eitaa logo
صالحین تنها مسیر
236 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
270 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
5.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 من به حجاب عقیده ندارم! 🌷 استاد رحیم پور ازغدی
🔴 دوستان عزیز ما معرفی کننده جایگزین نيستيم که می‌گید رو معرفی کنید یا نکنید یا دیگر نرم افزارها رو ما صرفا تصمیماتی که اتخاذ میشه رو منتشر می‌کنیم که شما مطلع باشید. شنیده شده که توی جلسه‌ای که حضور داشت، متعهد شد که از همه کاربران اینستاگرام پذیرا باشه و در صورت تصمیم نهایی امکانات‌ و سخت افزارهاش برا ارتقا جدی خواهد داد. 🔹جایگزین واتساپ و تلگرام هم که ایتا و آی‌گپ و گپ هستند و بستگی به استقبال مخاطب از هر کدوم داره که با ۱۶ میلیون نصب و بیشترین نصب فعال و کنشگری فعال گزینه اول هست گویا پ.ن: همه این‌ها هم به شرطی است که اینستاگرام و واتساپ شرایط ایران رو نپذیرند👇 شرایط ایران: ۱. باید دفتر نمایندگی در ایران داشته باشه ۲. نباید اطلاعات کاربران ایرانی از کشور خارج بشه ۳. سرورهای مرتبط با فعالیت کاربران ایرانی باید درون کشور باشه که سرویس‌‌های جاسوسی دسترسی نداشته باشند. ۴. و غیره اگر اینستاگرام شرایط فعالیت در ایران رو مثل آلمان و انگلیس و اتحادیه اروپا پذیرفت، که رفع فیلتر میشه، اگر نپذیرفت هم دیگه رفع نخواهد شد. منتها هنوز تصمیم قطعی و نهایی گرفته نشده است. ✍سید بدون سانسور پ.ن: ضمنا ما به روبیکا انتقاد جدی داریم. اما اینجا فقط تصمیماتی که از محافل خبری بیرون میاد رو به اطلاع شما رسوندیم. ✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
⚠️ چیزی را درِ گوشی خدمتتان بگویم: قابلیت اتصال به از خارج کشور هم فراهم هست و با فیلتر شدن پیامرسان های خارجی ، خراب کاران و شایعه پراکنان و لشگر سایبری و آموزش دیده‌ی آلبانی نشین [] هر کدام با ده‌ها اکانت به جهت تفرقه افکنی ، انتشار شایعات و دروغ پراکنی به سمت پیامرسان‌های داخلی ، مخصوصا پیامرسان ایتا سرازیر شده‌اند!!! 📍پ.ن۱: این قشر زیاد به فکر تاسیس کانال نیستند و فعالیت در بیشتر باب میل‌شان می‌باشد و در گروه راحتر میتوانند به تفرقه افکنی و ایجاد شک و شبهه بپردازند!!! 📍پ.ن۲: به هرکسی که سوال یا انتقاد به جا داشت نمیتوان برچسب خرابکار بودن زد! منتقدترین افراد ، خود انقلابی ها هستند اما آنچه این افراد اجیرشده به دنبال آنند شلوغ کاری ، لجن پراکنی ، تحریک احساسات ، ایجاد شک است و بشدت در بحث و مجادله و پیگیر هستند!!! ⚠️ مواظب باشید... ✍ مـیخ مِدیا ✅ تحلیل سیاسی و جنگ نرم http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
🌺 نکته ای از دعای ٢۴ صحیفه سجادیه(دعا در حق والدین):🌺 🍂 وَ أَلْهِمْنِي عِلْمَ مَا يَجِبُ لَهُمَا عَلَيَّ إِلْهَاماً..... ثُمَّ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تُلْهِمُنِي مِنْهُ ⚡️ ترجمه : و دانش آنچه از حقوق ایشان بر من واجب است، به من الهام کن؛..... سپس مرا به آنچه در این زمینه الهام کرده‌ای به کار گیر. 