eitaa logo
صالحین تنها مسیر
234 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
271 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اطلاع رسانی دوره جامع تنهامسیرآرامش
به لطف خداوند کلاس یازدهم حیات برترهم تکمیل شد😊 مشغول ثبت نام وتکمیل کلاس دوازدهم هستیم👌 درضمن کلاس دوازدهم هم نیمه شده😉 پس عجله کنید تا ازکلاس جانمانید🏃🏃🏃🏃 مسئول ثبت نام @HayatBartar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام خمینی (ره): اى عزيز،بيدار شو و پنبه غفلت را از گوش بيرون كن و خواب غفلت را بر چشم خود حرام نما،و بدان كه ترا خداى تعالى براى خود آفريده، چنانچه در حديث قدسى مى فرمايد: اى پسر آدم،همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خود آفريدم. و قلب تو را منزلگاه خود قرار داده . تو و قلب تو يكى از نواميس الهيه هستيد، حق تعالى غيور است نسبت به ناموس خود، اين قدر پرده درى مكن به ناموس حق تعالى، دست درازى را روامدار. بترس از غيرت حق تعالى كه تو را در اين عالم همچنان رسوا كند كه هرچه خواهى اصلاح كنى نتوانى. 📚چهل حدیث/ص46 💠✨💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
#ملاقات_با_خدا 49 🔷 به اینجا رسیدیم که ما باید بخشی از دوست داشتنی های خودمون رو کنار بذاریم. --
شاهد: 51 🔷 شما همین الان هم اگه به خاطر یه موضوعی حسرت بخورید واقعاً جسمتون آب میشه. گوشت بدنتون آب میشه. ✔️ "حسرت" یه عنصر روانی هست و روی جسم اثر میذاره.... ❤️💗ببین شما خدا رو داری. توی روحت خدا رو میخوای. میخوای که قدم برداری و به او برسی.... ⭕️اگه "خلاف امر خدا" قدم برداری، بعد از مرگ که بیدارت میکنن میخوری...😞😓 👆"این حسرت همون آتیش عذابه که از قبر شروع میشه و تا قیامت ادامه داره" 🔚 52 💖 ایمان میاد و به تو میگه : تو بزرگترین خواسته ات اینه، بیا و خواسته های کوچولوت رو براش فدا کن....👌 🌷 ایمان میاد و یه همچین خبری به ما میده. 🌱 بعد که تسلیم شدیم میگیم خدایا باشه ! حالا کدوم یکی از خواستنی هامون رو قربانی کنیم؟؟ 👆👈اینجا میرسیم به نقطه آغاز دینداری ✨💞 🌍 کسی که به این مرحله برسه ، قطعاً از نجات پیدا کرده و اگه در همین مسیر ، و کوشش کنه ، حتماً به دنیا و آخرت دست پیدا میکنه.🌺🌈 🌹خدایا به حق امیرالمومنین علی علیه السلام قبل از اینکه در عالمِ قبر بیدار بشیم و حسرت زندگی عاشقانه با خودت رو بخوریم، ما رو بیدار بگردان...... 🎗 @IslamLifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢پست ویژه تنهامسیر: ✅ حمايت قاطع سردار سلیمانی از سخنان ضدآمريكايي رئيس جمهور: ایران نمی‌خواهد، من حریف تو هستم! نیروی قدس حریف شماست/ هیچ شبی نیست که ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم/ بيا پاسخت را من مي‌دهم 💬 سردار سلیمانی در مراسم تجلیل از شهدای عملیات رمضان در همدان: 🔸 رئیس جمهور آمریکا در جواب رئیس جمهور ما مطالب سخیفی در توئیت خود بیان کرد. شأن رئیس جمهور ما نیست که جواب تو را بدهد. من به عنوان یک سرباز جواب تو را می دهم. 🔸 تو ما را تهدید می کنی به این که اقدامی انجام می دهی که در دنیا سابقه ندارد. این ادبیات کاباره است. یک کاباره‌چی با دنیا اینگونه حرف می زند. 