eitaa logo
کانال سید مجید موسوی
2.5هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
7.1هزار ویدیو
309 فایل
دورهمی http://eitaa.com/joinchat/222887953Cd2cc5260f6 مدیر @majd_h1365 گسترده یار: @gostardehyar با من بصورت ناشناس سخن بگو https://6w9.ir/Harf_8161333
مشاهده در ایتا
دانلود
به خاک می کشی از دست - @Maddahionlin.mp3
15.35M
🔳 🌴روضه حضرت علی اکبر 🌴به خاک می کشی از دست ... 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 🔴گلچین بهترین های روز ♨️ 👈 🎧 @mediamazhabi 🕋
بعدش قاسم اومد سراغ عمو😭😭😭
شهادت حضرت قاسم عليه السّلام سپس مردان اهل بيت امام حسين عليه السّلام يكى بعد از ديگرى به ميدان جنگ مى رفتند، و جماعتى از آنها به دست دشمنان به شهادت رسيدند، امام حسين عليه السّلام صدا زد: صبرا يا بنى عمومتى، صبرا يا اهل بيتى فو اللَّه لا رأيتم هوانا بعد هذا اليوم ابدا، اى پسر عموهايم صبر و تحمّل كنيد، اى خاندان من شكيبا باشيد، سوگند به خدا هرگز بعد از امروز، خوارى نخواهيد ديد. در اين هنگام جوانى (يعنى حضرت قاسم) كه صورتش گويى همانند پاره ماه مى درخشيد، به سوى ميدان خارج شد، و به نبرد با دشمنان پرداخت، سرانجام ابن فضيل ازدى چنان ضربه اى با شمشير بر سرش زد، كه سرش را شكافت، قاسم عليه السّلام از ناحيه صورت بر روى زمين افتاد، صدا زد: «يا عمّاه! اى عموجان به دادم برس.» امام حسين عليه السّلام همچون باز شكارى، به ميدان تاخت، و همچون شير خشمگين به دشمن حمله كرد، و شمشيرى بر ابن فضيل زد، او دستش را سپر شمشير قرار داد، دستش از آرنج جدا گرديد، نعره او بلند شد، لشكر دشمن آمدند تا ابن فضيل را از دست حسين عليه السّلام نجات دهند، در اين بين بدن نازنين قاسم زير دست و پاى اسبها قرار گرفت، و همان دم به شهادت رسيد. وقتى كه گرد و غبار نشست، ديدند حسين عليه السّلام بر بالين قاسم عليه السّلام ايستاده، و قاسم عليه السّلام از شدّت درد، پاهايش را بر زمين مى سايد، و امام حسين عليه السّلام مى فرمايد: بعدا لقوم قتلوك، و من خصمهم يوم القيامة فيك جدّك و ابوك، از رحمت خدا دور باد، آن قومى كه تو را كشتند، و كسى كه در قيامت در مورد تو (در دادگاه عدل الهى) با آنها مخاصمه مى كند جدّ و پدر تو رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم و پدرت است. سپس فرمود: عزّ و اللَّه على عمّك ان تدعوه فلا يجيبك، او يجيبك فلا ينفعك صوته، هذا يوم و اللَّه كثر واتره و قلّ ناصره سوگند به خدا بر عمويت سخت است كه تو او را به يارى بخوانى، ولى او دعوتت را اجابت نكند، يا اجابت كند ولى جواب او سودى به حال تو نداشته باشد، سوگند به خدا امروز روزى است كه دشمنان عمويت بسيار، و ياورش اندك است. سپس امام حسين عليه السّلام پيكر به خون تپيده قاسم عليه السّلام را بر سينه اش گرفت و آن را به سوى خيمه‌ها آورد و در كنار پيكرهاى شهيدان اهل بيتش، بر زمين نهاد.
