ناحلہ
قسمت_شصت_و_نه
مثل یه تولد دوباره بودبرام
حالا وقتش رسیده بود به قول هام عمل کنم و واسه همیشه چادری شم و سر بقیه قرارام بمونم!
محمد
تو رخت خوابم دراز کشیده بودم
ریحانه هم کنارم نشسته بود و حرف میزدیم
داشت راجع به پرنیان میگفت که بی اراده گفتم
_عه راستی جریان این دوستت چیه ریحانه؟
+فاطمه رو میگی؟
_اها
چجوری چادری شد؟
+نمیدونم نمیتونم بپرسم ازش
شاید دلیل شخصی داشته باشه
_ازدواج کرده؟
+نه بابا. ازدواج چیه ؟
اتفاقا از مخالفای سرسخت ازدواجه
_عه؟پس چیشده یهو؟
+نمیدونم والا !
_آخه رفتارشم تغییر کرده
این جای تعجب داره
با تعجب گفت
+چطور؟تو از کجا میدونی رفتارش تغییر کرده؟
_اخه چ میدونم
مثلا دفعه های قبل زل میزد صاف تو صورتم
واسه یه سلام کردن یک دقیقه مکث میکرد خیلی عجیبه !
حس میکنم خبراییه!
+چه خبرایی؟
_نمیدونم
آرایش نمیکرد قبلا؟
+چرا اتفاقا آرایش میکرد ولی الان حتی دریغ از یه کرم پودر
_من از همون اول هم بهت گفتم عجیبه تو نشنیده گرفتی
+اره عجیبه خودم هم نمیدونم چیشد که اینجوری شد ولی حالا واسه هر چی ک هست امیدوارم پایدار بمونه و همیشه چادر رو سرش کنه
_کاش بهش میگفتی چادر حرمت داره یاکاش حداقل میگفتی تا مطمئن نشده از خودش چادر نزاره
با تشر گفت
+وا داداش!حرفا میزنیا
من ازش خجالت میکشم بعد تازه این چیزا رو هم بگم بهش؟عمرا!
راستی!!!
_جانم
+امروز که رفته بودم ساق و گیره بخرم واسه خودم فاطمه هم میخواست بخره
_خب؟
+من بش گفتم چون اولین ساق دست و گیره ایه ک میخواد بخره من بهش هدیه میدم
_آفرین کار خوبی کردی اجی
ولی من بازم میگم دوستت خیلی عجیبه
اصلا اون پسره کی بود اون روز تو بیمارستان انقدر نزدیک بهش؟
+وا من چ میدونم
_دفعه ی قبلم با دوستت دیده بودمش!
+کجا؟
_دم هیئت
+اها
_حالا بیخیالش
ریحانه جان من گرسنمه
میخوای بری چیزی درست کنی بریزیم تو این شکم وامونده؟
+عه.باشه باشه صبر کن الان برات یه چیزی درست میکنم
از اتاق رفتم بیرون پیش بابا نشستم و گفتم
_حاج آقا خوبن؟
بابا سخت برگشت سمت من
با یه صدای خیلی ضعیف گفت
+نه محمدجان!
قلبم درد میکنه بابا
رو پیشونیشو بوسیدم و
_بازم درد دارین؟
+اره بابا جان
_شما ک سه ماهه عمل کردین که!
+نمیدونم
دو سه روزی هست که حالم بده
با نگرانی گفتم
_پس چرا ب من نگفتین آقاجون؟
+الکی بگم نگرانت کنم که چی؟
_خب میبردمت تهران دوباره
+نمیخاد پسر
از جام پاشدم و رفتم آشپزخونه
رو ب ریحانه ک مشغول آشپزی بود گفتم
_قرصای بابا رو دادی؟
+اره چطور؟
_میگه چند روزه حالم بده
تو خبر داشتی؟
+نه.چیزی به من نگفته
_امروز تنهاش گذاشتی رفتی بیرون؟
+خب تو که پیشش بودی
فکر کنم فقط یک ربع تنها موند
قرصای قلب بابا رو گرفتم و از توش آرام بخشش رو در اوردم و بردم براش
صداش زدم
_اقاجون!بفرما قرصاتو بخور
فردا نیستما. دارم میرم تهران
+بری تهران؟
_اره
قرصشو گذاشت دهنش
کمک کردم از جاش پاشه
بردمش حموم
سعی کردم یه جوری آب و تنظیم کنم که بخار تو حموم نپیچه که حال بابا بدتر بشه
در و پنجره ی حموم رو هم باز گذاشتم.
