eitaa logo
مؤسسه فرهنگی، هنری «سَعا»
31 دنبال‌کننده
612 عکس
226 ویدیو
17 فایل
هوالجمیل،کانال مؤسسه فرهنگی،هنری(سرشت عشق ابد)"سَعا"،فعالیت درزمینه تالیف و تدوین پژوهش های ادبی،هنری،رسانه ای واجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
سید علی اصغر موسوی «سعا» شاعر، نویسنده، پژوهشگر ونظریه پرداز مکتب شعر امامیه: 🌹🌷🌷 ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم سخن،اندیشمند گرانسنگ گسترهٔ ادبیات حماسی،شاعر وسخنور افتخارآفرین مکتب تشیع امامیه، ابوالمعالی،کنزالمعانی جناب مستطاب حکیم ابوالقاسم فردوسی رضوان اللّه تعالی علیه و پاسداشت زبان ارزشمند فارسی با تمدن کهن پارسی فرّه مند وخجسته باد💐🌳🌲🌴🖋️📚 انجمن پژوهشگران ادبیات دینی ایران ✅ ✍️ درباره مذهب حکیم ابوالقاسم فردوسی(ره ) استاد سید علی اصغر موسوی (نویسنده،پژوهشگر) ،،علاوه بر ابیات ,"ولایی" ابیاتی بس گرانسنگ در مقدمه شاهنامه هست ؛ از جمله ابیات زیر: همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لِوا و سریر خداوند جوی و می و انگبین همان چشمه ی شیر و ماء معین حکیم در این ابیات، کشتی را فقط برای تمثیل و به عنوان استعاره نیاورده، بلکه تمام شیعیان می دانند که منظور از کشتی ،همان اهل بیت (ع) هستند. منجیانی که با کشتی نجات ، انسان ها را از دریای هلاکت نجات داده و خواهند داد. حدیث معروفی که حضرت امام حسین (ع) را به «سفینه ی نجات» تشبیه می کند، نیز یه همین معناست و یقینا حکیم این ابیات را، بر طبق همان حدیث سروده است.حدیثی که همگان در ایام محرم، بر سر هر در و دیوار دیده اند. اما نکته ی مهم و قابل بررسی مقدمه می تواند در این بیت باشد: همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لِوا و سریر قبل از موشکافی و تشریح این بیت، به دو نکته توجه می کنیم: 1. این که در کتب مجوس یکی از نام های حضرت صاحب (عج)، "خسرو" است و صاحب تاج و تخت و پرچم! که بیت فاخر و زیبای خواجه شیراز (ره) به یاد می آورد: خسروا گوی فلک در خم چوگان توباد ساحت کَون و مکان، عرصهُ میدان تو باد 2. به توصیف آقای میرشکاک،" ولی" در شاهنامه، همان "شاه" است و او کسی است که از طرف خداوند ، تصرف در امور می کند و بر دیگران امارت و سلطنت دارد. ایشان در کتاب از کیخسرو، به عنوان پادشاهی که به تایید الهی رسیده نام می برد و از زبان افراسیاب درباره ی کیخسرو می گوید: جهان را به مهر وی آید نیاز به ایران و توران برندش نماز از دو نکته ای که اشاره شد، استنباط بنده این است که این بیت: همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لِوا و سریر می تواند بهترین اشاره به سلطنت حضرت موعود باشد، چون توصیف نمادین تاج و لوا و سریر؛ نه در سیره ی حضرت پیامبر (ص) چنین توصیفی می گنجد و نه در سیره ی مولا علی (ع) و دیگر ائمه علیهم السلام ؛جز وجود مبارک حضرت حجت صاحب الزمان (عج) که دارای قدرت فرمانروایی است.