#حدیث_روز
#امام_على_عليه_السلام
لا يَصْدُقُ إيمانُ عبدٍ حتّى يَكونَ بما في يَدِ اللّهِ سبحانه أوْثَقَ مِنه بما في يَدِهِ
ايمان هيچ بنده اى راستين نباشد مگر زمانى كه اطمينان او به آنچه نزد خداست بيشتر باشد از آنچه در دست خويش دارد
📚 ميزان الحكمه ، جلد1 ، صفحه416
@dashtejonoon1
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖
پابرهنه در وادی مقدس زندگینامه و خاطرات شهید سید حمید میرافضلی
ناشر : شهید ابراهیم هادی
نویسنده : گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
سال نشر : 1393
تعداد صفحات : 167
#قیمت_25000_تومان
معرفی کتاب
کتاب مصور حاضر به بیان زندگینامه و خاطرات «شهید سید حمید میرافضلی» می پردازد.این خاطرات در قالب داستان های کوتاه و با زبانی ساده و روان نگاشته شده اند. «شهادت برادر»، «دعای مستجاب»، «اعزام»، «جنگ های نامنظم»، «سوسنگرد»، «ستاد شیخ هادی»، «دوست قدیمی»، «جبهه طراح»، «خلاقیت»، «حکایت دست»، «دنیا از زندان مؤمن»، «شیمیایی»، «آرزوی شهادت»، «خیر به خانواده»، «بوی عطر»، «وصیت نامه»، «جذب نیرو»، «چشم های کم سو» عنوان های برخی از داستان های این کتاب هستند
سید .پابرهنه
از جوانان شهر رفسنجان بود. از آنها كه دوست داشتند ديده شوند، لذا به هر كاري دست مي زد... اما روح پاك او آرام نمي شد. با شهادت برادرش وارد جمع نيروهاي انقلابي شد. او در آغازين روزهاي نبرد راهي جبهه ها شد. دانشگاه و معلمي را رها كرد و به صفوف مجاهدين پيوست.
سيدحميد ميرافضلي همواره در جبهه ها با پاي برهنه بود. مي گفت: اين خاك حرمت دارد. جاي جاي اينجا به عطر خون شهدا متبرك است. براي همين به سيد پابرهنه مشهور شد.
او يكبار توانست همراه با كردهاي عراقي راهي كربلا شود. سيد حميد در اواخر سال 62 خبر از شهادت خودش داد. مژده وصل را از زبان مادرش حضرت زهرا(س) شنيده بود. سيد حميد سوار بر موتور حاج همت بود كه يك گلوله خمپاره سفر آنها را به ملكوت آغاز كرد. بعد از شهادت، حضور سيدحميد بيش از قبل حس مي شود
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌸🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷🌸🍃
🍃🏕🌲📹☀️جاده زیبا وکم نظیرِ منطقه جنگلِ اسالم به خلخال در گیلان بهمراهِ
🍃🏕🎼☀️ بخشی از آوایی شاد و زیبا...
🍃🏕🌲☀️حالم خوبه با تو...
🍃💚🤍❤️🍃
🍃🌈❣بعضی از آدم ها انگار از بهشت اومدن ...
🍃🌈❣یک جورِ عجیبی خوبن،
🍃🌈❣امن اند...
🍃🌈❣ آرومن...
🍃🌈❣ دلنشینن...
🍃🌈❣کنارشون می تونی خیلی راحت و بدونِ هیچ تکلّفی؛
🍃🌈❣خودت باشی!
🍃🌈❣من این آدم ها رودوست دارم...
🍃🌈❣آدم هایِ مهربان و اصیلیکه...
🍃🌈❣حالِ دنیامون روخوب می کنن...
🍃💚❣🤲الهی که خدا هم بهشت رو نصیبشون کنه🤲.
ایتا👇
@SETAREGANEIRAN
روبیکا👇
@IRANEZIBAAAA
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖
🥀🕊🌹🎋🌹🕊🥀
#شهیده_والامقام
#عصمت_پورانوری
#قسمت_پنجم
تنها دانشآموز مدرسه بود که قبل از انقلاب با شجاعت روسری سرش کرد. این نشئت گرفته از ایمانش بود که دوست داشت حجابش را حفظ کند .