کارم که تموم شد کمک کردم موهاشو خشک کنه و لباساشو بپوشه
مثل ی بچه مظلوم شده بود
حس میکردم این بابا دیگه بابای قبلی نیس
از حموم بردمش بیرون و موهاشو با سشوار خشک و بعدشم شونه کردم
که ریحانه داد زد
+بیاین غذا حاضره
دست بابا رو گرفتمو آروم نشوندمش تو رخت خوابش
_اقاجون حالتون بهتره؟
با بی حالی گفت
+نه پسر
نمیدونم چرا ولی دلم شور میزد
غذاشو بهش دادمو بدون اینکه خودم چیزی بخورم با ریحانه بردیمش بیمارستان
بابا کل راه گردنش کج بود سمت پنجره
هر چی میگفتم مث همیشه صاف بشین میگفت نمیتونم
خودمم از استرس دیگه قلبم درد گرفته بود
با کمک ریحانه بابا رو بردیم اورژانس
زنگ زدم به علی و گفتم خودشو برسونه
خودمم رفتم و کارای پذیرشش رو انجام بدم تا بستریش کنن
ناحلہ
قسمت_هفتاد
امروز چهارمین روزی بود که بابا تو بخش مراقبت های ویژه بستری شده بود و همینجوری بیهوش گوشه ی تخت افتاده بود
هیچ کس دل تو دلش نبود
سخت ترین شرایط بود برای هممون.
کسی از بیمارستان تکون نمیخورد
زنداداش نرگس و روح الله هم چند باری اومده بودن بابا رو ببینن
به ساعتم نگاه کردم
دم دمای اذان صبح بود
داشتم از پشت شیشه به بابا نگاه میکردم
ریحانه هم به موازات من رو صندلیای روبه رو نشسته و با تسبیح تودستاش ور میرفت
نمیدونم چرا یهو بابا اینجوری شده بود.
بابا حالش خیلی خوب بود دلیلی نداشت برای حال بدش
این دفعه علی به خاطر فرشته با خودش زنداداش و نیاورده بود
ریحانه هم این بار کسل تر از همیشه به روح الله زنگ نزده بود
چشم هام از بی خوابی دیگه تار میدید.
