⬛️تشییع پیکر شهید اسماعیل هنیه ساعت ۸ صبح فردا از دانشگاه تهران بهسمت میدان آزادی برگزار میشود
✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
#ویژه_محرم #عکس_نوشته
◾️شهادت سیّد الساجدین امام سجاد علیه السلام را به محضر مقدّس حضرت بقیةاللّٰه ارواحنافداه و شیعیان و محبّین آن حضرت تسلیت عرض میکنیم.
✍_هزاران جان شیرین هم اگر بود
پرستو بودم و وقت سفر بود
سرم را دادهام... الحمدلله!
که مرگ بیشهادت دردسر بود...
#شهیدمحسن_حججی... 🌷🕊
🗓 امروز روز توست،
تولدت وشهادتت مبارک قهرمان...
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
عارف دستور حمایت از بورس که پس از خبر شهادت اسماعیل هنیه همانند روزهای قبل آن قرمز بود را از منابع صندوق توسعه ملی صادر کرد!!
این در حالی است که فعالان بورس همیشه میگویند دولت در بورس دخالت نکند اما تا اتفاقی میافتد، همه کشور را بسیج میکنند تا بصورت «دستوری»، خدای نکرده از سود سهامداران کم نشود!!
چرا باید منابع صندوق توسعه ملی کشور را که متعلق به همه مردم است، برای منافع عدهای خاص هدر میدهید؟!
اما وقتی به حقوق و دستمزد و یارانه و پاداش بازنشستگی مردم میرسد میگویید منابع نیست!
چرا باید تاوان ناکارآمدی بورس از جیب همه مردم کشور برداشته شود اما هیچگاه بورس هزینه هیچ اتفاقی را به نفع مردم متحمل نشود؟!!
✍سیدامیرحسین حسینی🇮🇷
🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم
✍@tahlile_siasi
✍@tahlile_siasi
📸توئیت دختر اسماعیل هنیه:
کی میگه دلیلش ایرانه؟!
شما اعراب در کشورهای خود از او پذیرایی نمی کنید شما از ایران به ما نزدیکترید!
اما ایران بهتر از شما پشتیبان ما بود
و به همین دلیل حق ندارید در مورد ایران که از شما شرافتمندتر است به این معنا که پایتخت اسلام است، صحبت کنید!
🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم
✍@tahlile_siasi
✍@tahlile_siasi
🛑مهم
🚨رفقا خیلی حواستون باشه
🔺تیم سایبری رژیم صهیونیستی شدیدا فعال شده و با اکانت ها و رسانه های مختلف سعی میکنه این اقدامو به دولت پزشکیان ربط بده و تفرقه بندازه
🔹اگاه باشید بازی نخورید و توی زمین دشمن بازی نکنید
⚠️کسی که در این لحظه دولت مسعود پزشکیان را میکوبد فرقی با مامور موساد ندارد.این ترور اصلا مربوط به تغییرات سیاسی ایران نیست....
لطفا اتحاد
شهید #اسماعیل_هنیه
❌ روایت صهیونیست ها را تکمیل نکنیم
🔻مراقب تکنیک های عملیات روانی صهیونیست ها باشیم
1⃣ شهادت اسماعیل هنیه، موجب همبستگی اضلاع محور مقاومت برای تسریع نابودی رژیم خونخوار صهیونیستی خواهد شد؛ خط اصلی عملیات روانی ما بر همین کلان روایت مبتنی شده است.
2⃣ بازوهای رسانه ای خائن صهیونیست ها در منطقه به دنبال القای روایت همدستی ایران با اسرائیل در خصوص مقاومت فلسطین هستند تا ملت های منطقه را به ایران بی اعتماد کنند
3⃣ رسانه های صهیونیستی و عوامل نفوذی آنان در فضای مجازی در راستای ممانعت از اوج گیری حس انتقام از اسرائیل در ملت ایران، اقدام به اختلاف افکنی داخلی و گرفتن انگشت اتهام به سوی رئیس جمهور منتخب و جریان متبوع او خواهند کرد، در حالی که همچنان مسئولین و وزرای دولت سابق حاکم هستند و دولت جدید اساسا هنوز مستقر نشده است. بنابراین مراقب طرح موضوعات چالشی انتخابات اخیر و گسترش دعواهای داخلی باشیم و توصیه رهبر انقلاب را در روز تنفیذ جدی بگیریم.
4⃣ خود تحقیری و خط تخریب نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی خواست رژیم منحوس است؛ تضعیف نیروهای مسلح و حافظان امنیت را خطر جدی در راستای منافع اسرائیل تلقی کنیم
5⃣ مطالبه انتقام، سوخت موشک های جمهوری اسلامی ایران بوده و هست؛ مراقب باشیم دچار شتابزدگی و زیر سوال بردن تدبیر فرماندهی کل قوا و تاکتیک های فرماندهان نظامی نشویم. در عملیات وعده صادق، ابتدا موازنه وحشت را در طول دو هفته حاکم کردیم سپس با یک عملیات ترکیبی حساب شده انتقام تاریخی گرفتیم.
مراقب خطوط تحلیلی غلط کانال های هیجانی یا مشکوک در فضای مجازی باشیم.
