17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر کسی در اطرافیانتان هست که فکر میکند «چرا باید رای بدهد؟»
و میگوند «همهشان یکی هستند»،
این👆 کلیپ را نشانش دهید...
این کلیپ خلاصه ای از
" #طرحوان" برای تحول در مدیریت مصرف برق، گاز و بنزین است که حاصل چند سال کار کارشناسی دولتسایه است.
طرحی که حتی به دولت کنونی ارائه شد تا اجرا شود اما ایندولت زیر بار آن نرفت و با سه برابر کردن یکشبه قیمت بنزین، فاجعه آبان ۹۸ را رقم زد.
این چند دقیقه را ببینید تا بهتر متوجه شوید که اتفاقا #جریان_انقلابی بیش از همه برای معیشت و سفره مردم #برنامه_دارد...
#جلیلی
#رئیسی
✍️ ارسالی اعضای محترم کانال
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
🛑چرا رهبری مسئولین بی کفایت رو عزل نمیکنه ؟؟
#عکسنوشته
#دولت_انقلابی
#انتخاب_آگاهانه
🇮🇷@entekhab_t_masiri
🔴 شفافسازی برعهده کیست؟
💬 #اختصاصی_خیابان_انقلاب
🔹 اعلام اسامی احراز صلاحیت شده توسط شورای نگهبان خیلیها را شگفت زده کرد! سوالات زیادی را در ذهن مردم ایجاد کرد.
✅ ابتدا چند نکته مهم:
🔸 طبق قانون رئیس جمهور باید این شروط رو داشته باشد:
1️⃣ رجل مذهبی یا سیاسی
2️⃣ ایرانیالاصل
3️⃣ تابع ایران
4️⃣ شرط مدیریت
5️⃣ مدبر بودن
6️⃣ حسن سابقه و امانت
7️⃣ مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی و مذهب رسمی
8️⃣ تقوا
✅ احراز صلاحیت با ردصلاحیت متفاوت است.
✅ وظیفه شورای نگهبان نه ایجاد مشارکت است و نه صیانت از تحقق رقابت جناحها.
✅ شورای نگهبان حق مصلحت سنجی ندارد و فقط مستند به قانون عمل میکند.
🔹 اما در برابر احراز نشدن صلاحیت اشخاصی چون لاریجانی، جهانگیری، پزشکیان و احمدینژاد... افکار عمومی به دنبال چرایی آن هستند.
🔸 وظیفه اطلاع رسانی هم نه بر عهده شورای نگهبان است و نه آنان میتوانند مستندات را فاش نمایند اما شورای نگهبان ملزم است در صورت درخواست افراد عدم احراز صلاحیت شده ، به آنان جواب مستدل و مکتوب بدهد، اگر این افراد و جناح سیاسی حامی آنان دغدغه افکار عمومی دارند می توانند با مراجعه به شورای نگهبان مستندات را دریافت کرده و به اطلاع عموم برسانند.
✅ توجه به این مسئله هم مهم است که ممکن است شخصی معتمد نظام برای برخی امور باشد ولی شرایط و یا صلاحیت لازم برای تصدی ریاست جمهوری را نداشته باشد. مثلا لاریجانی ناظر بر بازرگانی ایران چین باشد و عضو مجمع تشخیص باشد ولی شرایط یا صلاحیت امر مهم ریاست جمهوری را نداشته باشد.
💢 نهایتا اینکه بد نیست برخی یکبار برای همیشه در برابر مردم شفاف قرار گیرند و دلایل عدم اعتماد نظام به خودشان را صادقانه به مردم ارایه دهند و برخی دیگر بدون پرده با مردم از خودشان شروع کنند و بگمبگمها را در مورد خودشان بگویند تا مردم بدانند!
#سیاسی
➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 وقتی انگیزهام برای حرکت به سمت خدا کم میشه، چیکار کنم؟
➕یک راه حل جالب!
#تصویری
🟢🟡🟢🟡🟣
اگر در زندگی قانع نیستی، بخوان !👇
هر چه آب به او بدهی، باز هم آب میخواهد.
از خوردن آب سیراب نمیشود.
گویی این تشنگی درونی نمیخواهد هیچ وقت فرو نشیند.
میگویند دچار مرض «استسقاء» شده است....🙄😑
اسم این مرض را شنیدهای💉🩺؟...
- مرضی است که در آن، تشنگی، بیمار را از پا میاندازد.