خسته و کسل تر از همیشه دعا میکردم بابا زودتر بهوش بیاد
دکتراش گفته بودن پشت هم دوتا سکته داشته انگار بهش شوک وارد شده ، ولی ما که میدونستیم هیچ اتفاقی نیافتاده
صدای اذان گوشیم بلند شد
با دستام چشم هام رو مالوندم و خواستم چشم از بابا بردارم و برم وضو بگیرم که دیدم دستگاه بالای سر بابا بوق میزنه
پرستارا جمع شدن دورش
یکیشون دویید بیرون خواستم برم دنبالش که دیدم دستگاهی که ضربان ها رو نشون میده تبدیل شد به یه خط صاف
بدنم خشک شد
حس کردم فکم قفل شده و نمیتونم حرف بزنم
بدون اینکه به بقیه چیزی بگم خواستم برم تو که دوتا پرستار ممانعت کردن
چند نفر دیگه هم دوییدن تو اتاق
همشون دور بابا جمع شده بودن
با دیدن اینا ریحانه و علی هم از جاشون پاشدن و اومدن سمت من که یه پرستار پرده رو هم کشید
وای بابا بابا بابا
حس میکردم قلبم از همیشه ناآروم تره
داشتم خواب میدیدم یا واقعی بود ؟
بابای من چرا به این وضع افتاده؟
ریحانه که دیگه فهمیده بود اوضاع از چه قراره شروع کرده بود به گریه کردن
علی هم با ترس به شیشه خیره بود
بغض سراپای وجودمو گرفته بود
نشستم رو صندلی و آرنجمو گذاشتم رو پام و با دستام سرم رو میفشردم
اگه اتفاقی برای بابا بیافته من چیکار کنم
من که تو دنیا هیچ کسی رو جز اون بعد خدا ندارم
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم به اشکام اجازه باریدن دادم
منتظر بودم بیان هر لحظه بگن بابات زندس
نمیتونستم نبودش رو تحمل کنم
حتی یک ثانیه
از جام پاشدم و دوباره خیره شدم به شیشه
فقط سایه ها رو میشد از پشت پرده دید که با عجله حرکت میکنن
میخواستم داد بکشم
دیگه بریده بودم از دنیا
من بدون بابا میخواستم چیکار این زندگی رو
همه ی وجودم درد میکرد
فقط صدای ریحانه که بلند بلند گریه میکرد تو سرم اکو میشد
بدنم شده بود کوره ی آتیش
من چی کار میکردم بعد از بابا
بی اراده سرمو میکوبیدم به شیشه که یه نفر دستمو کشید
بابای من رفته بود؟
کی باور میکرد؟
چی دردناک تر از این بود؟
چی میتونست حال بدمو توصیف کنه؟
من نمیخواستم بدون بابا
نمیتونستم بدون بابا
فاطمه :
دلم خیلی شور میزد
همش میترسیدم نظر دختره برگرده و ازدواج کنن!
نمیدونم چه استرسی بود که دو روز وجودمو گرفته بود
ریحانه دیگه نه تلفن هام رو جواب میداد نه پیامک هام
میترسیدم اتفاقی براشون افتاده باشه
شماره ی کس دیگه ای رو هم نداشتم
به مامان که داشت سیب زمینی خورد میکرد نگاه کردم و با ترس گفتم
_مامان!! ریحانه دوروزه تلفنم رو جواب نمیده! نکنه اتفاقی افتاده باشه؟
+خب به خونشون زنگبزن
_ندارم تلفنشون رو
مامان دلمشور میزنه
+چرا دخترم؟
_اگه اتفاقی افتاده باشه چی؟
+عه زبونتو گاز بگیر
میخوای برو یه سر خونشون خبرش رو بگیر
با این حرفش از جام پریدم و رفتم تو اتاق
دست دراز کردم و نزدیک ترین مانتومو که یه مانتوی مشکیِ بلند بود برداشتمو تنم کردم
شلوار کرم لوله تفنگیمو برداشتم و اونم پوشیدم
یه روسری تقریبا هم رنگ شلوارم برداشتم ودور سرم بستمو چادرمو گذاشتم رو سرم
چقدر این دوتا رنگ بهم میومدن و صورتمو خوشگل تر میکردن
چیزی به صورتم نمالیدم
با عجله رفتم پایین و به مامان گفتم
_خودم برم یا منو میبری
+الان ک دستم بنده دارم نهار درست میکنم
یه سر خودت برو خواستی برگردی میام دنبالت
خداحافظی کردمو رفتم پایین
کفشمو پوشیدم و رفتم تا سر کوچه که آژانس بگیرم
سوار یه ماشین شدم و آدرس رو دادم بهش
اونم حرکت کرد سمت خونشون
سر خیابونشون کرسیدیم یه بنر توجهم رو ب خودش جلب کرد
دقت که کردمعکس بابای محمد بود
تند دنبال متنی ک روش نوشته بود گشتم و خوندم
_زنده یاد جانباز شهید هادی دهقان فرد!
