🍃🍂در محضـــ👌ـــر
استـــاد🍃🍂
🌸✨حضرت آیت الله #مجتهدی:
⭕👈🏻 #سجده گناهان را می ریزد.
📚👈 روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد ، ✨"شکراً الله و الهی العفو"✨ بگوید ،
🔴 مخصوصا در #نماز_شب ، ده دقیقه ، یک ربعی در سجده باشد ، حسّ می کند وقتی که به سجده می رود ، سبک می شود .
💧آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است.
🍁 همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد ،
سجده هم گناهان را می ریزد.🍁
#نماز_شب
صالحین تنها مسیر
"رمان #از_روزی_که_رفتی 🍃🍃 #قسمت2⃣6⃣ آیه به سختی چشم باز کرد. به سختی لب زد: مهدی! صدای رها را شنید
"رمان #از_روزی_که_رفتی🍃🍃
#قسمت3⃣6⃣
یک هفته از آن روز گذشته بود. دوستان و همکارانش به دیدنش آمدند و رفتند. سیدمحمد دلش برای کسی لرزیده بود. سایه را چندباری دیده بود و دلش از دستش سُر خورده بود!
آیه را واسطه کرد، وقتی فخرالسادات
فهمید لبخند زد. مهیای خواستگاری شده بودند؛ شاید برکت قدمهای کوچک زینب بود که خانه رنگ زندگی گرفت. حاج علی هم شاد بود. بعد از مرگ همسرش، این دلخوشی کوچک برایش خیلی بزرگ بود؛ انگار این دختر جان دوباره به تمام خانوادهاش داده است"
ساعاتی از اذان مغرب گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاج علی در را گشود و از ارمیا استقبال کرد:
_خوش اومدی پسرم!
ارمیا: مزاحم شدم حاج آقا، شرمنده!
صدای فخر السادات بلند شد:
_بالاخره تصمیم گرفتی بیای؟
ارمیا: امروز رفتم قم سرخاک سید مهدی ، من جرات چنین جسارتی رو
نداشتم!
حاج علی به داخل تعارفش کرد. صدرا و رها هم بودند.
همه که نشستند، فخر السادات گفت:
_یه پسر از دست دادم و خدا یه پسر دیگه به من داد تا براش خواستگاری برم!
حاج علی: مبارکه انشاءالله، امشب قراره برای سیدمحمد برید خواستگاری؟
فخرالسادات: نه؛ قراره برای ارمیا برم خواستگاری!
حاج علی: به سلامتی... خیلی هم عالی! دیگه دیر شده بود، حالا کی هست؟
آیه از اتاق بیرون آمد و بعد از سلام و خیر مقدم کنار رها نشست.
ِ فخرالسادات: یه روزی اومدم خونهتون با دسته گل و شیرینی برای پسر بزرگم. حالا اومدم برای ارمیا، که جای مهدی رو برام گرفته از آیه خواستگاری کنم!
آیه از جا برخاست:
_مادر! این چه حرفیه؟ هنوز حتی سال مهدی هم نشده، سال هم بگذره من هرگز ازدواج نمیکنم!
حاج علی: آیه جان بابا... بشین!
آیه سر به زیر انداخت و نشست.
فخرالسادات: چند شب پیش خواب مهدی رو دیدم! دست این پسر رو گذاشت تو دستم و گفت:
"بیا مادر، اینم پسرت! خدا یکی رو ازت گرفت و یکی دیگه رو به جاش بهت داد. بعد نگاهشو به تو دوخت و گفت مامان
مواظب امانتم نیستید، امانتم تو غربت داره دق میکنه!"
دخترم، تنهایی از آن خداست، خودتو حروم نکن!
آیه: پس چرا شما تنها زندگی میکنید؟
فخرالسادات: از من سنی گذشته بود. به من نگاه کن... تنها، بی هم زبون!
این ده سال که همسرم فوت کرده، به عشق پسرام و بچه هاشون زندگی کردم، اما الان میبینم کسی دور و برم نیست! تنها موندم گوشهی اون خونه و هرکسی دنبال زندگی خودشه،
یه روزی دخترت میره پی سرنوشتش و تو تنها میمونی، تو حامی میخوای، پشت و پناه میخوای!
آیه: بعد از مهدی نمیتونم!
حاج علی: اول با ارمیا صحبت کن، بعد تصمیم بگیر، عجله نکن!
آیه: اما... بابا!
حاج علی: اما نداره دختر! این خواستهی شوهرت بوده، پس مطمئن باش بهش بی احترامی نمیشه!
آیه: بهم فرصت بدید، هنوز شش ماه هم از شهادت مهدی نگذشته!
