هدایت شده از فضای شخصی
داستان حر۲
امام حسین(ع) فرمود: "مرگ به تو از این کار، به تو نزدیکتر است." سپس به یارانش فرمود:
"برخیزید و سوار شوید." پس آنها سوار شدند و اهل بیت(ع) نیز سوار گشتند، سپس امام(ع) به همراهانش فرمود: "باز گردید!"
چون خواستند باز گردند حر و همراهانش مانع شدند. امام حسین(ع) به حر فرمود: "مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟"
حر گفت: "اگر جز شما هر یک از اعراب در این حال با من چنین سخنی می گفت پاسخش را می دادم! اما به خدا قسم که نمی توانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم."
امام(ع) باز فرمود: "چه می خواهی؟"حر گفت: "شما را باید نزد عبیدالله بن زیاد ببرم!"امام(ع) فرمود: "به خدا سوگند به دنبال تو نخواهم آمد."
حر گفت: "به خدا سوگند هرگز شما را رها نخواهم کرد،" و تا سه مرتبه این سخنان رد و بدل گردید.
سپس حر گفت: "من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می کنید راهی را در پیش گیر که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامه ای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامه ای به یزید بنویسید! تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم."
امام حسین(ع) از ناحیه چپ راه «عذیب» و «قادسیّه» حرکت کردند، در حالی که فاصله آنها تا «عذیب» سی و هشت میل بود، و حر هم با آن حضرت(ع) حرکت می کرد.حر بن یزید ریاحی پیوسته همراه امام حسین(ع) حرکت می کرد و هر گاه که مجالی می یافت به امام(ع) عرض می کرد: "به خاطر خدا حرمت جان خویش را نگه دار که من یقین دارم که اگر جنگی صورت گیرد، کشته خواهی شد.
" امام(ع) فرمود: "مرا از مرگ می ترسانی؟ آیا اگر مرا بکشید، دیگر مرگ گریبان شما را نمی گیرد؟
من همان را می گویم که آن مرد اوسی هنگامی که می خواست رسول خدا(ص) را یاری کند به پسر عموی خود گفت. سپس اشعاری را بیان فرمودند.
چون حر این اشعار را از امام(ع) شنید، از ایشان کناره گرفت و با همراهان خود با فاصله کمی از حضرت(ع)، مسیر دیگری را انتخاب کرد.
کاروان امام(ع) به حرکت خود ادامه دادند تا این که به سرزمین «نینوا» رسیدند. در این هنگام سواری مسلح از دور پیدا شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه می آمد؛ همه ایستادند و آن مرد را تماشا می کردند، آن مرد همین که رسید بی آنکه به امام حسین(ع) و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامه عبیدالله بن زیاد را به دست حر داد.
در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار و بدون آب! به فرستاده ام دستور داده ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»
حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت(ع) قرائت کرد، امام(ع) به او فرمود: "بگذار در«نینوا» و یا «غاضریه» فرود آییم."
حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله این آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!" زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان می بینم که پس از این، کار بر ما سختتر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه [حر و یارانش] برای ما آسان تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست."
امام(ع) فرمود: "درست مي گويي اي زهير؛ ولي من آغاز كننده جنگ نخواهم بود." زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی ای است که دارای استحکامات طبیعی است به گونه ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد، مگر از یک طرف."
امام حسین(ع) فرمود: "نام این آبادی چیست؟" عرض کرد: «عقر».امام(ع) فرمود: پناه می برم به خدا از "عقر!" آنگاه، حضرت(ع) متوجه حر شدند و فرمودند: «با ما اندكي بيا. سپس، فرود مي آييم.»
پس با هم حركت كردند تا به كربلا رسيدند. حُر و يارانش، جلوي [کاروان] امام حسين(ع) ايستادند و آنان را از ادامه مسير، باز داشتند. حُر گفت: همين جا فرود بيا كه فرات، نزديك است.
امام(ع) فرمود: «نام اينجا چيست؟» گفتند: "كربلا ...." امام(ع) فرود آمدند و حر و لشکریانش نیز در گوشه ای دیگر رحل اقامت افکندند.
پس از فرود آمدن کاروان امام حسین(ع) حر نامه ای به ابن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن امام(ع) در کربلا با خبر کرد.