✅بدون هیچ تعصبی ، همه ما تابستان قبلی دیدیم که دیگر خبر از آن خاموشی های گسترده و زمان دار برق نبود و مدیریت دولت به درستی انجام گرفت. دولت آقای #رئیسی از همان اول دنبال یک سری کارهای زیرساختی بوده و هست که واقعا نشان دادن نتایج آنها به مردم عزیز زمان می برد.
👈 دولت می توانست مثل دولت قبل با یک سری کارهای زودگذر و کم بازده کارهایی را به مردم نشان دهد، اما خیانت نکرد و مستقیم سراغ زیرساخت ها رفت، هم در اصلاح نظام پولی و بانکی کشور ، هم در بحث نیرو ، هم در آب و هم...
زیرساخت هایی که چندسال بعد همه اثرات آن را خواهند دید.
👌 البته انتقادهای منصفانه به دولت در بخش مسکن و خودرو و تورم همچنان سرجایش هست.
👌 انتقادهای منصفانه به دولت در استفاده از برخی مدیران نالایق همچنان محفوظ و خود ما هم این انتقادات را داریم به دولت.
🔰 اما با انصاف باشیم و نکات مثبت را بگوییم و با همدیگر منتشر کنیم تا مردم بدانند این دولت چه خدمات زیرساختی مهمی را در حال انجام است.
راستی اخبار خوب حضور رئیس جمهور در خوزستان را خوانده اید⁉️
✍️ احسان عبادی
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
جان آقام (عج)
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🔴 از این پویش حتمااااا حمایت کنید
🔴 زمان زیادی نداریم
🔴 فقط یکروز مونده تا پیگیری
https://farsnews.ir/my/c/192475
🔴 پویش حمایت از نظارت بر روی تولید پوشاک زنان
#سلام_امام_زمانم
قسم به سورهی فرقان ظهور میخواهیم...
به آیه آیهی قرآن ظهور میخواهیم...
کنارت ای گلِ نرگس، جهان ما زیباست...
بس است این غمِ هجران ظهور میخواهیم...
https://eitaa.com/mohabbatkhoda
مداحی آنلاین - بقیع را باید مثل عرش کنن - نریمانی.mp3
7.02M
🔳 #سالروز_تخریب_قبور_ائمه
🌴بقیع رو باید مثل عرش کنند
🌴خادما تو حرمو فرش کنند
🎙 #سید_رضا_نریمانی
روزی رسد ز سینه غم آزاد میکنیم
همراه منتقم #حرم آزاد میکنیم
🔳 #سالروز_تخریب_قبور_ائمه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⚜ پیامبر خدا (ص) فرمود:
«...در روز قیامت هفتاد هزار نفر از اینجا (بقیع) با چهرههایی مانند ماه شب چهارده برانگیخته، و بدون حساب وارد بهشت میشوند».
📚 حاکم نیشابوری، ج ۴، ص ۶۸؛ طبرانی، ج ۸، ص ۲۱۶.
#حدیث
زبانِ حال...
امالبنين خطاب بِه مولايش حسن گفت:
«اگر مادرت بیخانه است بگذار سقفی بر سر ما نيز نباشد» اينگونه معلمی بود كه مواسات را به ابالفضلش آموخت.
سجادجانم سجده طولانی كن كه فرزند منتقمت خواهد امد عزيز دلم باقر گوشهای از علومت را بشكاف كه خلقالله ببينند هر چه هست نزد شماست.
حضرت صادق بِه شيعيانت بشارت حضور منجی را بده كه زمين راستگوتر از تو بِه خود نديده خواهی آمد و دوباره خواهيم ساخت سرايی زيباتر از لولو و مرجان...