هر قدر هم که آب بخورد، باز هم احساس تشنگی میکند
و آب میخواهد. آبی که میخورد، او را سیراب نمیکند... .🥵
👈گاهی روح آدم هم همین مرض را میگیرد و
دچار عطش بی پایان میشود.💥
اگر هر چه بخواهد، برایش آماده کنی👉
بیشتر میخواهد🟢
👈 و به آنچه برایش تهیه کردی، قانع نمیشود.😑🥴
👈 این تشنگی درونی یا همان «حرص و آز»
👈 کم کم بر وجود آدمی چیره میشود و سرانجام هم او را از پا در میآورد.💥😒
🟢🟡🟢🟣
☘امام علی (علیه السلام) نیز فرموده:
🍃 «شکرگزارترین مردم نسبت به نعمتها، قانعترین آنهاست 👉
💥و ناسپاسترین آنان در برابر نعمتها، حریصترین آنها».😑
-گروهی از مردم به دلیل خوشگذرانی و ولخرجی،
بیش از درآمد خود💰 خرج میکنند
👈 و در نتیجه، هر روز بیشتر از روز قبل بدهکار میشوند💥
👈 تا اینکه زندگیشان فلج میشود.🔴
🟣 به فرموده پیامبر خدا ،قناعت، ثروتی تمام نشدنی است.
💌💌
🟢👈اگر نفست و روح و روانت، را با «قناعت» آشنا کردی، 😊
👈نه تنها زندگی دیگر برایت سخت و طاقتفرسا نیست،
👈 که لذتبخش هم هست😍.
🟣قناعت؛👈 یعنی انسان به آنچه خداوند از رزق و روزی و امکانات زندگی برایش تعیین کرده است، قانع و راضی باشد، 👉🌹
🟣آرزوهای طولانی و بلندپروازی، حرصورزی و👈 طمع به مال دیگران😏 نداشته باشد🟥
🟢 و در امور زندگی میانه رو باشد.😊
💌
برای دردهای عمیق و به استخوانرسیدهی آخرالزمان، پناهگاهی لازم است؛
که بتوان همهی زخمها را یکجا، همانجا، زار زد...
نمیتوان در نبردِ عظیم #عشق و #قدرت وارد شد؛
اما دائمی ...
هر روز ..
هر لحظه ...
از چشمههای #عشق ننوشید و قدرت نگرفت!
رازِ همان عشقی که تو در سینه نهانش کردی، و به موطن مرموزش | #ری | رساندی ؛
کمکم دارد از گوشهی قدس ، طلوع میکند!
💠مراقب باش خود را چگونه میسازی🤔🤔
کتاب #معراج_السعاده به زبان ساده
هر روز بخشی از این کتاب را بخوانید و به آن عمل کنید. بعد از مدتی تغییر را حس می کنید/ آیت الله بهجت (ره)
🌺🌺🌺
اما چون زمان رحلت از اين سرا و مسافرت به عالم بقا و قرار رسد،
دل از مشغولیتها و دغدغه های دنيایی فارغ و پرده و حجاب طبيعت از مقابل ديده بصيرت برداشته می شود، و نظر او بر لوح دل و صفحه نفس خود میافتد.
چنانكه حق- سبحانه و تعالى- فرموده: «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ».
و در مكان ديگر مىفرمايد: «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ». يعنى: «پس در آن روز پرده از پيش ديده تو برداشته مىشود، و چشم تو تيز بين مىگردد، و اعمال خود را مىبينى».
•┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
پس نتايج اعمال خویش و ثمرات افكار و افعال خود را مشاهده مىكند، و مىرسد به آنچه در كتاب كريم است كه:
«وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً».
يعنى: « اعمال هر شخصى را از خير و شر مانند «گردنبندی كه هرگز از او جدا نمىشود همراه او ساختهايم .
و در روز قيامت كتابى را كه اعمال او در آن ثبت است برای او بيرون مىآوريم، در حالى كه گشاده باشد و بر اوعرضه شود، آنگاه به او گفته مىشود بخوان نامه عمل خود را، و كافى هستى تو از براى محاسبه خود».
پس كسانى كه در دنيا از احوال خود غافل، و اوقات خود را صرف لهو و باطل نمودهاند، بىاختيار مىگويند:
«ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها».
« با تعجب گویند اين كتاب چگونه کتابی است از اعمال بزرگ و کوچک، هیچ کدام را از قلم نیانداخته و آن را شمرده است ».