ارمیا: تا هر زمان که بخواید فرصت دارید، حتی شده سالها!
اگه امروز اومدم به خاطر اینه که فردا دارم برای ماموریت میرم سوریه و معلوم نیست کی برگردم، فقط نمیخواستم اگه برگشتم شما رو از دست داده باشم! حقیقت اینه که من اصلا جرات چنین جسارتی رو نداشتم! حاج
خانم گفتن، رفتم سر خاک سید مهدی تا اجازه بگیرم! الانم رفع زحمت میکنم، هر وقت اراده کنید من در خدمتم! جسارتم رو ببخشید!
فخرالسادات با لبخند ارمیا را بدرقه کرد. آیه ماند و حرفهای ارمیا... آیه ماند و حرفهای فخرالسادات... آیه ماند و حرف مردش... آیه ماند و بیتابی های زینبش...
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری
"رمان #از_روزی_که_رفتی 🍃🍃
#قسمت4⃣6⃣
بعد از آن شب، تک تک مهمانها رفتند.زندگی روی روال همیشگی اش افتاده بود. آیه بود و دخترکش.. آیه بود وقاب عکس مردش!
نام ارمیا در خاطرش آنقدر کمرنگ بود که یادی هم از آن نمیکرد مردی که
چشم به راهش مانده بود.
آیه نگاهش را به همان قاب عکس دوخته که مردش برای شهادت گرفته بود! همان عکس با لباس نظامی را در زمینه حرم حضرت زینب گذاشته بودند. مردش چه با غرور ایستاده بود. سر بالا
گرفته و سینه ی ستبرش را به نمایش گذاشته بود. نگاهش روی قاب عکس دیگر دوخته شد... تصویر رهبری... همان لحظه صدای آقا آمد.
نگاه از قاب عکس گرفت و به قاب تلویزیون دوخت. آقا بود! خود آقا بود!
روی زانو جلوی تلویزیون نشست. دیدار آقا با خانواده های شهدای مدافع حرم بود. زنی سخن میگفت و آقا به حرفهایش گوش میداد.آیه هم سخن گفت:
_آقا! اومدی؟ خیلی وقته منتظرم بیای! خیلی وقته چشم به راهم که بیای تا بگم تنها موندم آقا! دخترکم بی پدر شد... الان فقط خدا رو داریم!
هیچکسو ندارم! آقا! شما یتیم نوازی میکنی؟ برای دخترکم پدری میکنی؟
آقا دلت آروم باشه ها... ارتش پشتته! ارتش گوش به فرمانته! دیدی تا اذن دادی با سر رفت؟ دیدی ارتش سوال نمیکنه؟ دیدی چه عاشقانه تحت فرمان شمان؟ آقا! دلت قرص باشه!
آیه سخن میگفت... از دل پر دردش! از کودک یتیمش! از یتیم داریاش! از نفسهایی که سخت شده بود این روزها!
رها که به خانه رفته بود برای اوردن لباسهای مهدی آیه را که در آن حال دید، با گوشی اش فیلم گرفت و همراه او اشک ریخت.آیه که به هق هق افتاد و سرش را روی زمین گذاشت، دوربین را
قطع کرد و آیه را در آغوش گرفت... خواهرانه آرامش کرد.
پنج شنبه که رسید، آیه بار سفربسته بود باید دخترکش را به دیدار پدر میبرد. با بااصرارهای فراوان رها، همراه صدرا و مهدی، با آیه همسفر شدند.
َ مقابل قبر سید مهدی ایستاده بود. بیخبر ازمردی که قصد نزدیک شدن به قبر را داشته و با دیدن او پشیمان شد و پیش نیامد. از دور به نظاره نشست.
آیه زینبش را روی قبر پدر گذاشت:
_سلام بابا مهدی! سلام آقای پدر! پدرشدنت مبارک! اینم دختر شما! اینم
زینب بابا! ببین چه نازه! وقتی دنیا اومد خیلی کوچولو بود! از داغی که روی دلم گذاشتی این بچه سهم بیشتری داشت! خیلی آسیب دیدو رشدش کم بود.، اما خدا رو شکر سالمه!
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری
4_5868592198848610624.mp3
13.99M
کمی آهسته تر زپیش من برو....
ممنونم اگر نروی....😭😭😭
🌙#ماه_خدا
📖 #نکات_کلیدی #جزء_29 قرآن
🔸از عیبجویی، خبرچینی، تجاوز به حقوق دیگران، گناه، گستاخی و زنا دوری کنید.
