تپه جاویدی و راز اشلو
ناشر:ملک اعظم
#قیمت_165000_تومان
نویسنده:اکبر صحرایی
معرفی
شهید مرتضی جاویدی یکی از غیورترین سرداران در زمان هشت سال دفاع مقدس به شمار میرود و تنها رزمنده ای بود که امام خمینی "ره" پیشانی او را بوسید.او در عملیات ولفجر دو،تپه ای به نام "برد زرد" که سی کیلومتر در خاک عراق وجود داشت را فتح کرد. شهید مرتضی جاویدی و گردانش چیزی در حدود چهار روز وچهارشب دراین تپه محاصره شدند اما بالاخره با رشادت های فراوان توانستند این تپه را فتح کنند.
"اشلو" مخفف جمله "ان شی لونک" است که معنی آن حال و روزت چطور است می شود.شهید جاویدی شخصیتی بود که در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر عاشقانه جنگیدن به تمام رزمندگان روحیه می داد و همه او را می شناختند ودوستش داشتند.نکته جالب درباره زندگی نامه این شهید این است که هرکسی که می خواسته وارد گردان او شود،باید خون نامه می نوشته است.
داوطلب برای راه یافتن به گردان شهید جاویدی به قدری زیاد بود که گاه کار به گزینش می کشید.گردان او یکی از قدرتمندترین گردان های جنگی بود که در عملیات های زیادی شرکت کرد و پیروز شد.او در عملیات کربلای پنج درحالی که بیست و هشت سال داشت به شهادت رسید.
لشکر خوبان
نوشته معصومه سپهری
ناشر سوره مهر
#قیمت_165000_تومان
این کتاب
خاطرات مهدیقلی رضایی( -۱۳۴۴)، از رزمندگان دفاع مقدس را گردآوری کرده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «در پنج روزی که در تبریز بودم مطلع شدم که اتفاق ناگواری برای یکی از اعضای خانوادهام رخ داده است؛ خبر بدی که اگر در شرایط دیگری آن را […]
معصومه سپهری( -۱۳۵۳)، پژوهشگر است و در این کتاب، خاطرات مهدیقلی رضایی( -۱۳۴۴)، از رزمندگان دفاع مقدس را گردآوری کرده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «در پنج روزی که در تبریز بودم مطلع شدم که اتفاق ناگواری برای یکی از اعضای خانوادهام رخ داده است؛ خبر بدی که اگر در شرایط دیگری آن را میشنیدم، بهطور قطع از ادامه راه باز میماندم. در آن مدت درد زخمم نه فقط فروکش نکرده بلکه بیشتر از پیش شده بود چون گلوله در استخوانِ شانهام فرو رفته بود. زخم گرچه کوچک مینمود اما عمیق بود و دردناک. یکی دو بار برای پانسمان رفتم اما بعد از فهمیدن اتفاقِ ناگوار خانوادگی دیگر حتی دل و دماغ رفتن به پانسمان را هم نداشتم. دلم میخواست برگردم. میدان جاذبه قوی جبهه، از خود بیخودم کرده بود. به حق بودن راهی که برگزیده بودم، یقین داشتم و در آن شرایط، هیچ اتفاقی نمیتوانست جلویم را بگیرد چون بهترین دلیل و شاهد من، شهدا و تداوم هدف و راه آنها بود. شب بود و طبق معمول در خانه بودم که یکی از بچههای مسجد آمد سراغم. ـ مقصود نعلبندی از لشکر زنگ زده، میخواد باهات حرف بزنه. فاصلهای تا مسجد نداشتیم؛
🆔جهت سفارش
به آیدی مراجعه کنید:
👇👇👇👇
@Patogshohada
شماره تماس
+989373925623