4_5942745161401369640.mp3
6.08M
👆👆👆 🔊 قاسمم وای وای وای 🎤با نوای : سیدرضا #نریمانی 🎧 @mediamazhabi 🕋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت على اصغر عليه السّلام وقتى كه امام حسين عليه السّلام ديد همه جوانان و دوستانش كشته شدند، تصميم گرفت خود به ميدان رفته و با دشمن بجنگد، به ميدان آمد و صدا زد: هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللَّه، هل من موحّد يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اللَّه باغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عند اللَّه في اعانتنا ، آيا دفاع كننده اى هست كه از حريم حرم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم دفاع كند؟ آيا خداپرستى هست كه در مورد ما از خدا بترسد؟ آيا دادرسى هست كه به اميد آنچه در نزد خدا است از ما دادرسى كند؟ آيا ياورى هست كه به اميد آنچه در نزد خدا است، به ما كمك كند؟ با شنيدن صداى مظلومانه امام حسين عليه السّلام، ناله و شيون بانوان حرم بلند شد، امام حسين عليه السّلام به در خيمه آمد، به زينب عليها السلام فرمود: ناولينى ولدى الصّغير حتّى اودّعه ، كودكم را به من بده تا با او خداحافظى كنم. امام حسين عليه السّلام كودك را [كه عبد اللّه يا على اصغر نام داشت گرفت، همين كه خواست او را ببوسد، در همين هنگام، بن كاهل اسدى او را هدف تير قرار داد، آن تير بر حلقومش نشست، و سر آن كودك را از بدن جدا نمود. امام حسين عليه السّلام به زينب عليها السلام فرمود: اين كودك را بگير، سپس هر دو كف دستش را به زير گلوى كودك گرفت، كف دستهايش پر از خون شد، آن را به سوى آسمان افكند و فرمود: «هوّن علىّ ما نزل بى انّه بعين اللَّه ، آنچه اندوه مصيبت را برايم آسان كند، اين است كه خداوند مى بيند.» امام باقر عليه السّلام فرمود: «از اين خون، قطره اى به روى زمين نريخت.» در روايت ديگر مطلبى ديگر آمده كه به عقل نزديكتر است، زيرا آن وقت، وقت وداع با كودك نبود، چه آنكه امام عليه السّلام به كار جنگ اشتغال داشت، بلكه خواهرش حضرت زينب عليها السّلام از خيمه بيرون آمد و به برادر گفت: «برادرم! اين پسر تو است كه سه روز از عمرش گذشته كه هنوز آبى نچشيده است، براى اين نوزاد اندكى آب تحصيل كن.» امام حسين عليه السّلام آن نوزاد را به دست گرفت، و به دشمنان خطاب نموده و فرمود: يا قوم قد قتلتم شيعتى و اهل بيتى، و قد بقى هذا الطّفل يتلظّى عطشا، فاسقوه شربة من الماء ، اى مردم! شما شيعيان من و خويشان مرا كشتيد، و از آنها همين كودك باقى ماند، كه از شدّت تشنگى، دهان را باز و بسته مى كند، او را با اندكى آب، سيراب كنيد. هنوز گفتارش تمام نشده بود كه يكى از دشمنانش او را هدف تير قرار داده، به طورى كه آن تير سرش را از بدنش جدا نمود، در اين هنگام امام حسين عليه السّلام دشمنان را به مجازاتهاى سخت الهى به همان گونه كه بعدا مختار و غير او با آنها رفتار نمود، نفرين كرد.
❁❁ شـَہ و شَهـزاده و شش ماهہ و شـش گوشـہ و آب روزه ے روضہ‌ے اصغر شده اسٺ روضہ‌ے این روزم بس! همین یڪ جملہ : تا ڪہ گفٺ سر نیزه بہ خوردش دادند😭💔 💚 🎧 @mediamazhabi 🕋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جانبازى و شهادت حضرت عبّاس عليه السّلام روايت كننده گويد: تشنگى حسين عليه السّلام شديد و طاقت فرسا شد، آن حضرت همراه برادرش عبّاس عليه السّلام بر فراز تپّه مشرف بر آب فرات رفتند. «در متن چنين تعبير شده: «و ركب المسناة» يعنى بر آن توده خاك كه براى جلوگيرى از آب بود بالا رفت، بعضى «مسناة» را نام اسبى دانسته اند كه امام حسين عليه السّلام بر آن سوار بود(مترجم)» كه وارد آب فرات شوند، عبّاس عليه السّلام جلوتر حركت مى كرد، سپاهيان عمر سعد جلو آنها را گرفتند و درگيرى شديدى رخ داد، مردى از بنى دارم، حسين عليه السّلام را هدف تير قرار داد، تير به زير چانه آن حضرت اصابت كرد، حسين عليه السّلام آن تير را بيرون كشيد، دستهايش را زير گلو گرفت، كفهاى دستش پر از خون شد، سپس آن را به طرف آسمان پاشيد و عرض كرد: اللّهمّ انّى اشكوا اليك ما يفعل بابن بنت نبيّك ، خدايا! شكايت آنچه را با پسر دختر پيامبرت انجام شود به درگاه تو مى آورم. در اين درگيرى، عبّاس عليه السّلام را از حسين جدا نمودند، و از هر طرف به عبّاس عليه السّلام حمله كردند تا او را كشتند «قاتلان او دو نفر به نامهاى: زيد بن ورقاء حنفى، و حكيم بن طفيل سنبسى بودند » حسين عليه السّلام در سوگ شهادت عباس گريه بسيار سخت كرد، شاعر عرب در اين باره چنين گويد: احقّ النّاس ان يبكى عليه فتى ابكى الحسين بكربلاء اخوه و ابن والده على ابو الفضل المضرّج بالدّماء و من واساه لا يثنيه شى ء و جادله على عطش بماء «سزاوارترين شخص به گريه كردن آن جوانى است كه حسين عليه السّلام را در كربلا از مصيبتش به گريه انداخت، او برادر حسين عليه السّلام و فرزند پدرش على عليه السّلام به نام ابو الفضل بود كه پيكرش آغشته به خون شده بود.همان جوانى كه نسبت به حسين عليه السّلام مواسات و ايثار نمود، و هيچ چيز او را از برادرى با حسين عليه السّلام منصرف نساخت، و وقتى كه با شدّت تشنگى كنار آب فرات آمد، چون حسين عليه السّلام تشنه بود، آب ننوشيد.» 👌 این روایت است و روایت آب آوردن و مشک و... در کتب دیگر نقل شده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آی لشکر علمدار رو زمین افتاد - @Maddahionlin.mp3
3.62M
🔳 🌴روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع) 🌴آی لشکر علمدار رو زمین افتاد 🎤 👌بسیار دلنشین 🔴گلچین بهترین های روز ♨️ 👈 🎧 @mediamazhabi 🕋
هدایت شده از استیکر تم و گیف ایتا
حاج قاسم سلیمانی سردار قلبـــ💔ـــها سلام مارا هم به ارباب برسان ....