⁉️ چه باید کرد؟؟
🔻سوالی که این روزها ذهن خیلی از بچه های انقلابی و دوستان حزب اللهی را درگیر کرده است.
🔸 چون حس میکنند با وضعیت فعلی تایید صلاحیت ها، مشارکت کمی خواهیم داشت و دقیقا نمیدانند برای افزایش مشارکت چه باید کرد.
✅ برای خروج از این سردرگمی، با این متن همراه شوید.
⏳زمان مورد نیاز برای مطالعه: فقط ۱۲۰ ثانیه!
🔷 فارغ از اینکه این حس و تحلیل، درست هست یا غلط، در هر حال باید دو اقدام اساسی انجام بگیرد:
🔹اول- نبض شهر را در دست بگیریم! ایجاد شور انتخاباتی و نشاط سیاسی در کف خیابان.
🔸خیلی ها برای رای دادن، نیاز به استدلال ندارند! همین که حس کنند بقیه هم رای میدهند، قانع میشوند!!
مردم از صندوق رای، یک خاطره ی تلخ 8 ساله دارند! هیچ کس برای پاک کردن خاطره تلخ، استدلال نمی آورد!!
باید ایام انتخابات را تبدیل کرد به روزهایی پرنشاط و امیدبخش.
💢چگونه؟ چند راهکار عملیاتی:
🔸 الف) سرود خیابانی:
وقتی در یک مکان پر رفت و آمد، تعدادی نوجوان به صورت «غافلگیرانه» شروع به خواندن یک سرود امیدبخش و وطن دوستانه بکنند، نشاط ویژه ای در شهر پمپاژ میشود.
فکر کنید هرشب یک نقطه از شهر تبدیل شود به یک میتینگ شاد با چاشنی امید و وطن دوستی.
سرود های آماده، نیازی به تمرین ندارند! کافیست میکروفون تشریفاتی فراهم کنید و سرود را اجرا کنید. (تازه از ماسک هم میتوان برای پوشش لب زدن ها استفاده کرد 😉)
حواس تان باشد که متن سرود ها، خیلی مستقیم و انتخاباتی نباشد که توی ذوق مخاطب خاکستری بخورد!
پیشنهاد ما سرود «نسل امید» و «آینده روشن» هست که از لینک های زیر میتوانید دانلود کنید
🎵نسل امید لینک
🎵آینده روشن لینک
برای ستاد های انتخاباتی هم آهنگ «اینجا» پیشنهاد می شود لینک دانلود
💢پوشش رسانه ای این اتفاق می تواند بازتاب مجازی خیلی خوبی هم داشته باشد.
🔸 ب) هر ماشین، یک بیلبورد تبلیغاتی شهری:
از طریق دوست و آشنا و فامیل و ... ماشین های انقلابی شهر را به صورت هرمی شناسایی کنید و از هر طریقی مثل شابلون زنی یا پوستر یا برچسب جمله و... شیشه عقب ماشین را تبدیل کنید به یک تریبون.
♨️خیلی مهم است که مردم حس کنند که «مردم» شور انتخاباتی دارند! شابلون و امثال آن، بهترین راه برای مردمی کردن شور انتخاباتی است.
پیشنهاد ما استفاده از این شابلون هاست: لینک دانلود
🔸 ج) مغازه های انقلابی شهر:
یک راه دیگر برای مردمی کردن شور انتخاباتی، استفاده از شیشه مغازه هاست. شاید شما 10 مغازه دار انقلابی نشناسید، اما 1 مغازه دار که میتوان پیدا کرد!! او میتواند ما را به سایر کسبه انقلابی وصل کند.
توجه داشته باشید که کاسب ها، از پوستر های «خیلی سیاسی» استقبال نمی کنند.
لذا پیشنهاد ما این طرح است: لینک دانلود طرح
اما شما میتوانید از جمله های شابلون های پیشنهادی هم استفاده کنید.
🔸 د) تریبون آزاد:
تریبون آزاد هم از کارهایی است که شور انتخاباتی را در شهر میدمد. به شرطی که نیروی کافی برای مدیریت نظری و فیزیکی(!) جلسه داشته باشید تا نقض غرض نشود!
یعنی از قبل باید سناریوهایی برای صحبت های خود بعنوان موافق یا حتی مخالف نمایشی آماده کنید.