بیانیه وزارت اطلاعات درباره حوادث مدارس کشور
▪️ماده سمی در کار نبود اما عوامل دیگر شناسایی شدند
🔹وزارت اطلاعات درباره حوادث رخ داده در مدارس کشور، در بیانیهای اعلام کرد: اراده قطعی نظام برخورد بدون اغماض با عوامل دامن زننده به حوادث مدارس است.
http://tn.ai/2886424
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
@BDON_SANSOR
🔻 بیانیه تبیینی وزارت اطلاعات پیرامون حوادث مسمومیت در مدارس کشور/ ماده سمی در کار نبود اما عوامل دیگر شناسایی شدند
در بخشی از این بیانیه درباره عوامل ایجاد بدحالی در دانشآموزان آمده است:
🔹به طور کلی در ایجاد یا القای بدحالی در آموزشگاههای مختلف کشور ۵ دسته از عوامل کشف شدند که به اختصار مورد اشاره قرار میگیرند:
🔹بمبک بدبو: بخشی از موارد گزارش شده مربوط به استفاده از عاملی است که به «بمبک بدبو» معروف شده است.
🔹این عامل که در بازار و بهویژه در سکوهای خرید و فروش اینترنتی به فراوانی وجود داشت، پس از استعمال در محیطها، موجب پراکندن بوی نامطبوعی میشود و معمولاً برای شوخی و تفریحهای ناسالم و نامتعارف مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
🔹در بررسی بازار خرید و فروش آن مشخص شد که در بازه زمانی حدوداً سه ماهه، سیصد نفر اقدام به خرید آن کرده بودند که بلافاصله کارِ شناسایی خریدارانِ مورد بحث آغاز، غالب آنها شناسایی و افرادی که با کاربستِ آنها، موجب ایجاد هراس شده بودند بازداشت شدند.
🔹از دیگر موارد تعمّدی، بهرهبرداری از افشانههای اشکآور و گاز فلفل و نظایر آن در محیطهای آموزشی به قصد شیطنت، بازیگوشی، دیگرآزاری و تعطیل کردن کلاسها بوده است.
🔹در این قبیل موارد نیز با کشف قوطیهای افشانه و بازداشت عوامل استعمال آنها، التهاب در محیط آموزشی فروکش کرده است.
🔹در موارد متعددی وجود یک عاملِ بودار در محیط یا اطراف آن موجب ایجاد هراس شده است.
🔹از جمله مصادیقِ کشف شده که موجب گزارش به اورژانس، آتشنشانی، پلیس و حتی انتقال به درمانگاه شده عبارتند از: پرکردن گاز خودرو با روشهای دستی و غیراستاندارد، قطع و وصل گاز شهری و نشتی مقداری گاز در محیط، آتش زدن ضایعات در زمین کنار مدرسه و انتشار دود در حیاط آن، استفاده از حشرهکش، پارک نمودن تانکر حامل ته ماندهی نفتا کنار یکی از دبیرستانها و بازگذاشتن دریچههای روی تانکر برای عدم تراکم گاز آن و مواردی دیگر از این قبیل.
🔹در تعدادی از موارد مکشوفه، وجود اهداف ضدامنیتی و ضدمردمی احراز شده است. بهاین ترتیب که یک یا تعدادی از شیوههای پیشگفته با هدفِ ایجاد ناامنی یا دامنزدن به انگارهی ضعف امنیت در کشور، ایجاد التهاب و آشوب و اعتراض بهمنظور فیلمبرداری و انعکاس به شبکههای فارسی زبان معاند و یا با هدف ایجاد تجمع در مقابل آموزشگاهها صورت گرفته است. عوامل این قبیل موارد غالباً بازداشت و تحویل مرجع قضایی شدند.
🔹عاملِ هراس جمعی: هراس جمعی (هیستری جمعی) شکلی از اختلال روانزاد است که معمولاً از یک نفر شروع و به سرعت در جمعی از افراد منتشر میشود.
🔹این اختلال زمانی رخ میدهد که افراد یک اجتماع بهطور همزمان تحتتأثیر یک محرک تنشزا واقع میشوند؛ حتی در پی این عارضه برخی علائم فیزیکی ناشی از تنشهای ذهنی نیز بروز پیدا میکند و در حقیقت این افراد بهطور ناگهانی اعتقاد پیدا میکنند که توسط یک عامل خارجی بیمار شدهاند.
