•
گذری بر قسمتهایی از زندگینامه
شهیده #صدیقه_رودباری🥀
•••
مادرش میگفت شنبه تا چهارشنبه
مدرسه و مسجد و انجمن اسلامی بود
چهارشنبه ها عصر پنجشنبه های هر هفته
همراه جهادسازندگی به شهرهای مختلف می رفت
جمعه ها صبح بهشت زهرا و عصر به کهریزک یا
ملاقات معلولین ذهنی نارمک میرفت.
کسی طاقت بیماران آنجا را نداشت
اما صدیقه میرفت و آن ها را شستشو می داد
و به امور شان رسیدگی می کرد اوقاتی هم
که در خانه بود پای سجاده و مشغول
عبادت بود یا بنوشتن و کتاب خواندن بود.
•••
بعد از پیروزی انقلاب انجمن
اسلامی را در مدرسه شان راه انداخت
و فعالیت هایش را منظم تر پیگیری شد
میگفت نباید در خانه بنشینیم و بگوییم که
انقلاب کردیم باید بین مردم باشیم و
پیام انقلاب را به مردم برسانیم...
•••
چندین بار منافقین
برایش پیغام فرستادند اگر دستمان
به تو برسد پوست ترا از کاه پر می کنیم
اما صدیقه دست بردار نبود و دلش یکجا بند نمیشد ،
سال ۱۳۵۹ امتحان های خرداد ماه که به پایان
می رسد دوباره عازم بانه کردستان می شود.،
ساکش را از کتاب های شهید مطهری
و شهید دستغیب پر میکرد و
در روستاهایی که پاکسازی می شدند
کلاسهای عقیدتی و قرآن برگزار میکرد
و مسوول آموزش اسلحه به خانم ها بود
و در کتابخانه هم کار میکرد ،
حتی مخابرات سنندج هم محل فعالیت او بود.
#ادامهدارد...
...♡