🔹 دوم - علاوه بر اینکه نبض شهر را در دست میگیریم، باید کار گفتمانی هم انجام داد!
💠چون اگر طرف مقابل بهتر از ما بتواند عملیات روانی انجام دهد و هوچی گری های شب انتخاباتی را تنظیم کند، طبیعتا اوست که پیروز این رقابت خواهد بود.
✅پس نباید به کارهای گرایشی و احساسی اکتفا کرد. چه کنیم؟
🔸 الف) باید دلایلی که برای لزوم مشارکت بالا و اهمیت رای مردم وجود دارد، استخراج کنیم و روی آنها مسلط بشویم.
🔸 ب) باید این دلایل را تبدیل کنیم به جمله های ساده ای که به زبان «مردم» است.
مثلا به جای اینکه صرفا بگوییم:
«مشارکت نقش بسزایی در پشتوانه و قدرت دولت ها دارد، پس باید رای بدهیم»
بگوییم:
«بالاخره یه نفر رئیس جمهور میشه! اگه بهترین گزینه هم با مشارکت پایین رای بیاره، مثل بنزِ بدون بنزینه! دولت بعدی باید با قدرت سر کار بیاد که بتونه مشکلات رو حل کنه»
🔸 ج) با تسلط روی این دلایل و جملاتِ ساده شده، باید هر بستر و ظرفیت را تبدیل کرد به یک موقعیت تبلیغاتی چهره به چهره.
🔰از صف نانوایی تا صف انتظار بانک و مطب پزشک و داخل تاکسی و اتوبوس و... ما مخاطب زیادی داریم و فرصت کمی! همه جا باید بحثی را راه بیندازیم و بحث را به سمت انتخابات سوق دهیم و از این گفتگوی چهره به چهره استفاده کنیم برای تغذیه فکری مردم. (حتی میتوان طی یک سناریوی از پیش تعیین شده، بحث نمایشی با دوست خود راه بیندازیم 😉)
🔴 بسم الله... شروع کنید به شبکه سازی و تقسیم کار و زمانبندی و عملیات که حرف حضرت آقا زمین نماند و انشالله یک دولت انقلابی با مشارکت بالا سر کار بیاید.
مبادا بعد از انتخابات، وجدان مان اذیت مان کند که کم کاری کردیم..
✍️ نوید نجات
♦️ دعای زیبا فرج ✨✨
#یا_فارس_الحجاز
#قرار_شبانه
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️
┈┈••✾•✨✨•✾••┈
برای این که جهت اقامه نماز صبح خواب نمانید، «قبل از خوابیدن» آخرین آیه سوره کهف را بخوانید و حین قرائت آیه، ساعتی که قصد دارید بیدارشوید را در ذهن داشته باشید.
آیه اخر سوره کهف ⇩
◈ بسم الله الرحمن الرحیم ◈
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحدا
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🔴 دورهی #جامعتابستانه مجازی:
✴️ ویژهی ۴ تا ۶ سال و ۷ تا ۹ سال
همهی آموزشهایزیر در یکدوره:
1️⃣ #قرآن📗 (حفظ و مفاهیم)
2️⃣ #نقاشی🎨
3️⃣ #کاردستی✂️و #اوریگامی🎀
4️⃣ #سازههاینمدی⛄️
5️⃣ #بازیهایهدفمند🎯
6️⃣ #ژیمناستیک مقدماتی🤸♂️
🗓 شروع دوره از ۹ خردادماه
✳️ هزینهی دوره با #تخفیف: ۴۵ هزار تومان
📝 برای اطلاعاتبیشتر و ثبتنام؛ عبارت «جامع تابستانه» را به آیدی زیر ارسال کنید.
🧕@OtageModiriat
صالحین تنها مسیر
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو💔 #قسمت8⃣1⃣ ارمیا که رفت، چیزی در خانه کم بود. نگاهش که به قاب عکسها میاف
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو💔
#قسمت9⃣1⃣
ارمیا: چون امون نمیدید، یک ریز حرف میزنید. گلوله خورده تو کتفم البته نزدیک گردنم، گلوله رو در آوردن؛ سه روزم بیمارستان بستری بودم، تازه مرخص شدم!
صدرا: پس چرا بهمون زنگ نزدی؟
ارمیا: نمیخواستم آیه رو نگران کنم، اون تحمل این اضطرابا رو نداره!
محمد: خوبه میدونی و اینطوری اومدی!
