💠عمل پاکیزه و تزکیه شده نزد پروردگار
احادیث #جهاد_با_نفس
همچون دارویی که موجب بهبودی می شود /روایات #جهاد_با_نفس، توصیه آیتالله بهجت ( ره)
🌺🌺🌺
کتاب #جهاد_با_نفس
🔆حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
اى هشام!
چگونه عمل تو نزد خداوند پاكيزه خواهد بود در حالى كه قلب خود را مشغول غير امر الهى كرده باشى و هواى خود را در غلبه بر عقلت اطاعت بنمائى؟
قال أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام
يَا هِشَامْ
كَيْفَ يَزْكُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُكَ وَ أَنْتَ قَدْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ عَنْ أَمْرِ رَبِّكَ وَ أَطَعْتَ هَوَاكَ عَلَى غَلَبَةِ عَقْلِك
وسائل الشیعه، ج۱۵ کتاب جهاد با نفس، صفحه ۲۰۹
📖📚مطالعه روزانه #کتاب_اخلاقی معراج السعاده و #احادیث کتاب #جهاد_با_نفس
•┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈•
#قرآن #حدیث #اخلاق
🔴 او در خشت خام چه میدید که ما کور بودیم؟!
🔹مقام معظم رهبری ۱۵ سال قبل(سال۸۶) در یک سخنرانی بر این نکته تأکید کردند که اگر دولت ایران به بدگویی برخی "عوامل داخلی" درباره بیخاصیتی صنعت هستهای توجه کند و برق هستهای تولید نکند، مجبور به «گدایی برق» خواهد شد.
🔸امام جامعه، سال 86 در جمع دانشجویان استان یزد فرموده بودند: «در داخل کشور خودمان جنجال راه انداختند که آقا انرژی هستهای هزینه بدون سود است؛ چرا دارید این کار را میکنید؟ حالا تبلیغات جهانی که این مسئله را کاملاً دنبال میکرد و هنوز هم میکند؛ اما در داخل کشور خودمان از اولی که این مسئله هستهای مطرح شد(سال۱۳۸۱)، از پنج شش سال قبل از این تا حالا مرتباً این مطلب را گفتهاند و تکرار کردهاند. حتّی عدهای نامه نوشتند و گفتند آقا ما فیزیکدانیم. اینکه میگویند ما توانستهایم دستگاههای سانتریفیوژ را راه بیندازیم، اصلاً واقعیت ندارد! به قدری قرص این را گفتند که ما مجبور شدیم افرادی را بفرستیم و بگوئیم بروند بازرسی کنند، درست ببینند؛ نکند که همینی که اینها میگویند، باشد. این، مال پنج شش سال قبل است. رفتند، آمدند گفتند نه آقا! کار، بسیار خوب، صحیح، علمی و محکم دارد انجام میگیرد. اول گفتند نمیشود، نمیتوانیم؛ بعد که دیدند توانستیم، گفتند آقا این هزینهای است که سود ندارد، فایدهای ندارد. بنده در سخنرانی عمومی عید نوروز سال گذشته مفصل درباره این صحبت کردم و نمیخواهم تکرار کنم. چطور فایدهای ندارد؟ ما برای بیست سال دیگر حداقل بایستی بیست هزار مگاوات برق از انرژی هستهای به دست بیاوریم. برآوردی که برای مصرف انرژی در کشور و تولید برقِ مورد نیاز کردهاند، حداقل بیست هزار مگاوات باید از طریق انرژی هستهای باشد؛ والّا ما باید برق را از دیگران گدایی کنیم؛ یا اگر نتوانستیم گدایی کنیم، یا ننگمان آمد، یا به ما ندادند، از خیر چیزهایی که با نیروی برق میچرخد، باید بگذریم؛ از کارخانه، از تولید، از بسیاری از ابزارهای پیشرفت. خب، ما کِی شروع کنیم تا بتوانیم بیست هزار مگاوات را بیست سال دیگر به دست بیاوریم؟ الان اگر دیر هم نشده باشد، قطعاً زود نیست. ممکن است دیر هم شده باشد. ببینید چه مغالطه عجیبی است که "آقا احتیاج نداریم"! یا میگویند: شما نیروگاه هستهای که نمیتوانید بسازید؛ این اورانیومهای غنیشده سه چهار درصد را برای چه میخواهید؟ باز بحث "نمیتوانید" است. چرا نمیتوانیم؟ ملتی که بدون کمک و بدون استاد توانست یک چنین مراکز عظیم غنیسازی را به وجود بیاورد، چرا نتواند نیروگاه بسازد؟»
🔹بعد از ۱۵ سال، حالا من که آن موقع یک دانشجوی صفر کیلومتر بودم ادعای فعال رسانهای بودن میکنم که چیزی بنویسم درباره #قطعی_برق!
