هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
روضهٔ #دیر_راهب
ز کوفه آل یاسین بار بستند
به محمل جمله با افغان نشستند
به راه شام ویران بود دِیْری
در آنجا معتکف یک اهل خیری
یکی راهب بدان دیرش مکان بود
ز رویش نور یزدانی عیان بود
چه راهب ثانی اثنین مسیحی
چه راهب تالی تلو ذبیحی
چه راهب روز و شب سرگرم اذکار
چه راهب نقطهی حقجوی پرگار
فراز بام آن دِیْر دل افروز
بر آمد از قضا راهب یکی روز
زهر سو بود سر گرم تماشا
به صنع سرمدی خلاق یکتا
که ناگه دید از یکسوی آن دشت
ز مشرق شمس رخشانی عیان گشت
ز پی طالع مه چندی منور
همه چون بدر تابان مطهر
پس آنگه دید راهب کوکبی چند
همه دنبال هم بر بسته دربند
به اطراف مه و خورشید کوکب
گرفته شش جهت دیدی یکی شب
جمال لا مکان را در مکان دید
خدا را زاهد ترسا عیان دید
سری چند همچو خورشید از بدن دور
مشعشع رویشان چون سینهی طور
به پیشاپیش آن سرهای پر خون
سری دید از همه در رفعت افزون
زنان و دخترانی چندش از پی
همه بر سر زنان از غربت وی
بهپای دِیْر او منزل نمودند
ز پشت ناقهها محمل گشودند
فرود آمد ز دِیْر آن طینت پاک
گشودی در بدان افواج بی باک
بدیشان گفت لشکر از کجائید
مرا واقف از این شورش نمائید
شما را این تهاجم بی سبب نیست
بگوئید این زنان و این سر از کیست
به او گفتند آن خلق تبه کار
چو باشد راهبا با این سرت کار
کنون ما این عیال و این سران را
همی این بسته پرها کودکان را
که بینی روزشان را جمله چون شام
اسیری میبریم از کوفه بر شام
چو راهب این سخن زانها شنیدی
میان دِیْر خود گریان دویدی
گرفت از مخزنِ جان بدرهٔ زر
به ایشان داد بگرفت آن جهان سر
زری داد و سر جانان خریدی
سعادت بین نگو ارزان خریدی
به دِیْر آمد بهروی خویش در بست
پسِ زانو دمی در فکر بنشست
گهی در ناله، گه در فکر بودی
گهی گرم دعا، گه ذکر بودی
به دور شمع سر، پروانه گردید
ز خویشان جهان بیگانه گردید
گشودی راهب عاشق زبان را
که جوید شاید آن سِرِّ نهان را
در اول گفت ای سر صفوتی تو
ویا گنجور پاک رحمتی تو
تو نوحی یا که ابراهیمی ای سر؟!
و یا هستی ذبیحُ الله اکبر؟!
توئی ای سر مگر موسی بن عمران
که هست از قبطیانت دیده گریان؟!
مسیحی ای سر این شورش صلیبت؟!
عجب دارم از احوال عجیبت!