🔸 شما چه کاری می توانستید بکنید که در طول این ۲۰ سال نکردید؟ شما با ده‌ها دستگاه تانک و نفربر و صدها فروند هلیکوپرتهای پیشرفته آمدید به افغانستان و جنایتهایی را انجام دادید. شما بعد از ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۸ با ۱۱۰هزار سرباز چه غلطی کردید؟ امروز دارید به طالبان برای گفتگو التماس می کنید. 🔸 فرمانده آمریکایی آمد پیش من و از ما خواهش کرد با مجاهدین عراقی صحبت کنیم تا با آنها کاری نداشته باشند 🔸 یادتان رفته برای سربازانتان پوشک بزرگسال تهیه می کردید و امروز آمدید ما را تهدید می کنید؟ شما در جنگ ۳۳روزه چه غلطی کردید؟ غیر از این است که شروط حزب الله برای پایان جنگ را پذیرفتید؟ 🔸 ترامپ قمار باز! من خودم به تنهایی در مقابلت می ایستم. ما ملت، حوادث سختی را پشت سر گذاشته ایم. 🔸 جنگ را شما شروع می کنید اما ما به پایان می رسانیم، بروید از پیشینیان خود بپرسید. پس ما را تهدید به کشتن نکنید. ما آماده هستیم در مقابلت بایستیم. 🔸 در گذشته آمریکا ابهتی داشت اما امروز زباله های ایران یعنی منافقین را دور خود جمع کرده اید تا چه چیزی را ثابت کنید؟ قدرت و توان ما را می دانید. چگونه است پس نمی توانید در مقابل ما و اعتقادات ما بایستید؟ 💢⭕️💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
🔹 #او_را ... ۶۹ با صدای آلارم گوشی، غلطی زدم و دستمو روی گوشم گذاشتم اما انگار قصد نداشت بیخیال بش
🔹 ... ۷۱ یه دفترچه ی شیک و خوشگل! بازش کردم... خیلی خط قشنگی داشت! خیلی تمیز و مرتب، و با نظم خاصی نوشته بود! جوری که اولش فکر کردم یه دفتر شعره!! ولی بعدش فهمیدم شعر نیست! یعنی تنها شعر نیست! یه سری جملات و نوشته ها و لا به لاشون هم گاهی شعر! از نوشته هاش سر درنمیاوردم! نمیفهمیدم یعنی چی! یه جاهایی معذرت خواهی کرده بود یه جاهایی تشکر کرده بود بعضی جاها خواهش کرده بود یه سری جملات که با خوندنشون گیج میشدم!! دو تا جمله خیلی نظرمو جلب کرد "هروقت دیدی آسوده نیستی، بدون از خدا دور شدی!" "تو همیشه بدهکار خدایی! اون میتونه ولت کنه اما هواتو داره!!" دفترچه رو بستم و انداختمش رو بقیه کتاباش!! از نظر من فقط یه مشت مزخرفات اون تو نوشته شده بود! خدا!!😒😏 کدوم خدا؟ چرا دست از یه مشت خرافات که کردن تو مغزتون برنمیدارید؟ دلم میخواست همه کتاباشو پاره کنم! به افکار پوسیدش خندم گرفته بود! حیف پسر به این خوش‌تیپی که دنبال این چیزا افتاده!😒 با تموم وجود احساس میکردم حیف شده! مهم نبود. سعی کردم به آرامش خودم فکرکنم. همون چیزی که دنبالش تا اینجا اومده بودم! گوشیمو سایلنت کردم و انداختمش تو کیفم، خواستم سیگار روشن کنم اما احساس کردم نیازی بهش ندارم! اینجا خودش اندازه دو پاکت سیگار ارامش داشت! یه لحظه از فکری که کرده بودم بدم اومد! خاک تو سر من که واحد آرامشم شده پاکت سیگار!! این سری با دقت بیشتری خونه رو برانداز کردم! یه کمد دیواری رو به روم بود که درش نیمه باز بود! هرچی خواستم به خودم حالی کنم که این کار "فضولیه"، نشد!! لبخند زدم!😊 این کنجکاویه نه فضولی!