بریم از ساعت ۵ بیایم دور هم مصائب اباعبدالله را مرور کنیم😔 از این بعد آقامون بدون سردار ، بدون علمداره😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نبرد قهرمانانه حسين عليه السّلام با دشمن سپس امام حسين عليه السّلام به ميدان تاخت و دشمنان را به نبرد فراخواند، دشمنان به جنگ او آمدند، آن حضرت همچنان با دشمن جنگيد، به طورى كه جمعيت بسيارى از آنها را به هلاكت انداخت، و او در اين حال چنين رجز مى خواند: القتل اولى من ركوب العار و العار اولى من دخول النّار «كشته شدن بهتر از زندگى ننگين است و ننگ (ظاهرى شكست) بهتر از ورود در آتش دوزخ است.» بعضى از راويان (حميد بن مسلم) گويد: و اللَّه ما رأيت مكثورا قطّ قد قتل ولده و اهل بيته و اصحابه اربط جأشا منه...، (۱) سوگند به خدا هرگز مرد مغلوب و گرفتارى را نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش، كشته شده باشند، در عين حال دلاورتر از حسين عليه السّلام باشد، او با شمشير بر دشمنان حمله شديد مى كرد، و آنها از طرف راست و چپ مانند روبهانى كه از حمله شير مى گريزند، فرار مى كردند، آن حضرت به آنها كه سى هزار نفر بودند حمله مى كرد آنها همچون ملخ هاى پراكنده در پيش رويش پراكنده مى شدند سپس امام حسين عليه السّلام به مركز خود بازمى گشت و مى فرمود: « لا حول و لا قوّة الّا باللَّه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهى امام حسين عليه السّلام از غارت خيام امام حسين عليه السّلام همچنان با دشمن مى جنگيد تا اينكه دشمنان بين امام عليه السّلام و خيمه هايش را جدا نمودند، به طورى كه به خيمه‌ها نزديك شدند، امام حسين عليه السّلام صدا زد: ويلكم يا شيعة آل ابى سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون المعاد فكونوا احرارا في دنياكم واى بر شما اى پيروان آل ابو سفيان، اگر شما دين نداريد و از حساب روز قيامت نمى ترسيد، پس دست كم در دنياى خود آزاد مرد باشيد.اگر به گمان خود عرب هستيد به حسب و نسب خود بازگرديد. شمر فرياد زد: «اى پسر فاطمه چه مى گويى؟ » امام حسين عليه السّلام فرمود: «مى گويم من با شما مى جنگم و شما با من مى جنگيد، زنها تقصيرى ندارند، متجاوزان و نادانان و گمراهان خود را از رفتن به سوى خيمه‌ها جلوگيرى كنيد، و تا زنده‌ام متعرّض حرم من نشويد.» شمر گفت: «اى پسر فاطمه! اين پيشنهادت را مى‌پذيريم.» آنگاه دشمنان به سوى امام عليه السّلام حمله كردند، و آن حضرت به آنها حمله كرده، و در اين هنگام از آنها آب طلبيد، ولى سودى نداشت تا اينكه به بدن آن حضرت هفتاد و دو زخم وارد شد. امام حسين عليه السّلام ايستاد تا اندكى استراحت كند، ضعف بر بدنش غالب شده بود، و ديگر قدرت جنگ نداشت، در اين هنگام ناگاه سنگى آمد و بر پيشانيش خورد، دامنش را بلند كرد تا خون پيشانيش را پاك كند، ناگاه قلب او هدف تير سه پر زهرآلود قرار گرفت. 