✍جعفر ولایی منش
صالحین تنها مسیر
🌹اسم رمان:سرباز 🌹موضوع رمان عاشقانه مذهبی جالب وجذاب پسری که عاشق دخترباحجاب وزیبا شدودوست داره درم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔥ســـرباز🔥
قسمت اول
پویان و افشین روی نیمکتی تو محوطه دانشگاه نشسته بودند.
سه دختر بدحجاب نزدیک میشدند. افشین به دخترها نگاه میکرد و آرام به پویان گفت:
-سرگرمی های امروزمون دارن میان.
پویان_من حوصله شونو ندارم.
ایستاد که بره،افشین دستشو گرفت و گفت:
-ضدحال نزن دیگه،بگیر بشین.
پویان به اجبار نشست.
افشین مثل همیشه با لبخند کمرنگی به آنها نگاه میکرد، و ساکت به حرفهاشون گوش میداد.
ولی پویان برخلاف همیشه ساکت بود،
و به دخترها حتی نگاه هم نمیکرد.یکی از دخترها بهش گفت:
+چرا بی حوصله ای؟
با نگاهش گفت به تو ربطی نداره. دختر هم که متوجه معنی نگاه پویان شد، ناراحت شد.یکی دیگه از دخترها گفت:
×امروز جای تو و افشین عوض شده، همیشه افشین رو با یه من عسل هم نمیشد خورد.
لبخند افشین پررنگ تر شد.همون دختر به افشین گفت:
×تو لبخند زدن هم بلدی؟!!
یکی دیگه از دخترها یه کم خم شد و گفت:
●پویان!! اون پسر مهربون و خوش اخلاق کو؟!!
پویان نگاهی به ساعتش کرد و به افشین گفت:
_کلاس دارم.بعدا می بینمت.
بلند شد و رفت.
پویان و افشین دوستان صمیمی بودن. هردو وضعیت مالی خیلی خوبی داشتن. افشین خوش تیپ تر و جذاب تر از پویان بود،
ولی پویان برعکس افشین،اخلاق خوبی داشت.بخاطر همین همیشه دخترهای بیشتری اطراف پویان بودن.ولی همون دخترها برای جلب نظر افشین باهم رقابت میکردن.
مدتی بود که کلاس هاشو مرتب شرکت میکرد و به تفریحاتی که با افشین داشت،علاقه ای نداشت.اما چون رابطه دوستانه ش با افشین براش مهم بود،همراهیش میکرد.
وارد کلاس شد.
طبق معمول دخترهای کلاس با لبخند نگاهش کردند.
ولی بی توجه به آنها به همه دانشجوهای کلاس نگاهی کرد. نگاهش روی دو تا دختر که بی توجه به پویان باهم صحبت میکردن ثابت ماند.
لبخند کمرنگی زد،
و پیش پسرهایی که صدایش میکردند، نشست.تمام مدت کلاس حواسش به اون دو تا دختر بود.
مدتی بود که با کنجکاوی به رفتارهاشون دقت میکرد.
دخترهایی که با وجود زیبا بودن حجاب داشتن.خیلی از پسرها دنبال جلب توجه شون بودن ولی آنها به هیچ پسری توجه نمیکردن،حتی پسری مثل پویان که از دور هم جذابیتش مشخص بود و از هرجایی که رد میشد تا مدتی صحبت از ظاهر و اخلاقش بود.
چند بار افشین باهاش تماس گرفت ولی قطع میکرد.وقتی کلاس تمام شد، دخترهارو تعقیب کرد.
طوری که هیچکس متوجه نمیشد منظورش از راه رفتن،تعقیب اون دو تا دختر هست.
هیچکس احتمال هم نمیداد پسری مثل پویان دنبال دخترهایی مثل اون دوتا دختر محجبه باشه.
به رفتارهاشون دقت میکرد.
اونا خیلی بامهربانی باهم صحبت میکردن و گاهی میخندیدن.طوری که صدای خنده شون اصلا شنیده نمیشد. فقط از حالت صورتشون مشخص بود،دارن میخندن،اون هم خیلی کوتاه بود.بامحبت به هم نگاه میکردن ولی به پسرها اصلا نگاه نمیکردن.رفتارشون با همه بااحترام بود.به دخترها و خانم های دیگه حتی اگر بدحجاب بودن هم بااحترام برخورد میکردن.
هنوز هم اون دخترها رو تعقیب میکرد که افشین از پشت سر صداش کرد.برگشت. افشین بااخم نگاهش میکرد.لبخندی زد و گفت:
_باز چی شده؟
-چرا هرچی بهت زنگ میزنم جواب نمیدی؟! کجا داشتی میرفتی؟
-بیخیال،بریم.
هردو سوار ماشین پویان شدن.گفت:
-برنامه چیه؟
-بچه ها کافی شاپ قرار گذاشتن.
-من حوصله شو ندارم.اگه تو میخوای بری میرسونمت.
افشین بادقت نگاهش کرد و گفت:
-تو چند وقته یه چیزیت هست.
به شوخی گفت:
-عاشق شدی؟
-آره،میای باهم بریم خاستگاری؟
و خندید.
-تو بخند.ولی هرکی نشناستت من خوب میشناسمت.
پویان حتی به افشین نگاه هم نکرد....
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
🌸🌸🌸🌸🌸🌸