Roze Hazrate Abaabdellahe Hossein...mp3
3.74M
🔉 #روضه_شبهای_جمعه
🔸روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
💠 دعایی که حاج آقای عاملی در برنامه روز پنجشنبه خواندند:
اَللّهُمَّ انّی أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتَابٍ قَدْ خَلَا،
وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ خَلَا
خدایا از تو درخواست مى كنم كه در برابر خیرات نامه ى اعمالم جزاء خير به من عطا كنى و از شرور نامه ی اعمالم مرا در پناه خود محفوظ دارى
اللهم اجمعنی علیک بخدمه توصلنی الیک
خدایا تمام قوای مرا متوجه کاری کن که مرا به تو برساند( فرازی از دعای عرفه)
#ادعیه
#برنامه
💠 @samtekhoda3
4_5845725878864052411.mp3
7.33M
#شکرانه ۳۴
✍تا حالا شـده؛
بخاطر نفس کشیدنت،از خدا تشکر کنی؟
بخاطر اینکه هنوز زنده ای،
و میتونی تموم گذشته ات رو جبران کنی، شکر کنی؟
💢راستی
چقدر خـدا برامون عادی شده؟
🌺 گذری بر دعای جوشن کبیر :🌺
🍂 يا جابِرَ الْعَظْمِ الْكَسيرِ، يا عِصْمَةَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجيرِ..... (٧٩)
⚡️ترجمه :
ای پيونددهنده استخوان شكسته،
ای پناهگاه و نگهدار شخص ترسان پناهجو،
🔴 خدای متعال، استخوانی که در اثر سهل انگاری ما شکسته و خرد شده را به زیبایی جوش داده و ترمیم می نماید.
پس می تواند سایر خراب کاری هایمان را نیز ترمیم و اصلاح فرماید.
⭐️ از این عبارت دعا مدد بگیریم و به خدای رحمان عرض کنیم:
خدایا!
ما در زندگی کوتاهی ها و تقصیرهای زیادی داشته ایم که به خودمان و دیگران آسیب وارد کرده.
ای خدایی که استخوان شکسته را جوش میدهی، اشتباهات مارا نیز جبران فرما و آثار سوء ندانم کاریهایمان را برطرف نما.
خدایا ما از آثار دنیوی و اخروی تقصیرهایمان ترسان و نگرانیم و به تو پناه آورده ایم. پناهمان ده و از شرّ این آثار سوء، محافظتمان کن.
#دعای_جوشن_کبیر
صالحین تنها مسیر
#قسمت_بیست_و_سه #ازدواج_صوری آبرومـ رفت تا شب هرکس گوسفند میدید هرهر میخندید ساعت۶بعدازظهر ا
#قسمت_بیست_و_چهار
#ازدواج_صوری
بالاخره شب تاسوعا شد
داشتیم غذاها رو میکشیدیم تو ظرف ها که
وحید صدام زد :خانم احمدی
-بله
برنامه شبت هست
-آره صددرصد
وحید :باشه
بعدش شروع کرد به صدا کردن برادر عظیمی
صادق جان
صادق داداش
یه لحظه بیا اینجا
۲۰۰-۲۵۰ظرف غذا بذارید کنار
ساعت ۸:۳۰-۹ بذارید تو ماشین خانم احمدی
برادرعظیمی:چشم
اون طرف من به سارا :سارا لطفا کش بنداز دور غذاها
سارا:پریا کار آسونتر نیست
-😂😂😂😂نه نیست
سارا:کوفت
وحید:پریا خانم بریم دختر خاله ؟
-بله
قراربود این غذاها رو ببریم یکی از روستاهای اطراف قزوین
شماره سحر دوستم رو گرفتم الو سلام سحرجان خوبی؟
ما داریم میایم روستا یه ربع -بیست دیگه اونجایم
سحر:باشه عزیزم
منو وحید به سمت روستا رفتیم
دیدیم سحر و همسرش آقاسجاد منتظر ما هستن
وحید کمک آقاسجاد کرد غذاها رو خالی کردن
-سحرجان بیا خواهر
سحر:جانم پریا
خم شدم از تو داشبورد یه پاکت دادم دستش
سحر این ده میلیون برای جهیزیه اون دخترخانم
سحر ببین هزارتومن از این پول هم برای من نیست
همش خیّرا دادن
راستی سحر دکترت چی گفت؟
-جوابم کرد
پریا برای اربعین میرم کربلا
اگه آقاهم جوابم کرد
دیگه به بچه دارشدن فکرنمیکنم
سحر وهمسرش ۷سال بود ازدواج کردن
اما نمیتونن بچه داربشن
حالا که میگه میخاد بره کربلا 😔😔😔😔😔
┈┈••••✾•💞💞•✾•••┈┈•
...
