صالحین تنها مسیر
#ملاقات_با_خدا 41 🌷✍ حضرت علی علیه السلام در نامه ای که به معاویه مینویسن، خطاب به او میفرمایند: *
شاهد:
#ملاقات_با_خدا 43
🌺✔️ تقوا یعنی خدا برنامه بده تا "مَن" از بین بره و نابود بشه....
🔵 جابر بن عبدالله انصاری اومدن در خونه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و در زدن؛
🌹رسول خدا فرمودن کیه پشتِ در ؟
-- جابر گفت : من !
🌷 پیامبر فرمودند : "امان از مَن....."
💖
#ملاقات_با_خدا 44
⭕️به محض اینکه آدم ها میخوان "در کنارِ نظرِ خدا"، یه نظر هم "خودشون" بدن ، میشن ابلیس...
👿
🚫ابلیس هم همین غلط رو کرد! گفت اینجا نه! من به آدم سجده نمیکنم....
🌷 خدا فرمود خارج شو... دیگه مهم نیست که چقدر عبادت انجام دادی....
تو هنوز"خودخواهیت از بین نرفته"....
✳️ خدا مبارزه با نفس چه کسی رو میپذیره؟
👈✨اِنَّما یَتَقَبَّل الله مِنَ المُتَّقین...✨
💖
🔸تنها مسیر آرامش....
صالحین تنها مسیر
#برنامه_جامع_تربیت_دین53 🌺⭕️👆✅مهم! #برای_عبد_شدن ۲۳ 🔷هر یک از ما انسان ها یه دنیای بزرگی هستیم.
#برنامه_جامع_تربیت_دین55
🔵🌺⭕️💝
#برای_عبد_شدن 25
"هویت انسان عبد هست"
🔷ببینید عبد بودن ما انتخابی نیست.خداوند متعال برای اینکه ما رو درست و حسابی بار بیاره، نماز رو واجب کرده
و اتفاقا دستور داده که بچه هاتون رو از 7 سالگی به نماز امر کنید.☺️
🎴طرف میگه: حاج آقا من چرا باید بچه ام رو از هفت سالگی به نماز خوندن دعوت کنم؟😒 بچه که توی اون سن چیزی نمیفهمه؟!! حالا صبر میکنیم به سن تکلیف که رسید خودش خدا رو انتخاب میکنه یا نه!
عزیزم حواست کجاست؟
✅هویت یه انسان اینه که "عبد" خلق شده. "عبد بودنش هم انتخابی نیست". اول از همه باید به بچه این رو بفهمونی.✔️👆
وقتی که فهمید عبد خلق شده و یه مدت دستور اجرا کرد، بعدش بهش بگو عزیزم هر جور خودت دوست داری انتخاب کن☺️
اون موقع غش میکنه توی آغوش خدا و از دستورات دین لذت میبره و زندگیش رونق میگیره.😍
➖بابا فطرت ادم ها خدایی هست. انسان ها ذاتا خدا رو دوست دارن. می پرستن...
تو کافیه زمینش رو آماده کنی. همین.✔️
اول هم نگاه خودت رو درست کن.
💠اگه نگاهت صحیح بشه اون وقت "انرژیت رو جاهای دیگه صرف نمیکنی". از همون اول تمام هم و غمت میشه عبد شدن .
🔹هسته ی اتم اگه خارج از نیروگاه هسته ای منفجر بشه همه جا رو نابود میکنه🔥💥
اما اگه توی نیروگاه باشه تولید انرژی میکنه.⚡️✨
🌺اراده ها و استعداد های ما هم اگه توی "صدف زیبای عبودیت" انفجار پیدا کنه و آزاد بشه حتما باعث رشد فراوان ما میشه.🌸🌷
عزیزم ببین. تو چه بخوای و چه نخوای عبد هستی. چرا میخوای از حقیقت خودت دور بشی؟😒
بابا تو توی خیلی موارد اصلا حق انتخاب نداری. انرژیتو الکی حروم نکن.حله؟
"انرژیت رو بذار برای عبد شدن"
🌺میشی مثل امام خمینی فداش بشم که با نگاهش عالم رو تازه و پر طراوت میکرد...
