. شبیه زمانهایی که میهمان برنامه را با ادبیات سلیس انگلیسی، به چالش میکشید تا #حقیقت را از زبان او بیرون بکشد.
🔹 نادر طالبزاده، در این #عصر که #رایج بودن، سادهترین راه دیدهشدن بود، #نادر بودن را انتخاب کرد. خدا هم در عوض، لنز دوربینش را آنقدر وسیع کرد که حقایق دیدهنشده زیادی را برای ما، قابل دیدن کند.
🔹 نادر طالبزاده، نیازی به راز گفتن نداشت. خودش #راز بود. رازی که هر چشم بینایی میتوانست آن را از #قصه_زندگی او دریابد.
پ ن:
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
معراج شهدا
خیابان #بهشت
تهران
instagram.com/e.gharibeh
📡 @Hasanabbasi_students
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