🔸سال ۹۲، با رای ملت، آنچه که نمیبایست، رخ داد... روند هستهای کشور بطور مطلق تعطیل شد! آقایان هستهای که هیچ، حتی توسعه نیروگاههای سیکل ترکیبی را متوقف کردند!
🔹طبق اعلام مسئولان هستهای کشور، در حوالی سالهای 91 و 92، بخشی از برق هستهای ایران وارد مدار شد و تعدادی از چراغ خانهها در ایران با برق هستهای روشن هم شدند. اما این فرایند به دلایلی که یک روز باید مشخص شود، با سرعت لازم ادامه نیافت تا به خاموشیهای امروز رسیدیم!!
✍ #داود_مدرسی_یان
✅ با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🚨نیاز قطعی فردای کشور
دکتر جلیلی: انرژی هسته ای به چه دردی میخورد؟!
✅ با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
🌹 #روزی_یک_دقیقه_با_غدیر 🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
۱ حمد و ثنای الهی
حمد و سپاس خدایی را که در یگانگی خود بلند مرتبه و در تنهایی وفرد بودن خود نزدیک است. در قدرت و سلطه خود با جلالت و در ارکان خود عظیم است. علم او به همه چیز احاطه دارد در حالی که در جای خود است، و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد. همیشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود.
صاحب عظمتی که از بین رفتنی نیست. ابتدا کننده او و باز گرداننده اوست و هر کاری بسوی او باز می گردد.
بوجود آورنده بالا برده شده ها(کنایه از آسمانها و افلاک) و پهن کننده گسترده ها(کنایه از زمین) یگانه حکمران زمینها و آسمانها، پاک و منزه و تسبیح شده، پروردگار ملائکه و روح، تفضل کننده بر همه آنچه خلق کرده و لطف کننده بر هر آنچه بوجود آورده است. هر چشمی زیر نظر اوست ولی چشمها او را نمی بینند.
بزرگوار و بردبار و بخشندهایست که رحمتش همه چیز را فرا گرفته و منعمی است که بر همه مخلوقات منت دارد.
در اجرای کیفر مجرمان شتاب نمیکند و به عذابی که در خور آنند تعجیل نمینماید. به اسرار نهان و به سویداء سینهها آگاه است و هیچ رازی از او پوشیده نیست و هیچ امر پنهانی او را به اشتباه نمیافکند.
و گواهی میدهم او خدایی است که هستی، آکنده قداست اوست و آغازِ بی آغاز و انجام بی فرجام (همه هستی) به نور او احاطه شده است.
🌹یا علی مدد❤️
♦️ دعای زیبا فرج ✨✨
#قرار_شبانه
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️
┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه
✍ذات اقدس اله از عرش به زیارت حسین علیه السلام می آید.
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
#قرار_ما_شب_جمعه_حرم_باشه
خرج تو میکنم دلتنگی هایم را ، به امید دیدار کربلای تو ...
من دلم نازک است و زود می گیرد...
اما ایمانم اگر به چیزی بند کند ، دیگر هیچ حرفی نمی تواند آن را سست کند ؛
ایمان دارم وقتی دلم عجیب برای تو تنگ می شود ...وقتی عجیب دل هوای دیدارت دارد ...
وقتی عجیب جاذبه ی قلبم به سوی توست ...
آن لحظه نوشته می شود به پایم ثواب زیارتت!