🔴 برای ادای حق والدین؛ اولا باید بدانیم که چه وظایفی در قبال آنان به عهده داریم. ثانیا باید توفیق، رفیق راهمان شده و موفق به انجام وظایفمان شویم. ⭐️بنابراین در این دعا از خدا می خواهیم که هم ما را به وظایفمان نسبت به والدین، آشنا و آگاه سازد، و هم کمکمان کند تا آن وظایف را بخوبی و بطور کامل انجام دهیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓چرا عده ای خطای یک مسئول را به پای اصل نظام می نویسند؟! امام خامنه ای مد ظله : ▪️این درست است که تا در یک گوشه، مختصر نابسامانی‌ای به عقیده و سلیقه کسی پیدا شود ... تا یک مشکل در اداره‌ای برایش پیدا شد، یا یک مأمور دولتی، چپ نگاهش کرد، یاوه بسراید که: حالا هم مثل زمان فلان است!؟ این ناشی از آنچه که واقع شده است نیست!؟ این، ناشی از عدم معرفتِ نعمتِ خدا نیست!؟ یا خدای ناکرده، ناشی از خداست؟ «یعرفون نعمت‌الله ثم ینکرونها» این جفا نیست به این حرکتِ به این عظمت!؟ ▪️ مگر وقتی حکومت درست شد، صحیح شد، موازین حکومت موازین کاملی شد؛ در سراسر این حکومت همه‌ی کارها درست خواهد بود!؟ از کجا چنین چیزی ثابت شده است!؟ در زمان امیرالمؤمنین (ع) که مثال عدل و تقواست دیگر شما از امیرالمؤمنین که کسی را عادل تر و با تقواتر سراغ ندارید مگر حُکّامی که بر ولایات مسلّط بودند و خودِ امیرالمؤمنین (ع) فرستاده بود، همه «ابوذر» و «سلمان» بودند!؟ ▪️ این، تاریخ است. یکی از استانداران امیرالمؤمنین «زیادابن ابیه» بر منطقه‌ی وسیعی حاکم بود. بسیاری از این قبیل، در اطراف و اکناف بلاد اسلامی بودند. امام حسن مجتبی (ع)، سردار بزرگ جنگش «عبیدالله بن عباس» بود که می‌دانید چه کار کرد. شبانه رفت با «معاویه» که آن طرف بود، مذاکره کرد. پول گرفت، لشکرگاه خودش را ترک کرد و به دشمن پناهنده شد! امروز اگر یک سرباز شما به دشمن پناهنده می‌شود، چگونه درباره‌اش قضاوت می‌کنید؟ ▪️ این چه توقّع بی‌جایی است که اگر یک رئیس، یک مرؤوس، یک قاضی، یا مسؤول بخش خاصی از کشور، از تشکیلات حکومت اسلامی، پایش را کج بگذارد، آن آقایی که با او مواجه می‌شود، فوراً شروع می‌کند به ، اصل جمهوری اسلامی، اصل حکومت اسلامی اهانت کردن! ... این ناشی از چیست؟ ناشی از نشناختن است. 👌 امروز هر کس با جمهوری اسلامی سرسنگین باشد، به نعمت الله است. البته کافر به نعمت الله، به معنای کافر بالله نیست. کافر نعمت است و کفر نعمت در مقابل ذات مقدّس باری‌تعالی، یکی از است. 📚 بیانات معظم له در ۱۳۷۲/۰۵/۰۵ تحلیل سیاسی و جنگ نرم http://eitaa.com/joinchat/1560084480C6ad9c44032
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پویش : محاکمه سلبریتی هایی که کشف حجاب می کنند تا با عوامل اصلی مشوق بی حجابی برخورد نشود ، نمی توان با گشت ارشاد کارهای جدی انجام داد. در این پویش ملی شرکت کنید تا قدمی جدی در مقابله با بی حجابی برداشته شود. لینک شرکت در پویش : https://www.farsnews.ir/my/c/165920
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
#قسمت_صد_وبیست_وچهارم کوچ غریبانه💔 -هوم... انگار او هم غرق رویای خودش بود. -جداً می خوای بیای؟