🔘[صَلَےاللّٰھُعَلَی۟ڪ۟یٰااَبٰاعَبدِاللّٰھ۟ ]🔘
📢طرح #سفیران_حسینی🏴
■پرسیدم ازحلال ماه:
چراقامتت خم است؟
■آهی کشیدو گفت:
که ماه محرم است!
■گفتم:که چیست محرم؟
با ناله گفت:
■ماه عزای اشرف
اولاد آدم است
ضمن عرض تسلیت به مناسب ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان به اطلاع می رساند بچه های تلاشگر گروه جهادی شباب الزهرا مشغول🏴 نصب پرچم و سیاه پوش کردن محله ها هستند
🤝خیرین عزیزی که علاقهمند به شرکت در این طرح هستند میتوانند کمکهای خود را به شماره کارت زیر واریز نمایند📩
↳《6037997750000821》
اجر شما با صاحب مجلس #امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#یاحسین
🆔 @shababazahra
#گروه_فرهنگے_جهادے_شباب_الزهراﷺ↑↑
حر و روز عاشورا
در روز عاشورا عمر بن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حر بن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر بن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین(ع) گردید.
حر بن يزيد چون تصميم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی ديد نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آيا تو می خواهی با اين مرد (امام حسین(ع)) بجنگی؟» گفت: «آرى به خدا قسم چنان جنگى بكنم كه آسان ترين آن افتادن سرها و بريدن دستها باشد»،
حر گفت: «مگر پيشنهادات او خوشآیندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر كار به دست من بود مى پذيرفتم؛ ولى امير تو (عبيداللَّه) نپذيرفت.».
پس حر، عمر بن سعد را ترک کرد و در گوشه ای از لشكر ايستاد در کنار او یکی از افراد هم قبیله اش به نام «قرة بن قیس» ایستاده بود.
حر به قره گفت: «آیا اسب خود را امروز آب داده ای؟» قره گفت: «نه.» حر گفت: «آیا می خواهی آن را سیراب کنی؟» قره گمان کرد حر قصد کناره گیری از سپاه ابن سعد را دارد و خوش ندارد كه قره او را در آن حال ببيند.
پس به حر گفت: «من اسبم را آب نداده ام و اكنون مي روم تا آن را آب بدهم.» سپس حر از آنجائى كه ايستاده بود كناره گرفت و اندك اندك به سپاه امام(ع) نزدیک شد.
«مهاجر بن اوس » كه در لشكر عمر سعد بود به حر گفت: «آیا مي خواهى حمله كنى؟» حر در حالی که می لرزید پاسخی نداد مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هيچ جنگى تو را به اين حال نديده بودم، اگر از من می پرسیدند: شجاع ترین مردم كوفه كيست از تو نمى گذشتم (و تو را نام می بردم) پس اين چه حالى است كه در تو می بینم؟» حر گفت:
«بدرستی که خود را ميان بهشت و جهنم مى بينم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد».
حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه گاه امام(ع) حرکت کرد.
حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد. او خدمت امام حسين(ع) آمد و عرض كرد: «فدايت شوم یابن رسول الله(ص) من آن كسی هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در اين سرزمين فرود آیی؛ من هرگز گمان نمي كردم که آنان پيشنهاد تو را نپذيرند، و به اين سرنوشت دچارتان كنند، به خدا قسم اگر مي دانستم كار به اينجا مي كشد، هرگز به چنين كارى دست نمي زدم، و من اكنون از آن چه انجام داده ام به سوى خدا توبه مي كنم، آيا توبه من پذيرفته است؟»
امام حسين(ع) فرمود: «آرى خداوند توبه تو را مى پذيرد. اكنون از اسب فرود آى» حر عرض كرد: «من سواره باشم برايم بهتر است از اينكه پياده شوم، ساعتى با ايشان هم چنان كه بر اسب خود سوار هستم در يارى تو می جنگم، و سرانجام كار من به پياده شدن خواهد كشيد.»
امام حسين(ع) فرمود: «خدايت رحمت كند هر کاری که می خواهى انجام بده.»
پس حر رو در روی لشكر عمر بن سعد ايستاد و فریاد برآورد: «ای قوم آیا پیشنهاداتی که حسین(ع) به شما کرده باعث نشده تا خداوند شما را از جنگ با او باز دارد؟»
گفتند: «سخنت را به امیر عمر [بن سعد] بگو.» حر همین سخن را با عمر بن سعد باز گفت. پس عمر بن سعد گفت: «من به جنگ با حسین(ع) حریصم و اگر راهی دیگر جز این داشتم همان کار را می کردم.»