و دلم قرص میشود که تو را از همین اتاقم و پشت پنجره ای نیمه باز زیارت کرده ام...
وقتی که نسیم ، موهایم را نوازش میکند...
به خودم تلقین می کنم که تو صدایم را شنیده ای و قدری از هوای ملکوتی بین الحرمینت را برای دل خسته ام فرستاده ای...
من به همین چیزها دل خوش کرده ام و گرنه که تا بحال از غم دوریت ...
دلم به حال خود میسوزد...
دلم میسوزد که نمی توانم از نزدیک بـــبــــــویـــمــت...
شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آنها شما را نزد اباعبدالله یاد میکنند! در هر شب جمعه یادشان کنیم، حتی با یک صلوات!
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب از کربلاء...
🦋دیگر نوبت پروانگی ماست
باید از پیله تن رها شویم 🦋
🦋پرواز به سویت را آغاز کرده ایم
دُرست شبیه شاپرک ها ...🦋🦋
بافصل سوم رمان بانام
#پروازشاپرک ها🦋
ادامه رمان فصل اول ودوم ....
🦋باما همراه باشید...
تقدیم به نگاه زیباتون😊
صالحین تنها مسیر
"رمان #پرواز_شاپرکها 🦋 #قسمت2⃣2⃣ حاج علی زهرا را از آن روزها نجات داد: دوست نداری بری به اونجا؟
"رمان #پرواز_شاپرکها🦋
#قسمت3⃣2⃣
رها خندید: تقصیر ما پدر مادراست که یادمون رفته به بچه باید محبت کرد و احترام گذاشتن رو یادشون داد. ما به بچه هامون اون قدر افراطی محبت کردیم و اونقدر احترام گذاشتیم بهشون که یادشون رفته احترام یک مساله ی متقابله!
آیه: اینو باهات موافقم خانوم دکتر!
رها دوباره خندید: اینو میگی که منم بهت بگم استاد؟ نخیر استاد!راه نداره!
آیه گفت: پاشو دو تا استکان چایی بریز ببر برای اون لیلی مجنون رو بالکن، بچه هارو هم بگو دیگه بخوابن.
رها بلند شد: چشم خواهر بزرگه.
آیه: بی بلا خواهر کوچیکه!
رها لبخندی زد و با دو استکان چای به لیمو به سمت حاج علی و زهرا خانوم رفت. اول در بالکن را زد و بعد که لبخندشان را دید وارد بالکن شد:
خلوت کردین لیلی مجنون!
حاج علی: تو خودت مگه با خواهرت خلوت نکردی؟ یا اون باجناقای پدر زن فروش؟
رها و زهرا خانوم خندیدند و زهرا خانوم گفت: حالا چرا پدر زن فروش؟
حاج علی با اخمی مصنوعی گفت: آخه آخر شبا منو ارمیا خلوت میکردیم. منو به اون باجناق تازه از تهران رسیده،فروخت!
رها گفت: تازه آقا مسیح نیومده!وگرنه کلا از یادشون میرفتین؟
حاج علی پرسید: مسیح رسید بابا جان؟
رها سرش را تکان داد: قبل اومدن مارسید.
حاج علی چایش را سرکشید و بلند شد: پس بریم بخوابیم که صبح زوداینجاست!
زهرا خانوم تصحیح کرد: حلیم به دست اینجاست.
رها در بالکن را باز کرد حاج علی و زهرا خانوم به داخل خانه رفتند و پشت سرشان در را بست.
******************
هنوز هفت صبح نشده بود که زنگ در به صدا در آمد.ارمیا که معمولا بعد از نماز
نمیخوابید، قرآنش را بوسید و روی میز
کوچک کنار تخت گذاشت
هوا هوای برادرانه های کودکی اش را داشت.
