*🌹حکایتی بسیار دردناک درباره شهادت یکی از اسرای غواص ایرانی بنام شهید محمد رضایی🌹*
🌷تعدادی از خشن ترین #شکنجه گرای بعثی که شاخص ترینشون جاسم پلنگ و عدنان بودند؛
محمد رضایی رو بردن داخل راهروی حموم ،
قبلش حموم رو روشن کرده بودن و آب به حد جوش رسیده بود.
پیراهن و زیر پوششو درآوردن و با کابل بهش زدند؛ و بعد از اینکه بی حال شد؛
انداختنش زیر دوش آبِ جوش.
🌷هر چی سعی می کرد از زیر دوش بیاید کنار،
اونا اجازه نمی دادند؛ تا اینکه پوست بدنش سوخت و تاول زد.
بعد مقداری شیشه کف راهرو خُرد کردن و رضایی را روی شیشه ها با بدن برهنه می غلتوندند؛
و با کابل می زدند؛ که شیشه ها توی بدنش فرو برند؛
به اینم اکتفا نکردن،
و اونقد با کابل زدن که تکه های پوست تاول زده با ضربات کابل جدا می شد؛
و شیشه ها بیشتر فرو می رفت.
🌷 از همه جای پیکر شهید خون زده بود بیرون و بدن
#بریان شده بود.
باز هم شکنجه ها راضی شون نکرد؛
آب نمک آوردن و روی زخمها و بدن سوخته و پاره پاره شده می ریختند.
🌷دیگه طاقتش طاق شد؛ و از شدّت درد ناله می کرد؛
که یکی از نگهبانا یه قالب صابون رو به زور توی دهان رضایی فرو کرد.
🌷شدت جراحات داخل حلق و ریه به او امان نداد؛
و خفگی مزید بر علت شد؛
و *همونجا کف راهروی حموم در نهایت #مظلومیت جان داد؛*
و آن مجاهد صابر و جوان مقاوم به دیدار اربابش امام حسین (علیه السلام) رفت؛
و چه رفتن باشکوه و با عظمتی !
*#اینجوری شهید دادیم حالا وظیفه من وتو که با بهای خون این شهیدان درآرامش کامل درمنازلمان به خواب راحت رفته ایم چیست؟؟؟*
تلاش جهادی برای *روشنگری* مردم فراموش نشود.