نحوه #شهادت ، از زبان خواهر #شهید
پنجشنبه 19 آذر ماه سال 1360 بود. ما برای زیارت قبور شهدا به مزار شهیدان میرفتیم. دزفول دو قبرستان دارد. که یکی بهشت علی و یکی هم شهید آباد است. بهشت علی نزدیک خانه عصمت بود. او به همراه مادرشوهر و جاریاش برای زیارت قبور شهدا به سمت بهشت علی حرکت میکنند. عصمت قبل از رفتن غسل شهادت میکند. چون بمبارا ن زیاد میشد این اتفاق طبیعی بود و خیلیها غسل شهادت میکردند، یعنی خودشان را برای شهادت آماده میکردند و از هیچ چیزی ابایی نداشتند. در همان زمان بمباران 16 نفر از اعضای خانواده همسرش شهید شدند. گویی به عصمت الهام شده بود. غسل شهادت کرده و راهی شده بود.
نزدیک پل قدیمی عصمت و همراهانش با مردمی که برای زنده نگه داشتن یاد شهدای بستان راهپیمایی کرده بودند، ملحق میشوند. هواپیماهای دشمن که مردم را روی پل میبینند، بمباران میکنند. بمبها داخل آب میافتد، اما ترکشهایش به مردم اصابت میکند. ترکش به پهلو و چند قسمت دیگر بدن عصمت اصابت میکند و شهید میشود. جاریاش هم مرضیه بلوایه شهید میشود و مادرشوهرش که شاهد شهادت عروسهایش بود به شدت مجروح و به بیمارستان منتقل میشود.
عصمت و جاریاش در چادرهایشان پیچیده شده بودند و در آن لحظات آخر هم چادرشان از آنها جدا نشده بود. ما در زمان جنگ با مانتو، شلوار و رو سری میخوابیدیم. برخی هم با چادر. آنقدر حجاب را دوست داشتیم که میگفتیم اگر شهید شدیم با حجاب باشیم.
ساعت 3 بعد از ظهر بود. ما در خانه بودیم. با شنیدن صدای بمباران به بالای پشت بام رفتیم تا از محل دود متوجه اصابت بمبها بشویم. دیدیم که دود از سمت پل است، اما نمیدانستیم که عصمت هم شهید شده است.
ما تا غروب خبری از عصمت نداشتیم تا اینکه برادرم علی متوجه شهادت عصمت میشود. نمیخواستیم که به مادر به یکباره بگوییم. با عموها هماهنگ کرده بود که آرام آرام خبر شهادت عصمت را بدهند. مادرم که متوجه شلوغی کوچه شده بود، میخواست بیرون برود، اما علی مانعش میشد. مادر به علی میگوید: علی چه خبر است چرا نمیگذاری من بروم بیرون؟! علی مادر را بغل میکند و میگوید: خواهرم عصمت شهید شده است.
مزار عصمت در شهید آباد دزفول در کنار شهدای فتحالمبین قرار دارد. شهادتش خیلی برایمان سخت و سنگین بود، اما مادر با صبوری برخورد کرد. مادرشوهرش خانم فاطمه صدفساز هم بعد از حدود 40 روز تحمل جراحت به شهادت رسید. آن حادثه شهدای زیادی داشت. ما هر لحظه در انتظار از دست دادن عزیزی بودیم، چون شهر ما خیلی بمباران میشد. همسرعصمت هم در جبهه بود. زخمی شده بود. از ابتدای جنگ تا انتهای جنگ در جبهه بود.
#زنان_شهیده
#حجاب
#عفاف
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#ادامه_دارد ...
🥀🕊🌹🎋🌹🕊🥀
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖
شب جمعه است
هوایت نکنم می میرم 🥀
السلام علیک یا ثارالله
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖
✅و ما همچنان دلتنگیم و ما همچنان بخاطر شهادتت با آمریکا #پدر_کشتگی داریم...
https://eitaa.com/joinchat/1246560365Ca5e65155c1
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖
🇮🇷
🔸️ مستند تلویزیونی
•°•◇بهانه ای دیگر◇•°•
📲 از طریق پخش زنده شبکه سه سیما
🔻موضوع: روایتی کوتاه از اغتشاشات شهریور و مهرماه ۱۴۰۱ در تهران
🗓 زمان: جمعه ۲۹ مهر ماه بعد از خبر شبانگاهی ساعت۲۲
🆔https://eitaa.com/joinchat/2639790170Ca53fab4355
🇮🇷@s_a_m_e_n🇮🇷
💖🌷💖