تورا ای سر قَسَم اول به اسفار
که آمد مر رسولان را ز دادار
بحق حرمت تورات اقدس
به انجیل و بدان سِفر مقدس
تو ای سر از کدامین خاندانی
ز بستان کدامین دودمانی؟
نشد زین گفته حلِّ مشکل او
نروئیده ز شوره حاصل او
دوباره گفت ای محبوب سرمد
دهم سوگند ای سرور به احمد
بحق بِنْ عم و دامادش ای سر
بحق حضرت زهرای اطهر
ز خاموشی مرا ای سر مرنجان
دمی با من تکلم کن مرا جان
چو بردی نام زهرا راهب عشق
تجلی کرد هر سو ثاقب عشق
به طورش جلوه کردی نور الله
زخود بیخود شد آن مردِ دل آگاه
ز هر سو دید صد موسی ابن عمران
فتاده محو و مات اندر بیابان
لب پُر خون آن سر شد چو گل باز
تکلم کردن آن سر شد آغاز
به افغان گفت کی شوریده ترسا
اگر خواهی مرا باشی شناسا
من ای راهب غریب این دیارم
به دشت کربلا افتد گذارم
جوانان مرا لب تشنه کشتند
ز یارانم کسی راهب نهشتند
تنم را در میان خون کشیدند
سرم را از قفا عطشان بریدند
✍مرحوم #افسر_خونساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#یحیی_سنوار
#شعر_پایداری
#شهدای_مقاومت
هلا سعادت ما این است:
میان معرکه جان دادن
بزرگْ عادت ما این است:
میان معرکه جان دادن
پناه دشمن ما شیطان،
پناه ما کف این میدان
ببین! رشادت ما این است:
میان معرکه جان دادن
اگر دَمِ حساب باشد،
بنا به انتخاب باشد
اَبَر #شهادت ما این است:
میان معرکه جان دادن
طلوع خون سر یحیاست،
شروع قصهی ما اینجاست
بدان ولادت ما این است،
میان معرکه جان دادن
اذان به وقت جنون زیباست،
وضو به خاک و به خون زیباست
بگو عبادت ما این است:
میان معرکه جان دادن
✍ #فائزه_زرافشان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#وعده_صادق
بیرون بیاورید سر از دخمههایتان
قومی که از هراس نمور است جایتان !
با من بگو که هیمنهی آهنین چه شد؟!
پیچیده زیر گنبدتان ضجههایتان...!
دنیا دوباره دیده به چشمان خود، که نیست
چیزی به غیر "بادِ هوا"، ادعایتان
مانند "موشِ آب کشیده" گریختند
فرماندهانِ بزدلِ یک لا قبایتان
ما نسل حیدریم و سوی خیبر آمدیم
از ریشه میکَنیم اساسِ بنایتان
زخمی زدید اگر چه؛ ولی خوب بنگرید
حالا نشسته مادرتان در عزایتان
ما قومِ وعدههای خداییم؛ صادقیم
با دست ما نوشته شود انتهایتان
✍ #عباس_جواهری_رفیع
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سحر_امامی
#وعده_صادق
زن میتواند عزت یک سرزمین باشد
زن میتواند اینچنین شورآفرین باشد
زن میتواند در دل تاریخ بنشیند
در راه حفظ خاک، آمادهترین باشد
زن میتواند زینبی باشد، به پا خیزد
بر قلب دشمن تیرهای آتشین باشد
ترسی ندارد از کسی، مردانه میجنگد
زن هم اگر در راه دین راستین باشد
آری نمیترسند هرگز شیرزنهامان
زن میتواند یکتنه ایرانزمین باشد
✍ #ناهید_خلفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
مىشد كه دوا كرد جراحات تنش را
سر نيزه اگر بوسه نمىزد دهنش را
مشغول دعا بود در آن لحظه ولى شمر
نگذاشت به پايان برساند سخنش را
بهتر كه در اين همهمهی نيزه و شمشير
پيدا نكند زينب كبرى بدنش را
عريان شد اگر، از كرمش بود كه میخواست
خيرات كند آخر سر پيرهنش را
گر مىشود اى خاك سه روزى كفنش باش
خورشيد نكردهست مراعات تنش را
✍ #ياسين_قاسمى
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شرمندهام که دیر رسیدم به قتلگاه
و الشمر جالسٌ... چه کند خواهر تو؟... آه
او داشت ضربه میزد و من ضجه میزدم
شد قتلگاه سرخ و شب و روز من سیاه
ای وای از جدایی سر از بدن حسین
ای وای از جدایی من از تو یا اخاه
با خنجری کتاب خدا پارهپاره شد
در دین کوفیان شده خون خدا مباح
آه ای حسین! رأس تو بالای نیزههاست؟
جانا بگو که خواهر تو دیده اشتباه
آن زینبی که سایهی او را کسی ندید
حالا محاصره شده در بین یک سپاه
رفتی حسین همسفر حرمله شدم
رفتی حسین، زینب تو مانده بیپناه
✍ #سیدمحمدحسین_آل_مجتبی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e