فرمانروایی که تاج نماد آن است و پرچم شناسای حکومت او و سریر ، جایگاه امارت و امامت او بر امت است. گویی حکیم در همان چند بیت مقدمه شاهنامه که اغلب "شیعه و سنی" به آن جهت "تعیین مذهب فردوسی"استناد می کنند؛ همه مواضع و ایده و مذهب خودرا مشخص کرده است : که خود انواع حکومت ها را جز حکومت و ولایت اهل بیت (ع) نقض می کندو به حکومتی فرا می خواند که همانند کشتی نوح (ع)نجات دهنده ی مردمان از هلاکت است. کشتی نوح (نجات) مصداق ولایت ائمه ی معصومین (ع) است، که در زیارات و دعاهای آن بزرگواران بارها دیده ایم و در زیارت حضرت مهدی (عج) در روز جمعه هم می گوییم: «السلام علیک یا سفینة النجاة، السلام علیک یا عین الحیوة" و این که حکیم می گوید: یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته، همچو شمع خروس محمد بدو اندرون، با علی همان "اهل بیت" نبیّ و وصی مصداق حدیث نبوی است که فرموده است: 🌹 «مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجی و من تخلف عنها زخّ فی النّار» (سفینة البحار، ج 1، ص 630). {مقاله ی "نقدنظری مهدویت درسبک خراسانی" چون تاکنون توسط "موسسه ی آینده روشن" چاپ نشده است و من حدود ۱۵ سال پیش مقاله را تحویل و تسویه حساب کرده ام شرعا تمام این بخش مربوط به "حکیم توس فردوسی بزرگ "(ره) را نمی توانم ارائه دهم ، اما همین مقدارهم کافی است} (قسمتی از مقاله ی :نقدنظری مهدویت درسبک خراسانی - سیدعلی اصغرموسوی- فصل نامه عصرآدینه )📚 ✅ https://t.me/saapoem
🌹آبشار می گذری با گیسوان سپید و همسایه های سبزت را به زیبایی های تماشا می سپاری تو از آن بالا می آیی و تا دوردست ها صدایت شکسته نمی شود گل های نیلوفر تنها با صدای تو از خواب برمی خیزند و تنها در آغوش تو می آرامند ! ** توتنها معشوقه هم سن و سال منی که روزی درکنار جویباری "عاشق" هم شدیم ! سیدعلی اصغرموسوی /قم/1380 @saapoem84
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۴ سلام وَ ٱلْقُرْآنِ ٱلْحَکیمِ ( یٰس ۲ ) یعنی چه؟ کلمهٔ ( حَکیم ) چندین معنا را به ذهن متبادر می‌کند. ۱— وقتی کلام یک فرد ( حکیمانه ) باشد یعنی خودش فردی است ( حَکیم ) همانطور که وقتی أمرِ یک فرد ( رَشید ) نباشد یعنی خودش به رُشد عقلی نرسیده است: وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشیدٍ ( هُود ۹۷ ) أَمر فرعون رشید نیست یعنی خودش رشید نیست. این مفهوم به گونه‌ای إسناد مجازی است و از بُعد منطقی هم صحیح است که از وجودِ دُخان می‌توان به وجود نار پی برد. از کلام یک فرد می‌توان به هویت وجودی او پی برد. وقتی از ناحیهٔ مقدّسهٔ خداوند متعال کلام ( حکیم ) صادر می‌شود حکایت از ( حَکیم ) بودنِ وجودِ حضرت ذُو الجَلال دارد. ( عَظُمَ سُلْطانُهُ وَ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ ) ۲— ممکن است ( حَکیم ) بمعنای ( مُحْکَم ) باشد. کما اینکه وزن ( فَعیل ) در معنای ( إسم مفعول ) فراوان کاربرد دارد مثل ( قَتیل ) که در معنای ( مَقْتُول ) و ( جَریح ) که بمعنای ( مَجْروح ) باشد. در نتیجه وقتی میگوییم قرآن ( حَکیم ) است یعنی حاوی آیات مُحْکَمات است ( در مقابل آیات متشابهات ): هُوَ ٱلَّذي أَنْزَلَ عَلَیْکَ ٱلْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ ( آل عمران ۷ ) و یا حاوی آیات مُحْکَمات است ( نه در مقابل متشابهات ): کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ( هُود ۱ ) قرآن ( حَکیم ) است یعنی ( مُحْکَم ) است یعنی هیچگونه تناقض و باطل بر آن وارد نمی‌شود: لا یَأْتیهِ ٱلْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ ( فُصِّلَتْ ۴۲ ) ۳— نیز إحتمال دارد ( حَکیم ) در معنای مبالغهٔ در ( حُکْم ) باشد. کلماتی که در وزن فَعیل هستند اگر وزن فاعِل هم داشته باشند دالّ بر مبالغه هستند. مثلاً ( راحِم ) یعنی کسی که رَحْم دارد ولی ( رَحیم ) یعنی کسی که بسیار رَحْم دارد. با این حساب، شک نیست