"رمان #پلاک-پنهان
قسمت 0⃣1⃣1⃣
آرش بیخیال بچه ها شد و سریع از خانه خارج شد و به طرف خیابان اصلی دوید ،همه ی راه را نفس نفس می زد،زیر لب میگفت:
ــ غلط کردم غلط کردم
کمیل و بقیه را از دور دید،با تمام توانش فریاد زد:
ــ کمیل کمیل
کمیل با شنیدن فریاد کسی که او را صدا می زند،برگشت بقیه هم کنجکاو به آرش نگاه کردند،کمیل چند قدم به سمتش رفت،آرش روبه رویش ایستاد و با گریه گفت:
ــ سمانه،سمانه
نفس نفس می زد و نمیتوانست درست صحبت کند،با شنیدن اسم سمانه همه نگران به او نزدیک شدند،کمیل بازوانش را گرفت و شدید تکان داد و فریاد زد:
ـــ سمانه چی؟حرف بزن آرش
ــ روی صورت سمانه اسید ریختند
و بدون خجالت بلند گریه کرد،صدای یا حسین همه بلند شد و در کمتر از چند ثانیه همه با شتاب به سمت خانه دویدند.
کمیل با شتاب در را باز کرد و به طرف سمانه که بر روی زمین افتاده بود رفت،صغری را کنار زد و سر سمانه را در آغوش کشید،با صدای بلند صدایش کرد و روی صورتش می زد.
ــ سمانه خانمی،سمانه صدامو میشنوی جوابمو بده سمانه
رد خون بر روی پیشانی اش را که دید دیوانه شد ،نمی دانست چه کاری بکند تا
قلبش آرام بگیرد،پشت سرهم با صدای بلند سمانه را صدا می زد و خدا را قسم می داد که اتفاقی برای او نیفتد.
صدای زمزمه آرام سمانه را که شنید به او نزدیک شد و گفت:
ــ جانم ،بگو سمانه
سمانه با درد و مقطع گفت:
ــ درد دارم کمیل
ــ کجا قربونت برم کجات درد میکنه؟
ــ سرم،صورتم داره میسوزه کمیل
کمیل دستی به صورت سمانه کشید به شدت داغ بود و سرخ بود می دانست اسید
نیست اما همین هم او را نگران کرده بود،صدای لرزان سمانه او را نابود کرد دوست
داشت از دردی که در سینه اش نشسته فریاد بزند.
ــ کمیل صورتم میسوزه،
آرام از درد گریه کرد ،کمیل سرش را در آغوش فشرد و بدون اهمیت به اطراف
پیشانی اش را بر سرش گذاشت و اجازه داد اشک هایش پایین بیایند،همسرت با این حال ،ترسیده و پر درد ، بین بازوانت گریه کند،بدتر از این درد مگر برای یک مرد وجود دارد؟؟؟
🌹نویسنده:فاطمه_امیری
ادامه رمان
#سلام_امام_زمانم
منتظر لحظه ظاهر شدنت هستيم
و به شوق آن لحظهی شیرین،
خانه دل را هر روز
آب و جارو ميكنيم ...
وقتی که بیایید
به انتظار هایی که کشیده ایم
افتخار خواهیم کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 یک توبیخ شیرین!
🔻 ماجرای برخورد زیبای امام کاظم(ع) با بُشر حافی
#تصویری
🌺سبک زندگی قرآنی:🌺
🍂مراقب آفات هدایت خود باشید.🍂
🔶إِنَّ هَؤُلَاء يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءهُمْ يَوْماً ثَقِيلاً
(انسان/۲٧)
⚡️ ترجمه :
آنها زندگى زودگذر دنيا را دوست دارند، در حالى كه روز سختى را پشت سر خود رها مى كنند!
❌دو آفت مهم برای هدایت و سعادت انسان:
⚡️۱ـ حب دنیا
⚡️۲ـ بی توجهی به معاد
✅اگر مراقب آفتها نباشیم، نهال ایمانمان خوب رشد نمی کند.
💫پس:
🔸با توجه به فانی بودن دنیا، حب دنیا را در وجودمان کاهش دهیم.
🔸و با توجه به سختی و سنگینی روز قیامت، اعمالمان را اصلاح کنیم.
#سبک_زندگی_قرآنی
توسعه ی وجودی.mp3
5.74M
🎙#پادکست
🔷 برکت وجودی امام کاظم علیه السلام
📌برگرفته از جلسات « سه دقیقه در قیامت »
🏴 سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام تسلیت باد
.
#مهدےجان
آقا بيا که روضه موسے بن جعفر است
بانے روضه، حضرت زهراے اطهر است
#آجرک_الله_یا_بقیة_الله🥀
#شهادت_امام_کاظم(ع)🏴
#تسلیٺ_باد🥀
🌺یک نکته از دعای ماه رجب :
🍂 اَعطِنی بِمَسئَلَتی اِیّاک جَمیعَ خَیر الدُّنْيا وَ جَمیعَ خَیر الآخِرَةِ 🍂
⚡️ خدایا من سراغ کس دیگری نرفته ام و فقط از تو حاجت خواسته ام، زيرا میدانم که همه خیرها بدست توست.
💥پس:
🍃اولا به من «عطا» کن. یعنی بیش از استحقاقم به من لطف فرما.
🍃ثانیا آنچه را که برایم خیر است به من بده. چون شاید من چیزهایی بخواهم که خیر نباشد.
يا چیزهایی برایم خیر باشد و من نخواهم.
🍃ثالثا هم خیر دنیا و هم خیر آخرت عطا کن.
🍃رابعا تمام خیرها را عطا فرما تا از هیچ خیری(چه در دنیا و چه در آخرت) محروم نمانم.
#دعای_ماه_رجب