صدرا با غرلند رفت در را باز کرد.حاج علی از آن چایی های محبوبش را دم کرد. زنها تند تند مشغول مهیا کردن صبحانه بودند.پنیر و گوجه و خیار، گردو و مرباهای بهارنارنج و گیلاس و انجیر، شیر و عسل و کره و خامه و سرشیر محلی، کمی املت و حالا ظرف حلیمی که مریم روی میز گذاشت. مریم با آن حجب و حیای تا همیشه اش، مریم با آن ظلم مانده در گوشه ی چشمش، مریم با آن غم همیشگیه مهمان شده درته چشمانش. آیه او را در آغوش گرفت و خوش آمد گفت. در حالی که مریم در آغوشش بود، به یاد آورد...
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری
"رمان #پرواز_شاپرکها🦋
#قسمت4⃣2⃣
مریم عروس مسیح شد. در آن لباس شیری رنگی زیبا شده بود، بیشتر از هر زمانی تا آن روز زیبا، شده بود. مسیح با آن اعتماد به نفسی که هنوز آیه نمیدانست از کجا آورده که حتی کمی ترس هم ندارد. مسیح را میشد خدای اعتماد به نفس خواند. مرد هم این قدر آرام و بی اضطراب؟مرد هم این قدر قلدر و زورگو؟ آیه کمی دلش برای مریم سوخت. مریم لیاقتش بهتر از مسیح بود و مسیح برادرانه داشت با ارمیا و درحقیقت آیه از قوم شوهر مریم بود و کمی هم جاری حساب میشدند. آیه است دیگر، کمی دلش زود کار دستِ چشمانش میداد. عروس زیبای مسیح روزهای سختی را گذرانده بود
شاید به مراتب سخت تر از کتکی که آن روز در آن کوچه خورده بود.
زهرا خانوم بعد آیه، مریم را در آغوش گرفت و بعد از سر سلامتی، گفت: خدا روح مادرتو شاد کنه دخترم. خیلی خوش اومدی. سایه ات سنگین شده ها!الان شوهرتم ببینم میگم، میدونید چند وقته به ما سر نزدید؟
مریم مثل همیشه محجوبانه گفت: شرمندتونم.ما نتونستیم بیایم، شما چرا نیومدید؟ بخاطر ما نه، بخاطر امام رضا میومدید!
اشک چشمان آیه و زهرا خانوم را پر کرد.
رها مداخله کرد: ان شالله به زودی همگی میایم! این زینب سادات ما هم که نازش زیاده، هنوز جواب خواستگاریتونو نداده!ان شالله به زودی واسه عقد محمدصادق و زینب سادات دورهم جمع میشیم.
و آیه فکر کرد به دلیل لِه نشدن دخترش به زینبی کهگفت محمدصادق عجیب شبیه مسیح شده و ترس زینبش همین شباهت عجیب بود...
******
چهار سال از عقد مریم و مسیح گذشت. انتقالی مسیح به تیپ مشهد و بازگشت آنها به شهرشان باعث شده بود کمتر از احوالات هم باخبر شوند.
مریم کسل و بی حوصله پای تلویزیون نشسته بود. این روزها خستگی از تنش بیرون نمیرفت. انگار هر چه بیشتراستراحت میکرد، خسته تر میشد. دیگر مثل آن روزها نبود. همان روزهایی صبح تا شب جان میکند و پول در می آورد و شب تا صبح درس میخواند.خودش در عجب بود که چه توانی داشت. نگاهش دور خانه چرخید و حسرت گذشته در دلش جوانه زد.
خودش خوب میدانست که ازدواجش با مسیح نه از سر عشق بود و نه از علاقه. ازدواج با مسیح کار درستی بود که در آن زمان به آن نیاز داشت.