که قرآن مجید ( حاکِم ) است یعنی صاحب حُکم است یعنی فَصْل ٱلْخطاب است یعنی به گونه‌ای دارای ( حُکْم ) است که ما فوقِ تمامی حکم ها است و اینکه ( حُکم ) می‌فرماید بطوریکه حُکم های سابق را منسوخ می‌کند و مُهَیْمِن هم هست: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ ٱلْکِتابَ بِٱلْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ ٱلْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ ( مائده ۴۸ ) یعنی بر أحکام و أخلاق و أصول مُهَیْمِن است. نُسخه های پیشین را هم تصدیق می‌کند اگر مُحَرَّف نباشد و تکذیب می‌کند اگر مُحَرَّف باشد. ۴— محتمل است ( حَکیم ) بمعنای ( ذُو ٱلْحِکْمَة = صاحب حکمت ) باشد. چون آنچه که بیان فرموده است حاوی حِکمت است که شاید بخشی از حِکمت کلام وحي بر مردم روشن شده باشد ولی بخش عمدهٔ حکمتِ قرآن مجید بر مردم مخفی است. چه بسا همگان نتوانند راز حکیمانهٔ آیات إلهي را درک کنند جز آن بزرگواران که مؤیَّد مِنْ عِنْدِ ٱللّٰهِ هستند که رجاء واثق داریم خداوند متعال به لطف و کرامتش ظهور مفسّر واقعی کلام وحي را تعجیل فرماید. ( آمینَ ) به عنوان نمونه عرض می‌کنم: در تتمّهٔ بعض آیات وارد شده: إِنَّهُ هُوَ ٱلْحَکیمُ ٱلْعَلیمُ ( ذاریات ۳۰ ) کلمهٔ ( حکیم ) مقدّم آمده چون محوریّت کلام در این‌گونه آیات بر أحکام است که بر أساس حکمت متعالیهٔ إلهي وضع شده و یا سخن از عالَم ما وراء ٱلْغَیْب است که آن هم چیزی جز حکمت را حاوی نیست. از طرف دیگر در بعض آیات وارد شده: إِنَّکَ أَنْتَ ٱلْعَلیمُ ٱلْحَکیمُ ( بقره ۳۲ ) کلمهٔ ( علیم ) مقدّم آمده چون محوریّت کلام در این‌گونه آیات، بر ( عِلم ) است. همان چیزی که بر فراگیری و نگه داشتنِ آن بسیار توصیه شده است ولی متأسفانه کمتر کسی در جستجوی آن است. یکی از چیزهایی که مردم هرچه بیشتر داشته باشند إحساس کمبود می‌کنند و بیشتر در جستجوی آن هستند ( پول ) است و یکی از چیزهایی که چه بسا بعض افراد ندارند ولی ادّعای داشتن می‌کنند ( عِلم ) و ( سواد ) و ( عقل ) است. حال آنکه در تعالیم دینی، درست عکس این حالت مورد تأکید است. ( سخن کوتاه ) إلتماس دعاء ششم شَوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم از طرف dr salamtian m
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۵ سلام ألف— ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا ٱلضّالُّونَ ٱلْمُکَذِّبُونَ ( واقعه ۵۱ ) سپس اینکه شما ای گمراهانِ تکذیب کننده... ب— وَ أَمّا إِنْ کانَ مِنَ ٱلْمُکَذِّبینَ ٱلضّالّینَ ( واقعه ۹۲ ) و امّا اگر شخصی از جملهٔ تکذیب کنندگان و گمراهان باشد... سؤال اینجاست که در آیهٔ ( ألف ) ابتداء فرموده است ( ضالّونَ = گمراهان ) و بعد فرموده است ( مُکَذِّبینَ = تکذیب کنندگان ) ولی در آیهٔ ( ب ) بر عکس آمده است. چرا؟ سابقاً عرض کردم نمی‌توان برای چینش کلمات در مصحف شریف یک فرمول خاصّ داشته باشیم. جایی داریم که مفضول بر فاضل مقدّم آمده و جایی داریم که فاضل بر مفضول مقدّم شده است. امّا آیهٔ مورد نظر: ألف— به سیاق آیات قبل توجه کنیم. وَ أَصْحابُ ٱلشِّمالِ ما أَصْحابُ ٱلشِّمالِ ( واقعه ۴۱ ) و أصحاب شِمال چیست؟ آنانکه نامهٔ أعمال به دست چپ داده می‌شوند چه فرجامی در انتظار آنها است ؟ في سَمُومٍ وَ حَمیمٍ ( واقعه ۴۲ ) جایگاه آنها سَمُوم و حَمیم است. سَمُوم بادهای داغ و مسموم است حَمیم آب جوش بطوریکه وقتی فراروی چهره می‌آورند از شدت داغ بودن پوست صورت در آن می‌ریزد و به غَسّاق تبدیل می‌شود. خدایا. به تو پناه می‌بریم. اینان همان کسانی هستند که بر گناهان کبیره إصرار داشتند. وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَی ٱلْحِنْثِ ٱلْعَظیمِ ( واقعه ۴۶ ) کم کم در أثر بدی کردن و در أثر إرتکاب گناهان زیاد و مستمرّ، کارشان به جائی می‌رسد که آیات خداوند متعال را تکذیب می‌کنند و آیات را به إستِهزاء و مسخره می‌گیرند: ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ ٱلَّذینَ أَساؤُوا ٱلسُّوأیٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ ٱللّٰهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُونَ ( روم ۱۰ ) اینان إبتداء گمراه شده اند که کارشان به تکذیب رسیده و به این جهت است که إبتداء فرموده ( ضالُّونَ ) و بعد فرموده ( مُکَذِّبُونَ ) ب— باز هم سیاق آیات روشن کنندهٔ مفهوم است. آیهٔ ( ب ) در سیاق ( تکذیب ) وارد شده است. أَفَبِهٰذا ٱلْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ ( واقعه ۸۱ ) ( إِدْهان ) در لغت بمعنای ( روغن مالی ) است که در زبان فارسی هم از إصطلاح ( ماست مالی ) زیاد استفاده می‌شود. یعنی هرچه نفْس أمّاره حکم کرد تبعیت کنیم و بعد خیال کنیم خواهیم توانست ماست مالی کنیم و تمام؟ ( إِدْهان ) را مجازاً ( سست گرفتن و مماشات کردن ) ترجمه گذاشته اند. وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ ( قلم ۹ ) ای پیغمبر! آنها آرزو دارند که ای کاش تو مماشات کنی و آنها هم سستی کنند. ترجمهٔ آیهٔ مورد بحث اینگونه می‌شود: آیا شما مردم به این سخن ( سخن توحید و دینداری و نبوت و معاد ) سستی و إنکار و تکذیب می‌کنید ؟ و روزی و رزق خود را تکذیب آیات إلهی قرار داده اید؟ وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ( واقعه ۸۲ ) به همین جهت است که ( مُکَذِّبُونَ ) بر ( ضالُّونَ ) مقدّم آمده. یعنی در فهم این آیات شریفه، سیاق حکمفرما است. نتیجه اینکه: یک جادّهٔ دو طرفه است. گروهی ابتداء گناه بر روی گناه تا قساوت قلب باعث تکذیب می‌شود و گروهی تکذیب می‌کنند تا راه برای گناه کردن باز شود. در نهایت هر دو گروه هم ( ضالّ ) هستند و هم ( مُکَذِّب ) اگرچه دو مسیر متفاوت پیموده باشند. إلتماس دعاء هفتم شوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم از طرف dr salamtian m
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۶ سلام هرچه در إکرام جناب پدر و والدهٔ ماجدهٔ مکرّمه بگوییم کم است. تکریم پدر و مادر به حدّی أهمیت دارد که در چندین موضع در کنار توحید و عدم شِرْک به خداوند متعال، إحسان به والِدَیْن توصیه شده است. ۱— لا تَعْبُدُونَ إِلَّا ٱللّٰهَ وَ بِٱلْوالِدَیْنِ إِحْساناً ( بقره ۸۳ ) ۲— وَ ٱعْبُدُوا ٱللّٰهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِٱلْوالِدَیْنِ إِحْساناً ( نِساء ۳۶ ) ۳— أَلّا تُشْرِکُوا بِهِ وَ بِٱلْوالِدَیْنِ إِحْساناً ( أنعام ۱۵۱ ) ۴— وَ قَضیٰ رَبُّکَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ وَ بِٱلْوالِدَیْنِ إِحْساناً ( إِسْراء ۲۳ ) در این مقال إکرام به ( والِدَیْن ) را با مقایسهٔ دو آیهٔ شریفه در نظر دارم. ألف— یَوْمَ یَفِرُّ ٱلْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ لِکُلِّ ٱمْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیهِ ( عَبَسَ ۳۴ و ۳۵ و ۳۶ و ۳۷ ) قیامت روزی است که آدمی از برادرش و پدرش و مادرش و همسرش و فرزندانش فرار می‌کند. در چنین روزی هر کدام را گرفتاری هست که او را کفایت می‌کند. ب— یَوَدُّ ٱلْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدي مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخیهِ وَ فَصیلَتِهِ ٱلَّتي تُؤْویهِ وَ مَنْ في ٱلْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ یُنْجیهِ ( معارج ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ ) فرد مجرم آرزو می‌کند که ای کاش فرزندانش و همسرش و برادرش و خاندانش که پناهشان می‌داده و تمام آنانکه در زمین هستند را فدا کند سپس از عذابِ چنین روزی نجات یابد. ( به ترجمه إعتماد نکنید ) سؤال اینجاست که در آیهٔ ( ألف ) ذکری از ( پدر و مادر ) آمده ولی در آیهٔ ( ب ) سخن از آن دو بزرگوار نیامده است. چرا؟ آیهٔ ( ألف ) خبر از أهوال قیامت است. چنان مردم به پروندهٔ أعمال خود مشغول هستند که همگان از یکدیگر گریزان خواهند بود. پروندهٔ بنده به حدّی سیاه است که در عرصهٔ قیامت إمکان رسیدگی و کمک به دیگری را ندارم. حتّی اگر آن شخص، برادر یا پدر یا مادر یا همسر یا فرزندانم باشند. آیهٔ ( ب ) خبر از وقوع فردِ مجرم در عذاب است. چنین فردی آرزو دارد شخص دیگری به جای او عذاب شود و او از این عذاب هولناک رهانیده شود. آن شخص دیگر چه کسی باشد؟ هر کس بجز پدر و مادر. چرا؟ چون اگر آرزو کند که پدر و مادر بجای او عذاب شوند، خشم خداوند متعال نسبت به او مضاعف خواهد شد. چون حضرت ذُو الجَلال ( عَظُمَ شَأْنُهُ وَ جَلَّتْ قُدْرَتُهُ ) به إکرامِ پدر و مادر أمر فرموده است. فردِ مجرم جرأت ندارد در بحبوحهٔ عذاب إسمی از پدر و مادر بیاورد. گویا اینگونه از جانب خداوند متعال جواب بیاید که آیا اینچنین است إکرامِ والِدَیْن که تو را بدان أمر کرده بودم؟ و این مدل دیگری از إکرامِ والِدَیْن است. هرکس پدر و مادر دارد قدر بداند و تکریم کند و هر کس هر دو را و یا یکی را از دست داده است، از خداوند منّان طلب غفران و رحمت کند. جالب است که در مقام إکرام و نیز در مقام دعاء لفظ ( والِدَیْن= پدر و مادر ) آمده است: وَ وَصَّیْنَا ٱلْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ ( لُقمان ۱۴ و آیات دیگر که در شمارهٔ ۱۷۲ صحبت گذشت ) رَبَّنَا ٱغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ ( إبراهیم ۴۱ ) رَبِّ ٱغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ ( نوح ۲۸ ) ( والِدَیْن ) از ریشهٔ ( وَ لَ دَ ) مشتقّ است یعنی ( ولادة ) یعنی ( زایمان ) و لذا در آیاتی که حاوی توصیه به إحسان به ( والِدَیْن ) است، سخن از حَمْل و وَضْع حَمْل آمده تا گویای غلبهٔ ( والِده = مادر ) بر ( والِد = پدر ) باشد. و این نوع بیان گویای إحسان به هر دو است ولی مادر بیشتر و گویای دعاء برای هر دو است ولی مادر بیشتر. حال آنکه در مقام غلبهٔ پدر بر مادر ( مثل أحکام تقسیم إرث ) لفظ ( أَبَوَیْن = پدر و مادر ) آمده است: وَ لِأَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا ٱلسُّدُسُ ( نِساء ۱۱ ) إلتماس دعاء هشتم شوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: محمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم از طرف dr salamtian m