🔰 راه ایجاد تحول، تشکیل یک دولت معتقد به جوانها است
👈🏻اگر باایمان و انقلابی نباشد، تحول درست اتفاق نخواهد افتاد
🔺 رهبر انقلاب، امروز در دیدار رمضانی دانشجویان: راه ایجاد تحول عبارت است از تشکیل یک دولت معتقد به تحول و معتقد به عنصر تحولآفرین یعنی عنصر جوان نخبهی مؤمن انقلابی؛ یعنی شرطش این است که مؤمن باشد و انقلابی باشد.
🔹والّا اگر [دولت] جوان بود با همان خصوصیات جرئت و توانایی و ابتکار لکن ایمان در او وجود نداشت، خب فایدهای ندارد. این، آن جوان با همان نیرو راه غلط را خیلی سریعتر و تندتر از پیرها و سالخوردهها خواهد رفت، فایده ندارد.
🔸اگر با ایمان نباشد فایدهای ندارد، اگر انقلابی نباشد کشور را به سمت یک حرکت تحولی درست هدایت نخواهد کرد؛ پس بایستی هم جوان باشد، هم مؤمن باشد، هم انقلابی باشد؛ یعنی این عناصر بایستی در مجموعهی دولت جمع باشد.
🔹هم تحول لازم است، هم تحول ممکن است. هم شرطش حضور یک دولتی است که معتقد به جوانها باشد و جوانها را به کار بگیرد و این کار انجام خواهد گرفت.
#بسته_خبری
🌙 @Khamenei_ir
🌷 @IslamLifeStyles
Baqara_aye (272).mp3
7.31M
🚩در بهار قرآن، هر روز ۲۰ دقیقه با تفسیر کلام الله مجید
🔉 بشنوید| تفسیر سوره بقره- آیه ۲۷۲
استاد فیاض بخش
🔸روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان:
«وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...»
ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻴﺪ ؟ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺧﺪﺍﺳﺖ [ﻭ ﻛﺴﻲ ﻣﺎﻟﻚ ﺣﻘﻴﻘﻲ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻴﺴﺖ].
(حدید، ۱۰)
💎 چه تاجی بالاتر از #قرآن؟
📁 با #قرآن ارتباط بیشتری باید داشت. همراهداشتنِ قرآن کافی نیست، ما خیلی دور هستیم! آنچه در قبر باعثِ نجاتِ آدمی میشود، پذیرش باطنیِ آیاتِ قرآن و معرفت به اهلبیت علیهم السلام است. این مقدار که ما قرآن میخوانیم کم است! یکی از بزرگان مکرّر میگفت: یک مدّتی قرآن را بخوانید تا برای شما ملَکه شود. بعد از چندسال میبینید که دلِ شما شروع به خواندنِ قرآن میکند، این یک حقیقتی است. انسانی که اهلِ قرآن است، بعضی مواقع از خواب که بیدار میشود، شروع میکند به خواندنِ یک آیه، دو آیه یا بیشتر؛ هر آیه، پنجرهای باز می کند که انسان، حکمتِ حق تعالی را میبیند. بعضی از خانمهایِ خانهدار در ماه مبارک رمضان سه یا چهار ختم قرآن میخوانند. خانهدار است، هزار نوع مشکلات دارد؛ ولی توفیق، امر دیگری است. از خدا باید توفیقِ قرائت قرآن را طلب کرد. اینکه بعضی ها میگویند: قرائتِ زیادِ قرآن دلیلی ندارد، توفیقِ همین پنجاه آیه را هم از مردم میگیرند! خودش حالش را ندارد "یا احساس بینیازی میکند" ولی آن جوان که گرفتاریهای او زیاد است، اگر همین قرائتِ قرآن هم از او گرفته شد، کار دیگری هم انجام نمیدهد! قرائتِ قرآن از یک جزء به دو جزء و از دو جزء به سه جزء موجبِ ملکه قرائت میشود. چه سلطنتی و چه تاجی بالاتر از #قرآن برای انسان وجود دارد؟
حجّت_الاسلام_و_المسلمین
#حاج_شیخ_جعفر_ناصری
☘️
اللّهُمَّ أعطِنِی السَّعَهَ فِی الرِّزق
خدایا! روزی مرا زیاد کن ...
#ابوحمزه
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#سلام_علی_آل_یاسین
#به_رهت_نشسته_بودم_که_نظر_كني_به_حالم
آوردن نام شما رزق است
و
یادآوری یادتان روزی ...
چترها را باید بست
خیسِ یادتان باید شد!
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #كليپ_تصویری
🎙🌸حضرت استادآيت الله مشکینی (ره)
🔵 موضوع: شما حرکت کنید او قول برکت داده است..
✅ بسیار تأثیر گذار 👌👌
🕰 کم حجم فوق العاده حتما ببینید👌
📩 #درس_اخلاق 🍁 #برکت
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