ارمیا: باید یه دفعه میومدم، هر نوع زمینه چینی باعث ترس بیشترش میشد! اینطوری دید که سالمم و رو پای خودم ایستادم.
راستی الان یوسف و مسیح هم میرسن، غذای اضافی برای سه تا رزمنده ی گرسنه دارید؟
صدرا: نگران نباش، برای ده تای شما هم داریم!
ارمیا: خوبه! خیلی وقته غذای خونگی نخوردن، روشون نمیشد بیان وگرنه همه ی آخر هفته ها اینجا بودن!
صدرا: ما که اهل تعارف نیستیم، چرانیومدن؟!
ارمیا: عادت نداریم خودمونو به کسی یا جایی تحمیل کنیم؛ مهم نیست چند سالمون باشه اما همیشه اون حس تنها گذاشته شدن توی وجود ما باقیمیمونه، برای آدمایی که توی خانواده بزرگ شدن، شاید راحت باشه که جایی برن اما ما فرق داریم، ما میترسیم از اینکه باز هم خواسته نشیم!
محمد دستی به پشت ارمیا زد و گفت:
_قرار بود همگی برادر باشیم؛ قرار بود خانواده بشیم، قرار بود برای هم پشت باشیم،خجالت تو کارما نیست.
صدرا: بریم که منتظر مائن، الان هم پسرا میرسن.
همانطور که از پله ها پایین میرفتند محمد گفت:
_صبح با من میای بریم بیمارستان تا ببینم چه بلایی سر خودت آوردی!
ارمیا خنده ای کرد و گفت:
_تخصصت قلبه آقای دکتر، قلب من الان
در بهترین وضعیته؛ توی کارهمکارات سرک نکش که کلاهتون میره تو هم ها!
در خانه ی محبوبه خانم را که بازمیکردند، صدای زنگ خانه هم آمد.
صدرا از همانجا گفت:
_من میرم در رو باز میکنم.
ارمیا که وارد شد آیه هنوز همانجانشسته بود. زینب روی پایش نشسته و با دستهای کوچکش صورت مادر را نوازش میکرد. ارمیا که عاشقانه های مادری
دختری را تماشامیکرد، قند در دلش آب میشد. نگاه آیه که بالا آمد به چشمان ارمیا که رسید، موجی از نگرانی به سمت ارمیا پاشیده شد.
ارمیا بیصدا لب زد:
_خوبم، نگران نباش!
به سمت آیه رفت و تا کنارش روی مبل نشست، در باز شد و مسیح و یوسف وارد شدند. صدای سر و صدای پسرها که در خانه پیچید محبوبه خانم گفت:
_خدایا شکرت که توی این خونه هم صدای شادی پیچید!
صدرا رو به مادرش کرد و گفت:
_بیا مامان، بیا گوش اینا رو بپیچون که پسرای ناخلف شدن!
ُیوسف صدرا را نمایشی هل داد و گفت:
_مگه چیکار کردیم، چرا بهتون میزنی!؟
صدرا:_بهتون کجا بود؟ شما چرا توی این مدت اینجا نمیومدید؟ مامان، اینا خجالت میکشیدن بیان اینجا، خودت بیا گوششون رو بپیچون!
محبوبه خانم که غم در چشمانش نشسته بود با لحن غم انگیزی گفت:
ِ_شما که هستید زندگی رنگ زنده بودن میگیره، شما که میرید، روح زندگی میره؛ هر وقت تونستید بیایید، شما هم برام مثل سینا و صدرا هستید!
آه کشید و ادامه داد:
_حالا هم بیایید سر سفره غذا سرد شد!
مسیح و یوسف به سمت محبوبه خانم رفتند و کنارش قرار گرفتند. مسیح گفت:
_ببخشید، دیگه ناراحت نباشید!
یوسف ادامه داد:
_اصلا ما هر روز میایم اینجا!
صدرا اعتراض کرد:
_دیگه پررو نشید، یه تعارف کردیما!
محبوبه خانم لبخندی زد و گفت:
_چیکار به پسرای من داری صدراکلاهمون میره تو هم ها!
همه خندیدند؛ شاید نیاز بود که فضا از غم خارج شود.
لبخندی که روی لبهای آیه نشست دل مردی را آرام کرد که درد در تمام تنش نشسته بود
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو💔
#قسمت0⃣2⃣
همه دور سفره نشسته بودند. زینب روی پای ارمیا نشسته بود و هرچه آیه میگفت:
_بشین کنار بابا، دست بابا درد میکنه!
