💫 خندیدیم و احساس کردیم به هم نزدیکتریم. گفتم: ما میخوایم با هم حرف بزنیم. قرار نیست باهم دعوا کنیم، قراره همدیگه رو بشنویم. پس توهین نمیکنیم. قبول؟
-قبول.
گفتم: همهتون دهه هشتادی هستین دیگه؟
و پاسخ مثبت که گرفتم، گفتم: پرچم بالاست. منم دهه هشتادیام. یه دست به افتخار دهه هشتادیا بزنین.
دوباره صدای کف و سوت بالا رفت. دهه هشتادیها هوای هم را دارند.
💢 درواقع دعوت شده بودم که به مناسبت هفته دفاع مقدس، درباره نقش زنان در دفاع مقدس روایتگری کنم؛ اما تقصیر خودم بود که کار به اینجا کشید و ماجرای مهسا امینی. همان اول اعلام کردم که هدفم روضه خواندن و منبر رفتن نیست. اعتراضی حرف زدم؛ به سبک یک دهه هشتادی. گفتم که ردپای زنان و نقشآفرینیشان در تاریخ گم شده است. گفتم زنان یک پایه اصلی برای پیدایش و پیروزی جریانها و جنبشهای اجتماعیاند، اما یک طوری تاریخ را نوشتهاند که انگار پاشنه تمام انقلابها و جنگها و جنبشها، روی دوش مردان چرخیده است و زنان از پشت پنجره خانههایشان، نگاه و نهایتاً تشویق کردهاند! بعد هم دخترها را شوراندم برای جنبش دخترانه. برای پس گرفتن حقوقی که از ما دریغ شده. برای رسیدن به جایگاهی که از آن رانده شدهایم.
❗️شاید بگویید مگر عقلت کم بود که رفتی توی دبیرستان دخترانه، اذهان عمومی را مشوش کردی؟
باور کنید همین الان هم که شروع کنیم، بیست و پنج سال برای انقلاب زنانه دیر است. سال هفتاد و شش، آقای خامنهای در دیدارشان با بانوان در ورزشگاه آزادی، اشاره کردند به این انقلاب زنانه. ما اگر آن موقع این کلامشان را به گوش جان شنیده بودیم و عمل میکردیم (البته من شخصاً آن سال اصلا وجود خارجی نداشتم که بخواهم کاری بکنم!)، الان کسانی که حقوق زن را زیر پا له کردهاند، نمیآمدند مقابلمان شعار «زن، زندگی، آزادی» را علم کنند.
⭕️ اعتراضی حرف زدم؛ چون هویت نسل دهه هشتادی، گره خورده به اعتراض و مطالبه. به طغیان. و من برعکس خیلیها، اعتقاد دارم که این چیز بدی نیست. اتفاقا باید یک نسل باشد که چهل سال بعد از انقلاب، بیاید یقهی آقای جمهوری اسلامی را بگیرد و از آرمانهای امام بپرسد. اگر چنین نسلی نباشد، انقلاب راکد میشود و اگر انقلاب راکد شود، دیگر انقلاب نیست.
💡استادی داریم که میگفت: مشکل اول باید تبدیل به مسئله شود. گاهی ما به اشتباه، پیامدهای یک مشکل را خود مشکل میپنداریم؛ درحالی که اصل و ریشه جای دیگر است. و تا مسئله را نفهمیم، راه حل معنا ندارد. بنابراین، گفتم: خب... اول باید دقیقا بفهمیم مشکل چیه. درسته؟
یکی گفت مشکل برخورد پلیس و گشت ارشاد است و سر درد و دلشان باز شد. تجربههاشان از مواجهه با پلیس امنیت اخلاقی(که به غلط گشت ارشاد میخوانندش)، متفاوت بود. کمی درباره آییننامهها و قوانین پلیس حرف زدیم. دیدیم پلیسِ بیچاره، خیلی تقصیری ندارد و این مسائلی که پیش میآید، خود مشکل نیستند بلکه پیامد آنند. یک نفر دیگر گفت: مشکل حجاب اجباریه. حجاب نباید اجباری باشه.
🔆 کمی جامعهشناسانهتر وارد بحث شدیم. از آزادی صحبت کردیم؛ از تفاوت کنش فردی و اجتماعی. و این که قانون محدودهاش کجاست و چطور است. یک ساعتی صحبت کردیم و در نهایت، به این نتیجه رسیدیم که: ما به یک انقلاب دخترانه نیاز داریم؛ اما این انقلاب باید از فکر ما آغاز شود نه کف خیابان.
🗯 خیلی حرف داشتند بچهها. حرفهایی که باید شنیده شود. نمیگویم توانستم در یک ساعت، تمام ابهامات را حل کنم و پاسخ بدهم. زمان کم بود؛ ولی یک اتفاق خوب افتاد. بچهها کمی حرف زدند. حتی داد زدند. تمرین کردند گفتوگوی سالم را. و حس کردم بعد از جلسه، خوشحالتر بودند؛ سبکتر شاید. چون شنیده شده بودند. این چیزی ست که یک نوجوان به آن نیاز دارد. نوجوان نیاز دارد که طغیان کند. اعتراض کند. موج بزند؛ موجهای بلند. و موج، برای آرام گرفتن به ساحل نیاز دارد؛ نه صخره...
✍ ش . شیردشتزاده
#بانوی_نقش_آفرین
#نقش_بانوان
#نوجوان
#جهاد_تبیین
@rabteasheghi⏪
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