نمیخوای لذت ببری از دنیای عبودیت؟!😊
🌱✅➖➖💖
🌺تنهامسیر آرامش
🔺#قرار_شبانه
#هر_شب_بعد_از_نماز_مغرب_یک_فراز_از_صحیفه_سجادیه
باماهمراه باشید
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِي يَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِي وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِي وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِي
وَ هَبْ لِي مَكْراً عَلَى مَنْ كَايَدَنِي وَ قُدْرَةً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِي وَ تَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِي
وَ سَلاَمَةً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِي وَ وَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِي وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي
بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و مرا در برابر آن كه بر من ستم مى كند، تنى توانا ده و در برابر آن كه با من به بحث و جدال برخاسته، زبانى گويا ده و در برابر كسى كه با من دشمنى مى ورزد، پيروزى ده
و در برابر كسى كه بر من حيله مى كند، مكر ارزانى دار و در برابر كسى كه مرا مقهور خود خواهد، قدرت عطا فرماى و دروغ كسى را كه مرا دشنام مى دهد آشكار ساز
و از آن كه تهديدم مى كند مرا به سلامت دار و توفيقم ده كه فرمانبردار كسى باشم كه مرا به راه راست برد و تابع آن كه مرا به طريق رشاد مى كشد
✨💠✨
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... ۵۹ برگشتم سمتش. نصف بدنشو از ماشین آورده بود بیرون و کاملا از قیافش معلوم بود یخ کرده!
🔹 #او_را ... ۶۱
با احساس حالت تهوع از خواب بیدار شدم.
نورِ کم جونی تو اتاقک افتاده بود.
سرم همچنان گیج میرفت!
میدونستم خیلی ضعیف شدم.
خبری از ساعت نداشتم.
بلند شدم و یه چرخی تو اتاقک زدم،
یه ساعت گرد آبی رنگ رو دیوارای کرمی بود
که با دیدن عقربه ی ثانیه شمارش که زور میزد جلو بره اما درجا میزد،
فهمیدم خواب رفته! 🕒😴
برگشتم سر جام!
یه چیزی به دلم چنگ مینداخت و میخواست هرچی که صبح خورده بودم بکشه بیرون...
سعی کردم خودمو بزنم به اون راه و بهش محل ندم!!
نمیدونم چقدر شد!
شاید یک ساعت به همون حالت اونجا نشسته بودم
داشتم کلافه میشدم😣
یعنی الان فقط میتونستم بخوابم و بیدار شم و بشینم و بخوابم و...؟؟!!
دیگه حتی خوابمم نمیومد!
دلم میخواست اتاق خودم بودم تا حداقل یه دوش میگرفتم!
اتاق خودم....!
آه...😢
کی باور میکرد الان من با این وضع تو چنین جایی...!!
اصلا چیشد که به اینجا رسید...؟
چرا من نمیتونم عامل این بدبختی رو پیدا کنم...😣
چرا زندگی من یهو اینقدر پوچ شد؟!
یا بهتره بگم از اول پوچ بود...
مثل زندگی همه!
پس چرا بقیه حالیشون نیست؟؟
نمیدونم...
نمیفهمم...
فردا عیده!!
و من آواره ام...
دیگه هیچ دلخوشی تو دنیا ندارم!
هیچی!!
فکر و خیال داشت دیوونم میکرد!
کاش حداقل میدونستم ساعت چنده😭
یعنی این وضع از خونه خودمون بهتره؟؟
شاید اره!
اینجوری حداقل میدونم هیچکسو ندارم!
هیچکسم تو کارم دخالت نمیکنه!
اینکه کلا کسی نباشه
بهتر از بودنیه که از نبودن بدتره!!
سرم درد میکرد.
از گرسنگی شدیدم فهمیدم احتمالا نزدیکای عصر باشه!
تاکی باید اینجا میموندم؟!
دستمو از دیوار گرفتم و بلند شدم!
رفتم سمت درـ
این اطراف کسی نبود،
با احتیاط رفتم بیرون
حداقل هوای اینجا بهتر از اون تو بود!
به زندگیم فکر میکردم و قدم میزدم و اشک میریختم...
اونقدر غرق تو بدبختیام بودم که حواسم به هیچی نبود!