کوچ غریبانه💔 احساس می کردم بیشتر از همیشه دوستش دارم.با حالتی که بیشتر از سر شوق بود گفتم: -آره،هرکسی غیر از تو که این قدر جنس خرابی. دستم را که در هوا برایش خط و نشان می کشیدم گرفت و محکم آن را فشرد.داشت مستقیم نگاهم می کرد.در  نگاهش چیزی بود که نفس را بند می آورد.آهسته تر از قبل گفت: -چشمات که یه چیز دیگه می گه. با حرص گفتم: -چشمای من یا چشمای تو؟ لبخندش با شرم توام شد.دستم را رها کرد و سوئیچ اتومبیل را در جایش گرداند و گفت: -باز خوبه این چشما هستن که حرفای نگفته رو بگن،وگرنه کار واسه بعضی ها خیلی مشکل می شد. ***روز قبل از مراسم چهلم عمه دوباره با سحر راهی تهران شدیم.این بار مسعود در ترمینال انتظارمان را می  کشید.به محض دیدنش خستگی راه از تنم رفت.بعد از در آغوش کشیدن سحر و خوش و بشی با او نگاه خسته اش  با اشتیاق به من افتاد. -چه قدر دیر کردین.درست یک ساعت تاخیر داشتین.داشتم از فکر دیوونه می شدم.دلم هزار راه رفت. -اتوبوس تو راه خراب شد،واسه همین معطل شدیم.تازه بعدم که راه افتادیم نزدیک بود تصادف کنیم.خدا خیلی  رحم کرد.یادم باشه صدقه بدم. -پس بیخود نبود دلم شور می زد.خدا رو شکر اتفاقی نیفتاد. -واقعا،وگرنه باید چهل روز دیگه مراسم ما رو برگزار می کردین. نگاهش حالت رنجیده ای پیدا کرد و موی سرم را از پشت کشید. -آخ... -کوفت،تا تو باشی دیگه چرت و پرت نگی سحر که دست او را گرفته بود و قدم هایش را با او تنظیم می کرد پرسید: -عمو می خوایم بریم خونۀ شما؟ -آره عزیزم،بعد از این تو هر وقت بیایی،فقط میای پیش من،جای دیگه ای نمی ری. در حالی که درون اتومبیلش جای می گرفتیم،پرسیدم: -مگه قرار نیست بیای شمال؟هنوز اقدامی نکردی؟ -چرا،نامه شو گرفتم.بعد از مراسم با شما میام که ترتیب کارو بدم.البته شعبه ش توی رشته. -فرقی نمی کنه،فاصلۀ زیادی هم با هم ندارن. -تو چی کار می کنی؟این مدت چطور گذشت؟ -خیلی بد.زندگی توی غربت خود به خود سخت هست،در حال انتظار که بگذره به مراتب سخت ترم می شه. -منتظر کی بودی؟ قبل از من سحر با شیطنت گفت: -منتظر عمو پدرام.هر روز می پرسید از این آقای پدرام چه خبر؟ از طرز حرف زدن سحر که سعی می کرد ادای مرا در بیاورد خنده ام گرفت: -سحر! -مگه دروغ می گم مامان؟ با این جمله خنده کنان در گوشی موضوعی را با مسعود در میان گذاشت.مسعود گفت: -خوش به حال این آقای پدرام. قیافه اش حالت دلنشینی داشت.سحر هنوز نمی دانست من از همه چیز خبر دارم.در جواب گفتم: -آخه سحر می گه آدم خیلی مهربونیه،واسه همینه که دلم می خواست ببینمش.عجیبه که این اواخر دیگه هیچ خبری  ازش نبود. -مطمئنم این بنده خدا مثل من گرفتار بوده،وگرنه حتما میومد سراغ تون. -از زهرا چه خبر؟این یکی دوباری که باهاش تلفنی صحبت کردم به نظرم صداش گرفته بود. -بعد از مرگ عزیز خیلی تنها شده.توی این مدت خیلی براش دل تنگی می کرد. -الهی بمیرم،حق داره.مرگ عمه ضربۀ بزرگی بود.کاش لااقل من نزدیکش بودم. -ای کاش بودی.تو این مدت وجود تو می تونست خیلی موثر باشه.شاید باورت نشه،ولی تو به طرز عجیبی به دور و  بری هات انرژی می دی؛بخصوص به من و زهرا. -تو لطف داری،ولی در مورد همه این طور نیست...راستی تکلیف خونه رو مشخص کردین؟ -آره،چند روز پیش قرارداد فروششو امضا کردیم.تا دو سه هفتۀ دیگه هم باید تحویلش بدیم. -حیف شد.این خونه واسۀ من خیلی عزیز بود،وقتی یادم میاد چه خاطراتی... -بهترین خاطرات منم توی این خونه شکل گرفته.شاید باور نکنی دل کندن ازش چه قدر برام سخت بود،ولی چاره  ای نداشتیم.بعد از عزیز تمام در و دیوارش بوی غم می داد. -باز خوبه صبر کردین مراسم چهل عمه اونجا برگزار بشه.حتما الان همه اون جا هستن آره؟ -آره،تقریبا همه هستن.دارن واسه فردا تدارک می بینن