🔹اگرچه اغلب موارد هراسِ جمعی در ابتدا بهعنوان مسمومیت، حمله شیمیایی یا بیوتروریسم تلقی میشود اما بررسیها هیچ اثری از توکسین یا عامل شیمیایی را نشان نمیدهد و در کلیهی موارد، مبتلایان به سرعت و بدون کوچکترین عوارضی بهبود مییابند.
🔹نکته قابل توجه آنکه در مصادیق ایرانی و جهانی علائم و عوارض مشابهی مطرح میشوند. همچنین بیشترین فراوانی در عامل شروع کننده، وجود یک بو در محیط یا ادراک بویایی غیرواقعی، شروع کننده ایجاد هراسِ جمعی بوده است.
🔹مکان رخداد این پدیده غالباً در مدارس بوده است. سن غالب، زیر ۲۰ سال؛ جنسیت مبتلایان به این عارضه غالباً در دختران بوده است.
ادامه👇
http://tn.ai/2886424
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
@BDON_SANSOR
🔴 وزارت اطلاعات: تمارض دانشآموزان در ماجرای مدارس اثبات شد
🔹از نکات بسیار مهم اینکه در بیشتر موارد، ادعای بدحالی مختص دانشآموزان بوده و نمونههای بسیار انگشتشماری از اعلام مسمومیت در کادر آموزشی یا عوامل خدماتی مدارس گزارش شده است.
🔹«تمارض» یکی از عواملِ اثباتشده به تعداد قابلتوجه بوده است. در بررسی انگیزههای تمارض، ۳ انگیزۀ بازیگوشی، فرار از درس و امتحان، و در موارد اندکی ایجاد التهاب و اغتشاش دخیل بوده است.
🔹نقش عاملِ هراسِ جمعی در بسیاری از حوادث مدارس انکارناپذیر است.
🔹مطالعه کامل👇
http://tn.ai/2886424
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
@BDON_SANSOR
🔺نقشههای پراکندگی مسمومیت دانشآموزان که طی این چند روز توسط خبرگزاریهای عمدتاً غربگرا تولید و منتشر شده نه تنها قصد اطلاعرسانی ندارد، که کاملاً هدفمند به دنبال هیستریک کردن فضای مدارس و خانوادههاست.
🔹در یک استان یک مدرسه گزارش مسمومیت داشته (که طبق گزارش اورژانس دانشآموزان فقط علائم استرس و عصبی داشتند نه مسمومیت) اعتماد در نقشهاش کل آن استان با هزاران مدرسه را رنگی نشان میدهد و خیلی کوچک در توضیحات مینویسد یک مدرسه! تا بحران را چندهزار برابر نمایش دهد.
🔹یا خبرآنلاین برای گزارش مسمومیت ۲۳۰ دانشآموز نصف نقشه ایران را به رنگ زرد (رنگ اضطراب) درآورده.
🔹ماجرا چیست؟ دامن زدن همیشگی جریان رسانهای خاص به التهاب و بهمریختگی جو روانی جامعه. متوجه باشیم این روزها دانشآموزان و خانوادهها چقدر وحشتزده هستند و شایعات چه بر سرشان آورده.
🔻کاش رسانههای متعهد مراقبت کنند تا این اطلاعرسانی دروغ را بازنشر نکنند.
پ.ن: دوست دارم بدانم در اروپا رسانهای اجازه دارد اینچنین با خبررسانی موزیانه امنیت روانی مردم را به خطر بیاندازد؟
✍ #رها_عبداللهی
✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
📣 جمعی از کارگران با امام خامنهای دیدار کردند
🔺️در دومین ماه از سال «مهار تورم، رشد تولید» و به مناسبت هفته کار و کارگر، جمعی از کارگران سراسر کشور صبح امروز با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند.
🔺️این دیدار هماکنون در حال برگزاری است.
https://eitaa.com/joinchat/1580466224Ca380cadff4