-چیشده خوشگل خانوم؟😉
با صدایی که اومد از ترس جیغ خفه ای کشیدم و برگشتم😰
-کسی اذیتت کرده؟
دو تا پسر هم سن و سال خودم در حالی که لبخند مسخره ای رو لباشون بود داشتن نگام میکردن!!😥
-نترس عزیزم...
ما که کاریت نداریم😈
-آره خوشگل خانوم!
فقط میخوایم کمکت کنیم😜
با ترس یه قدم به عقب رفتم...
-آخ آخ صورتت چیشده؟؟
-بنظرمیرسه از جایی در رفتی!!
بیمارستانی،تیمارستانی،نمیدونم...!
هر مقدار که عقب میرفتم،میومدن جلو!
داشتم سکته میکردم😭
-زبونتو موش خورده؟؟
چرا ترسیدی؟؟😈
-فردا عیده،
حیفه هم یه دختر به این نازی تنها باشه
هم دوتا پسر به این آقایی😆
تو یه لحظه تمام نیرومو جمع کردم و فقط دویدم!
اونا هم با سرعت دنبالم میکردن!
دویدم سمت خیابون تا شاید کسی رو ببینم و کمک بخوام😰
خیلی سریع میدویدن
اینقدر ترسیده بودم که صدام درنمیومد😭
نفس نفس میزدم و میدویدم
اما....
پام پیچ خورد و رو چمنا افتادم زمین😰😭
تو یه لحظه هر دو شون رسیدن بهم شروع کردن به خندیدن
تمام وجودم از وحشت میلرزید!
-کجا داشتی میرفتی شیطون😂
هرکی این بلا رو سر صورتت آورده حق داشته!
اصلا دختر مؤدبی نیستی!
-ولی سرعتت خوبه ها!
خودتم خوشگلی!
فقط حیف که لالی😂
به گریه افتاده بودم و هق هق میکردم.
اما هیچی نمیتونستم بگم!!!😣
یکیشون اومد سمتم و دستمو گرفت تا بلندم کنه....
قلبم میخواست از سینم بیرون بپره.
هلش دادم و با تمام وجود جیغ زدم!!
ترسیدن و اومدن سمتم.
میخواستن جلوی دهنمو بگیرن
اما صورتمو میچرخوندم و فقط جیغ میزدم
امیدوار بودم یکی بیاد به دادم برسه😭
"محدثه افشاری"
❤️
🔹 #او_را ... ۶۲
بالاخره با صدای دادی که داشت هرلحظه نزدیکتر میشد ،
منو ول کردن و با سرعت برق فرار کردن!!
همونجا رو چمنا افتاده بودم و زار میزدم😭
باورم نمیشد این ترنم همون ترنمیه که ماشین سیصد میلیونی زیر پاش بود!
همون دانشجوی پزشکی
و همون دختر پولدار مغروری که هیچکسی جرأت مزاحمتشو نداشت😭
-دخترم اذیتت کردن؟؟
دستامو از صورتم برداشتم و نگاهش کردم!
نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم...
مرد با همون لهجه ی شیرین ترکی ادامه داد
-آخه اینجا چیکار میکنی باباجان!!
قیافتم که آشنا نیست،
فکرنکنم مال این محل باشی!!
بلند شدم و نشستم،
سرمو انداختم پایین و به گریه هام ادامه دادم😭
-ببینمت عزیزم!
دختر قشنگم!
نکنه از خونه فرار کردی؟؟!!
آخه اگر من نمیرسیدم که...
لا اله الا الله...
جوونای این زمونه گرگ شدن باباجان!
خطر داره یه دختر تنها اونم تو این جای خلوت...!
ترسیدی حتما؟؟
بشین برم برات یه آب میوه ای چیزی بیارم،
رنگ به روت نمونده!!
-نه...
خواهش میکنم نرید😭
من میترسم...😭
نشست کنارم
-ببین عزیزم!
این کار که تو کردی اصلا درست نیست!
حتما خانوادت الان دارن دنبالت میگردن!
نگرانتن!
این بیرون خطرناکه باباجان!
یه دختر تنها نمیتونه تو این تهرون درندشت که همه جور آدمی توش هست اینجوری تو پارکا سرگردون بمونه!
شمارتونو بگو زنگ