پس حر خطاب به لشکر گفت: «اى مردم كوفه مادرانتان به عزايتان بنشينند؛ آيا اين مرد شايسته را به سوى خود خوانديد و گفتيد: در يارى تو با دشمنانت خواهيم جنگيد، اما اکنون که به سوى شما آمد دست از ياري اش برداشتيد در برابر او صف بسته مي خواهيد او را بكشيد؟
شما جان او را بدست گرفته راه نفس كشيدن را بر او بسته ايد، و از هر سو او را محاصره كرده ايد و از رفتن به سوى زمين ها و شهرهاى پهناور خدا جلوگيريش کرده اید، آن سان كه هم چون اسيرى در دست شما گرفتار شده نه مي تواند به نفع خود کاری انجام دهد و نه می تواند زيانى را از خود دور كند، و آب فراتى كه يهود و نصارى و مجوس از آن مى آشامند و خوكهاى سياه و سگان در آن مي غلطند بر روى او و زنان و كودكان و خاندانش بستيد، تا جائى كه از شدت تشنگى بی حال افتاده اند؛ چه بد رعايت محمد(ص) را درباره فرزندانش كرديد، خدا در روز تشنگى (محشر) شما را سيراب نكند؟» در این هنگام تيراندازان سپاه عمر بن سعد او را هدف تیرهای خود قرار دادند؛ حر كه چنين ديد به عقب برگشت و پيش روى امام(ع) ايستاد.
برخی از منابع روایت کرده اند که حر بن یزید ریاحی اولین نفری بود که از امام(ع) اذن میدان گرفت و در حمایت از امام(ع) شمشیر کشید و به مقابله با دشمن برخاست. او به میدان رفت و شجاعانه می جنگید و با اینکه اسبش زخمی شده بود و از گوشها و پیشانی آن خون جاری شده بود، همواره رجز می خواند و سواره با دشمنان پیکار می کرد.
هدایت شده از کانال عکس پروفایل 😍 ☑️ profail فیک کلیپ استیکر گروه دختر پسر استوری تصویر عید عشق پدر فیلم
حر و آزاده ای - @Maddahionlin.mp3
3.54M
🔳 #زمینه #شب_دوم #محرم
🌴حُرُّ و آزاده ای
🌴اگه هستی با حسین
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌 #پیشنهاد_ویژه
🔴گلچین بهترین #مداحی های روز
♨️ 👈
🎧 @mediamazhabi 🕋
هدایت شده از کانون مداحان
🏴🏴🏴
#آقا_یه_نگاهی
#جانم_بفدایتان
#یاحسین
#التماس_دعا
⚫️
«آقـا زبـانزد است کرم و لطف وعطایتان »
بخشنده ایـد و جهان همه بـاشد گدایتان
هرچنـد قسمتـم نشده تـا کنون ببینمش
بسیــار شنیده ام از بـارگاه با صفایتان
هر جا که عکس حرمت میخورد به چشم
از دور سلام میدهم ای جانم به فدایتان
از درد ، چه گویمت ! ز طبیبان بریده ام
بستم دخیل به پرچمت به امید شفایتان
از کودکی میان روضه های تو قد کشیده ام
پــوشیــده ام لبــاس عــــزا ، در عـــزایتـان
بالاتــر از قسمِ جــانِ مــادرم که نیست
سوگند به جانِ مادرم نکنم من رهایتان
گشتم ولی به خوبی تو اربابم ندیده ام
شرمنده ام که نوکر خوبی نبودم برایتان
آقـا بـد است حالِ دلِ سنگ ِصبــورِ غم
داراشفـاست تـربتِ پاکِ کـرب و بلایتان
(سنگ صبور)
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
هدایت شده از کانون مداحان
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#وحید_قاسمی
▶️
دیدم بیابانی پُر از خار مغیلان را
بالای محمل آفتابی سخت سوزان را
《انا الیه راجعونت》کُشت زینب را
نسپار دست باد گیسوی پریشان را
پنداشتم از دور نخلستان به چشمم خورد!
از ناقه هامان دور کن این نیزه داران را
دلواپسم! این شیوه ی مهمان نوازی نیست!