اگر میدانست همانند این روزهایش همه ی زندگی اش حسرت میشود، هرگز تن به این کار نمیداد. این همه دست و پا زدن در باتلاق زندگی بدون احساس، خسته و پژمرده اش کرده بود. مسیح خوب بود. همه چیز خوب بود. به فکر و مادر وخواهر برادرش بود. تمام مایحتاجش را تامیتوانست برطرف میکرد. چیزی که مریم را پژمرده کرد، بی احساسی های مسیح بود. مسیح بال نبود، بند بود. مریم را در خانه و پشت اجاق گاز میخواست. مریم پرواز را تجربه کرده بود. مریم آیه و ارمیا را دیده بود، رها و صدرا، سیدمحمد و سایه ی سرخوش را زندگی کرده بود. مسیح شبیه هیچ کدامشان نبود. دیده بود که گاهی یوسف و ارمیا از کارهایش تعجب میکنند. مسیح خیلی کنترل گر بود و این کنترلگری اش بال میچید و باتلاق میساخت و روحیه اش را از دست داده بود. حتی دیگر یک خرید ساده از سوپر مارکت هم نمیتوانست انجام دهد. دیگر اعتماد به نفس نداشت. دیگر هیچ شبیه خودش نبود. خنده هایش سرسری بود و افکارش همه مالیخولیایی. حتی مسیح محض دلخوشی اش، دوستت دارمی هم خرجش نمیکرد. محض رضای دل همسرش، جانم و عزیزمی خرجش نمیکرد. محض دل گفت تا کسی که رفت و آمد و گفت و گفت وبله را گرفت.
گاهی فکر میکرد چه کلاه بزرگی سرش رفته است. کلاه تا زانو که هیچ تا مچ پایش آمده بود.
کاش مسیح کمی شبیه ارمیا بود. ارمیایی که اشک های آیه را دانه دانه پاک میکرد و جان میداد تا لبخند همیشه لبهای آیه اش را نشانه رود. اما مسیح فقط اشک هایش که هیچ، هق هق ها رو ناله ها و درد هایش را به تمسخر میگرفت و میخندید و ته ته اش میگفت: خودتو اذیت میکنی؟
کمی محبت میخواست. کمی بال و پر...
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خدایا وقتی شب میرسد
⭐️افڪارم از تو و عشقت
🌸آرامــش مــیگـیــرد
⭐️خوابـم از امنیت و مهرت
🌸اطـمـیـنـان مییــابــد
⭐️مـرا از واسطههای آرامش
🌸بـنـدگانـت قــرارده
🌷شبـ🌙ـتون معطر به عطر گل🌷
#سلام_آقا🌷
آقا قسم به جان شما خوب میشوم
باور کن آخرش به خدا خوب میشوم
حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب میشوم
این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب میشوم
من ننگ و عار حضرتتان تا به کِی شوم
کِی از دعای اهل بکا خوب میشوم
گر چه دلم ز دوری تان پر جراحت است
در چشمه سار ذکر و دعا خوب میشوم
من بدترین کنیز حقیر ولایتم
ای بهترین امام، بیا، خوب میشوم
با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کرب و بلا خوب میشوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حل می شودشکوهِ غزل درصدای تو
ای هرچه هست ونیست درعالم فدای تو
هر شب به روز آمدنت فکر می کنم
هر صبح بی قرارترینم برای تو
بیدار می شویم از این خوابِ هولناک
یک صبح جمعه با نَفَسِ آشنای تو
آدینه ای که میرسی و پهن می شود
چون فرش، آسمانِ دلم زیر پای تو
یکروزگرم وروشن وسرشار می شویم
درخلسه ای که میوزد از چشمهای تو
روزی که با شروع کلام تو، مثل قند
حل می شودشکوهِ غزل درصدای تو
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهـدی_جـان
شدهام درپی تو دربه درت مهدی جان
کی رسدبرمن مسکین گذرتمهدی جان
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_ابا_عبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_احمدالیاسی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
•°🌱
#السلام_علیک_یاصاحبالزمان
اللّٰهـمَ ڪُـڹ لـولیـڪَ الحُجَّـــة بـْـن الـحَسڹ
صلواٰتڪ علیہِ و علےٰ آبائٖہ فےٖ هذہ السّاعة
وَ فـےٖ ڪُلّ ســٰاعة ولیّاً وحافــظاً و قائــداً
ًوَ ناصِــراً وَ دَلیــلـاً وَ عَیــناً حتـے تُســڪِنہُ
أرضَـڪ طوْعـــاً و تُمتِّـــعَہُ فیٖـــھٰا طویــلـٰا
#اللهمعجللولیڪالفرج♥️🌱
ای طبیب درد های ما کجایی؟