😉 حداقل با لفظ کنجکاو بهتر میتونستم کنار بیام تا فضول! نمیدونستم چرا اینقدر نسبت به زندگی این آدم کنجکاوم! کلا از این آدمای عجیب غریب بود که شبیه یه معما میمونن!! خصوصا اون مدل نگاه کردنش!😒 با یه احساس گناهی رفتم سمت کمد دیواری ! بوی خیلی خوبی از داخلش میومد! از همون نصفه ای که از لای در پیدا بود، داخلشو نگاه کردم! دو قسمت دوطبقه بود! یه قسمتش پر از لباس و کفش و کیف بود ویه قسمتش، طبقه ی پایین پر از کتاب بود! انواع و اقسام کتاب ها!! عربی و فارسی و انگلیسی! مذهبی و علمی و روانشناسی! و طبقه ی بالا...! در کمدو بیشتر باز کردم... خیلی قشنگ بود!😍 یه پارچه ی فیروزه ای پهن شده بود و روش پر از برگ گلای تازه و خشک شده! یه قاب عکس چند تا انگشتر چندتا تسبیح خوشگل و یه عااااالمه عطر ! اینقدر خوشگل اونجا رو چیده بود که دلم میخواست کل کمد دیواری رو از جا بکنم با خودم ببرم!! چشمامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم! دلم میخواست همه ی اون بوها رو تو بدنم ذخیره کنم! با احتیاط قاب عکسو برداشتم و نگاهش کردم! خودش بود... با یه مرد و زن میانسال که احتمالا پدر و مادرش بودن، ولی هر دوشون خیلی شکسته به نظر میرسیدن! رو چهرش دقیق شدم. چیز خاصی تو صورتش نبود، کاملا شبیه آدمای معمولی بود! فقط با این فرق که آخوند بود!!😒 اما نمیدونم چرا بنظرم عجیب و غریب میرسید! چشماش خیلی شبیه اون خانم چادری تو عکس بود، و مدل ریش‌هاش هم شبیه اون آقاهه! البته مشکی تر... سه تاشون لبخند رو لب داشتن... خیلی حس خوبی توی عکس بود!❤️ محو تماشای عکس بودم که یهو با صدای بلند در، هول شدم و قاب عکس از دستم رها شد! تا به خودم بیام و بگیرمش شیشه ای که روش بود، روی زمین به هزار تکه تقسیم شد!!😧 یه لحظه احساس کردم فشارم افتاد!! انگار یه نفر یه سطل آب یخ رو سرم خالی کرد! آب دهنم رو قورت دادم و یه نگاه به قاب عکس کردم و یه نگاه به راهرو!😰 دلم میخواست گریه کنم! آخه دنیا چه اصراری داشت که منو بدبخت ترین موجود بکنه؟؟😩 سرمو گرفتم و عقب عقب رفتم که دوباره صدای در بلند شد! جوری درو میکوبید که انگار سر آورده!! -آقا سجاد! آقا سجااااد! وای... بدتر از این امکان نداشت! پشت سر هم در رو میکوبید و اون رو صدا میزد! نمیدونستم چیکار کنم! رو تموم بدنم عرق سرد نشسته بود! تا حالا اینجوری دستپاچه نشده بودم! اونقدر وحشیانه در میزد که ترسیدم درو از جا بکنه و بیاد تو! دلم نمیخواست برم جلوی در اما همسایه ها منو دیده بودن و میدونستن کسی تو خونه هست! با ناچاری رفتم سمت در، اینقدر بد در میزد که میترسیدم بعد باز کردن در کنترلشو از دست بده و مشتشو بکوبه تو صورتم!!😥 خیلی اروم درو نیمه باز کردم و از لاش بیرونو نگاه کردم! یه سیبیلوی چاق کچل در حالیکه ابروهای کلفتش مثل زنجیر گره خورده بود،جلوی در ایستاده بود!! با مِن و مِن گفتم -بله بفرمایید!؟ یه ابروشو انداخت بالا و با حالت مسخره ای یه نگاه به پلاک خونه کرد و یه نگاه به من! -آقا سجاد؟؟!! "محدثه افشاری" ❤️ 🔹 ... ۷۲ اخم کردم و تو چشماش زل زدم -بنظرت به من میاد آقا سجاد باشم؟؟😠 -هه هه! خندیدم! برو بگو بیاد جلو در! -خونه نیست!😠 با پوزخند سر تا پامو نگاه کرد!