دیدی ببندد میزبانی راه مهمان را !؟
با نیتِ عرض خوش آمدگویی آوردند
یک لشکر از شمشیرهای مست و بُران را
انگار خوبی های تو از یادشان رفته!
یادآوری کن قصه ی دیروز باران را
سربسته می گویم! یقین دارم که می بینی
در چشم های دخترت ترس از بیابان را
از حج نیمه کاره ی دیروز دانستم
در کربلا باید بگیری عید قربان را
⏹
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
هدایت شده از کانون مداحان
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#حضرت_حر_ریاحی
#اصحاب_امام_حسین
حر پشیمان توأم یا حسین
"دست به دامان توأم یا حسین"
دست نیاز من و دامان تو
کوه گناه من و غفران تو
روز نخستین به تو دل باختم
در دل من بودی و نشناختم
توبه کنان گرچه به تاب و تبم
تا صف محشر خجل از زینبم
روی علی_اکبر تو دیدنی است
دست علمدار تو بوسیدنی است
حر ریاحی به درت آمده
فطرس بی بال و پرت آمده
مقتل خون اوج کمال من است
تیر محبت پر و بال من است
بال من از تیغهء شمشيرهاست
سينهء تنگم سپر تیرهاست
حال که از لطـف پذیرفتیام
رتبه به من دادی و حرّ گفتیام
از کرمِ خویش مدالم بده
رخصت میدانِ وصالم بده
باب تو برقاتل خود شیر داد
از کرمش به خصم، شمشیر داد
از تو سزد ای پسر بوتراب
تا که به دشمن بدهی جام آب
ای به فدای تو و آقائی ات
خصم تو شرمنده ی سقائی ات
گر چه خود از شطّ فرات آمدم
در طلب آب حیات آمدم
کاش می آوردم یک جرعه آب
بر لب خشکیده ی طفل رباب
العطش طفل تو کشته مرا
دیشب از این غصّه نمردم چرا
آه که هم گام به دشمن شدم
باعث این سوزِ عطش من شدم
حال اگر من به تو بد کرده ام
فاطمه را واسطه آورده ام
ای شده از خود تهی از دوست پُر
مادرت از روز ازل خوانده حُر
آنکه گنه کار پذیرد منم
آنکه تو را دست بگیرد منم
ای به بلا گفته بلی مرحبا
حرِّ حسین ابن علی مرحبا
شیفتهء پر زدنت بوده ام
منتظر آمدنت بوده ام
باغ گل یاس شدی، مرحبا
وصل به عبّاس شدی، مرحبا
فخر کن ای روح رها از بدن
حرّ منی حرّ منی حرّ من
ای تو فروشنده، خریدار، ما
دل به سر دستِ تو، دلدار، ما
در پی دیدار حبیب آمدی
یا که به یاریّ غریب آمدی
باش که محبوب خدای منی
حرّ تمام شهدای منی
خون خدا خون تو را خواسته
چهره گلگون تو را خواسته
تا که به خون سرخ شود روی تو
زینب کبراست دعاگوی تو
پشت سر توست دعای همه
اجر تو با مادر ما فاطمه
از ادب تو به من و مادرم
بود حسینی شدنت باورم
گر چه مرا زخم فزون بر تن است
بستن زخم سرِ تو با من است
فرق تو را اهل ستم بشکنند
رأس مرا بر سر نی می زنند
غلامرضاسازگار
#جناب حر
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
کانال سید مجید موسوی
سلام(بخوانیدوارسال کنید): #حضرت_حر_ریاحی #اصحاب_امام_حسین حر پشیمان توأم یا حسین "دست به دامان توأ
خیلی راحت، نیاز نیست داد بزنید یه کم صداتونو محزون کنید و شعرها را بخونید
هر خونه یه ذاکر داشته باشه🤲🤲🤲
کانال سید مجید موسوی
دعای آخر مجلس اَللّهُمَّ اِنّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظيمِ الاْعْظَمِ، اَلاْعَزِّ ا
دعای آخر مجلس فراموش نشه
هرچی میدن آخر مجلسه
🌷🌷🌷
التماس دعا
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگرم اجل ندهد امان...
محمدحسین پویانفر
حلال کنید اگر امشب کیفیت کار خوب نبود ، یکی از همراهان کانال قول دادن جلسه فرداشب را ایسون گرداوری کنند که ان شاءالله کیفیت بهتری داشته باشه🤲🌷