💞
#قسمت_بیست_و_پنج
#ازدواج_صوری
دهه اول محرم به لطف خدا و نگاه امام حسین و کمک خیّرها، عالی برگزار شد
ماهم خاک شیر شده بودیم
امشب شب شام غریبان آقاسیدالشهداست
یه بار تو یه مقتلی خوندم عصر عاشورا زمانی که همه مردای کاروان امام شهید میشن
اسبها روی پیکرهای پاک شهدای کربلا تاخت و تاز میکنن
تازه حرامی ها به فکر غارت کاروان امام میفتن
چادرها رو به آتش میکشن
و دخترک ها و زنان از ترس حرامی ها و آتش
در بیابان کربلا فراری میشن 😭😭
خانم حضرت زینب از صبح عاشورا کم مصیبت ندیده بود
حالا شب شام غریبان با حضرت ام کلثوم
دو خواهر در بیابان کربلا دنبال بچه ها میگردن
چقدر این مصیبت ها برای یه خواهر سخته
چقدر برای یه خانم محجبه سخته
وسط یه لشگر دشمن
بره اسارت
حال خانم حضرت زینب تمام بانوان متدین و مومن جهان درک میکنن
دهه دوم محرم شروع شد
و قرار بود تواین دهه با سارا از
بی بی حضرت بگیم
البته ۵روز اول مریم انجام میداد
۵روز بعد ما
ساعت ۱بود به سمت خونه راه افتادم
انقدر خسته بودم باهمون مانتو شلوار خوابیدم
گوشیم گذاشتم سرساعت ۵ صبح برای نماز
بعد نماز مثل خرس🐻خوابیدم
صبح بزور گوشی و مامان بیدار شدم
از اونجا که خیلی خسته بودم با آژانس رفتم هئیت 🚕
┈┈••••✾•💞💞•✾•••┈┈•
...
💞
#قسمت_بیست_و_شش
#ازدواج_صوری
برادرا دیگ و اجاق گاز و.... بار وانت کردن بردن تحویل بدن
منم با چندتا از دخترا رفتیم تمام حسینه رو جارو برقی کشیدیم مرتب کردیم
شلنگ کشیدیم حیاط حسینه شستیم
که برای دهه سوم تمیز باشه
مرتب کردن وتحویل دادن وسایل چندساعتی طول کشید
بعدش دوباره برگشتیم خونه
رسیدم خونه شماره ساجده گرفتم
- الو سلام ساجده عروس خانم
ساجده:إه پریا اذیتم نکن دیگه
-تسلیم
ساجده اونروز خواب بودم
خب بگو ببینم چی میخوای
ساجده:یه نقاشی سیاه قلم از حضرت آقا
عباشون هم مشخص باشه
فقط هزینه دستمزد بهم بگو
-برو بابا مگه من از تو دستمزد میگرم
هدیه عروسیت
ساجده: نه پریا محمدآقا گفته این کار براش فرق داره
پس قیمتش بگو
-باشه لجباز
برم بوم بگیرم چندتا کار به جز نقاشی شما دارم
یا علی
ساجده :یاعلی
مانتو و روسری سیاه پوشیدم عاشقانه چادر سر کردم به سمت مغازه وسایل نقاشی حرکت کردم
┈┈••••✾•💞💞•✾•••┈┈•
...
💞