😭😭😭 فرمود: «بسم اللَّه و باللَّه و على ملّة رسول اللَّه ، به نام خدا و توكّل بر خدا و بر دين رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم هستم.» سپس سرش را به طرف آسمان بلند كرد و عرض كرد: اللّهم انّك تعلم انّهم يقتلون رجلا ليس على وجه الارض ابن بنت نبىّ غيره ، خدايا تو مى دانى كه اينان مردى را مى كشند كه در سراسر زمين، جز او پسر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم نيست. سپس با دست آن تير را از پشت بيرون آورد، خون همچون ناودان جارى شد، ديگر نتوانست جنگ كند، همان جا ايستاد، هر شخصى كه براى كشتنش جلو مى آمد بازمى‌گشت، و نمى خواست خدا را ملاقات كند در حالى كه قاتل حسين عليه السّلام باشد، سرانجام مردى از قبيله كنده كه به او «مالك بن نسر» مى‌گفتند، به حسين عليه السّلام دشنام داد، و با شمشيرش آن چنان بر سر امام حسين عليه السّلام زد، كه كلاه خود آن حضرت شكست، و شمشير به سرش رسيد، و آن كلاه خود پر از خون شد. امام حسين عليه السّلام پارچه اى طلبيد و سرش را با آن بست، سپس كلاه خود خواست آن را بر سر نهاد و عمامه اش را روى آن بست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌🏴إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا... ‌ ‌◼️ بیان جانسوز آیت الله العظمی وحید خراسانی ‌ ‌◼️ #کلام_فقیه #محرم #عاشورا #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ☑️ @Fatemyeh_ValiAsr
ذكر شهادت جانسوز عبد اللّه بن حسن عليه السّلام در اين وقت، دشمنان دست از جنگ برداشتند، سپس بازگشتند، و گرداگرد آن حضرت را گرفتند، ناگاه عبد اللّه بن امام حسن عليه السّلام [كه يازده سال بيشتر نداشت و] بچه اى نابالغ بود از خيمه بانوان بيرون آمد و دوان دوان خود را به عمويش حسين عليه السّلام رسانيد، و در كنار عمو ايستاد. امام حسين عليه السّلام وقتى كه او را ديد صدا زد: «خواهرم، او را نگه دار، زينب سلام اللَّه عليها از خيمه خارج شد تا او را نگهدارد، و به خيمه برگرداند، او به شدّت خوددارى كرد و گفت: «و اللَّه لا افارق عمّى، سوگند به خدا از عمويم جدا نشوم.» يكى از دشمنان به نام بحر بن كعب- و به قولى حرملة بن كاهل- شمشيرش را به طرف امام حسين عليه السّلام فرود آورد، عبد اللَّه به او گفت: «ويلك يا بن الخبيثة أ تقتل عمّى، واى بر تو اى فرزند زن ناپاك آيا عمويم را مى كشى؟ » آن ظالم شمشير را به سوى حسين عليه السّلام فرود آورد، عبد اللّه دستش را سپر شمشير قرار داد، دستش بريده و آويزان شد، صدا زد: «يا عمّاه!، اى عمو جان.» [و به نقل ديگر گفت: «يا امّاه، اى مادر جان.»] امام حسين عليه السّلام عبد اللّه را به سينه اش چسبانيد و فرمود: «اى برادرزاده! در برابر اين مصيبت صبر كن، و بوسيله آن از درگاه خدا تقاضاى خير و سعادت كن، كه خداوند تو را به نزد پدران شايسته است ملحق مى كند؟ در اين هنگام حرمله (لعنت خدا بر او باد) گلوى او را هدف تير قرار داد، آن تير، (۱) سر او از بدن جدا كرد، و او در آغوش عمويش حسين عليه السّلام جان سپرد
صحن پیشانی ما بوی حسینیه گرفت - @Maddahionlin.mp3
15.13M
🔳 🌴روضه حضرت عبدالله بن الحسن(ع) 🌴صحن پیشانی ما بوی حسینیه گرفت 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 🔴گلچین بهترین های روز ♨️ 👈 🎧 @mediamazhabi 🕋
هنوز امام حسين عليه السّلام شهيد نشده بود، شمر بن ذى الجوشن (لعنة اللّه) با نيزه به خيمه امام حسين عليه السّلام حمله كرد، سپس فرياد زد: «آتش بياوريد تا هر كه و آنچه در ميان خيمه است، همه را بسوزانم.» امام حسين عليه السلام فرمود: «اى پسر ذى الجوشن! اين تو هستى كه براى سوزاندن خانواده‌ام آتش مى طلبى، خداوند تو را با آتش بسوزاند.» شبث بن ربعى (يكى از سركردگان دشمن) نزد شمر آمد و او را سرزنش كرد، او حيا كرد و از آتش زدن منصرف گرديد.