لج میکرد و میگفت:
_من که رو دستش ننشستم، رو پاشم!
ارمیا هم میخندید و میگفت:
_کاری با دخترم نداشته باش!
زینب به دست چپ ارمیا که سالم بود تکیه داده بود و به این ترتیب امکان غذا خوردن را از او گرفته بود. آیه نگاهی به سفره انداخت و گفت:
_چی میخوری؟
ارمیا: یهکم از اون کشک بادمجونا برام میریزی؟
آیه ظرف مقابل ارمیا را برداشت و برایش غذا ریخت و مقابلش گذاشت.
اشکالی دارد که قند در دل ارمیا آب کنند برای این غذایی که همسرش برایش کشیده است؟
ارمیا خواست نان بردارد که دید قدرت حرکتی ندارد. آیه آهی کشید و بشقاب را به سمت خود کشید. لقمهای به دست زینب داد و لقمه ای به سمت ارمیا گرفت. ارمیا حرکتی برای گرفتن آن از خود نشان نداد. آیه
نگاهش را به او دوخت و لقمه ی در دستش را مقابلش تکان داد:
_نمیگیری؟
ارمیا: اول خودت بخور!
آیه: منکه مجروح نیستم!
ارمیا: منم که دو دقیقهی پیش رنگم به گچ دیوار شبیه نبود، اول خودت!
زهرا خانم با لبخند به آنها نگاه میکرد. زیر گوش حاج علی چیزی گفت و نگاه آنها روی دست آیه ماند و لبخند زدند. صدرا زیر گوش رها گفت:
_یاد بگیر!
رها ابرویی بالا انداخت و گفت:
_تو هم برو مصدوم برگرد منم برات لقمه میگیرم!
آیه گفت:
_این برای من بزرگه!
ارمیا از دستش گرفت:
_حالا برای خودت درست کن و بخور، بعد من اینو میخورم!
آیه لبخند زد. اشکالی دارد قند در دل این دو آب شود؟ سید مهدی، تو که ناراحت نمیشوی؟ تو که میدانی آیه حق خوشبختی را دارد؟ لبخندت از همینجا هم پیداست!
غذا خوردن هم گاهی شیرینترین خاطره ها میشود؛ گاهی شوخیها و خنده های بعد از غذا هم خاطره میشود. همیشه که در جمعهای دو نفره خاطرات ساخته نمیشوند؛ گاهی میان جمعی که همه داغ در دل و لبخند بر لب دارند هم خاطرات زیبایی برای زوجها ساخته میشود!
زینب را که روی تختخواب گذاشت، آیه با دو استکان چای به لیمو به
استقبالش آمد. روی مبل مقابل هم نشستند و آیه خیره به دستهای
ارمیا گفت:
_خیلی درد میکنه؟
ارمیا دستی به لبهی استکانش کشید و گفت:
_نه خیلی!
آیه: نباید زینب رو بغل میکردی، سنگینه و دستت درد میگیره!
ارمیا: گفته بودم تا من هستم حق نداری بغلش کنی، برای تو سنگینه، اذیتت میکنه!
آیه بحث را عوض کرد:
_چطور زخمی شدی؟
ارمیا: فکر کنم حواسم پرت زن و بچه م شد که یه گلوله ناغافل خورد به دستم، همین!
آیه نگاه از دست ارمیا گرفت و با تعجب به چشمانش نگاه کرد:
_اسلحه به دست، وسط معرکه یاد زن و بچه افتادی؟
ارمیا به پهنای صورت خندید:
_جای بهتری سراغ داری؟ داشتم فکر میکردم اگه بمیرم، چیکار میکنی؟
مثل اون روز که سید مهدی رو آوردن میشه؟
آیه آه کشید:
_نه مثل اون روز نمیشه!
لبخند روی لبهای ارمیا خشک شد و کم کم از روی صورتش جمع شد:
_حق داری؛ من کجا و سید مهدی کجا!
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری
☘️
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#به_اميد_يك_گوشه_چشمتان
میان تمام روزهای خوشی و ناخوشی
یقین کردم
که
هیچ کس
که
هیچ چیز
پر نمیکند
جای خالی شما را ...
#سلام_علی_آل_یاسین
#اميدم_فقط_به_شماست
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...