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحیمِ شمارهٔ ۱۷۷ سلام ممکن است مبحث این مقال برای بعض سروران بزرگوار تخصصی باشد که پیشاپیش عذرخواهی میکنم. علماء علم صرف یک فرمول گفتند بنام قاعدهٔ ( إِبْدال جائز ) که طبق این فرمول گاهی حرفی به حرف دیگر تبدیل می‌شود و دو حرف همجنس پدید می‌آید و إدغام صورت می‌گیرد و در نتیجه تشدید بوجود می‌آید. قصد ندارم که بحث را تخصصی کنم. به یک مثال إکتفاء می‌کنم: در کلمهٔ ( یَتَذَکَّرُونَ ) در بعض آیات حرف ( ت ) به ( ذ ) تبدیل میشود ( یَذَذَکَّرُونَ ) حالا دو حرف ( ذَذَ ) إدغام می‌شود ( یَذَّکَّرُونَ ) حالا دو تا تشدید در این کلمه داریم. کلام علماء صرف در همینجا تمام است. ولی یک سوال عمده که محور این مقال است باقی می‌ماند: در کلام وحي هم ( یَتَذَکَّرُونَ ) داریم و هم ( یَذَّکَّرُونَ ) داریم. درست است که ریشهٔ هر دو کلمه ( ذَ کَ رَ ) باشد و وقتی به این شکل آمده، در معنای ( تذکّر گرفتن و پند گرفتن ) است امّا تفاوت کجاست که گاهی بدون إبدال و إدغام آمده و گاهی با إبدال و إدغام؟ به عبارت دیگر ( یَتَذَکَّرونَ ) که غیر از ( یَذَّکَّرُونَ ) نیست. پس چرا گاهی چنین و گاهی چنان وارد شده است؟ به کلمهٔ ( یَتَذَکَّرُونَ ) توجه کنیم: چند مقطع دارد؟ یعنی به قول بچه‌های مدرسهٔ إبتدائی، چند بخش دارد؟ ( یَ ) ( تَ ) ( ذَکْ ) ( کَ ) ( رُون )= پنج مقطع حال به کلمهٔ ( یَذَّکَّرُونَ ) توجه کنیم: چند مقطع دارد؟ ( یَذْ ) ( ذَکْ ) ( کَ ) ( رُون )= چهار مقطع کلمهٔ ( یَتَذَکَّرُونَ ) که در لفظ دارای مقطع بیشتر است، در معنا هم دارای طول زمان بیشتر است. یعنی در آیاتی که حاوی معنای طول زمان است کلمهٔ ( یَتَذَکَّر ) آمده: وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ ٱلْإِنْسانُ وَ أَنّیٰ لَهُ ٱلذِّکْریٰ ( فَجر ۲۳ ) در چنین روزی جهنّم آورده می‌شود و آدمی ( آنچه را که انجام داده ) یاد می‌کند. کی انجام داده؟ در طول عمرش. فَإِذا جاءَتِ ٱلطّامَّةُ ٱلْکُبْریٰ یَوْمَ یَتَذَکَّرُ ٱلْإِنْسانُ ما سَعیٰ ( نازعات ۳۴ ) پس آنگاه که ( ٱلطّامَّةُ ٱلْکُبْریٰ = یکی از أسماء قیامت است با معنائی تکان دهنده ) واقع شود در چنین روزی آدمی آنچه را که کرده، به یاد می‌آورد. کی آن أعمال را انجام داده؟ در طول عمرش. أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما یَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ ( فاطر ۳۷ ) آیا به شما آنقدر عمر ندادیم که هرکس بخواهد پند بگیرد زمان برای تذکّر گرفتن داشته باشد؟ ( استفهام تقریری است ) یعنی اعتراف و إقرار کنیم که بله. زمان برای پند گرفتن داشتیم و زمان را هدر دادیم. حال به تعداد تشدید دقت کنیم: ( یَتَذَکَّرُونَ ) که به روال عادی آمده است فقط یک تشدید دارد. ( یَذَّکَّرُونَ ) که إبدال و إدغام شده، دو تشدید دارد. دو تشدید یعنی مفهوم مبالغه و شدّت و تأکیدِ بیشتر. فَإِمّا تَثْقَفَنَّهُمْ في ٱلْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ ( أنفال ۵۷ ) حکایت از طول زمان نیست. صحنهٔ جنگ است. باید ترسانده شوند. باید تهییج شوند. لذا لفظ با إبدال و إدغام همراه شده و با دو تشدید آمده تا شدّت و سختیِ جنگ را بیان کند و مردم را برای مقاومت تشجیع نماید. أَوَلا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ في کُلِّ عامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ لا یَتُوبُونَ وَ لا هُمْ یَذَّکَّرُونَ ( توبه ۱۲۶ ) آیا نمی‌بینند که آنها در هر سال یک بار یا دو بار به فتنه می‌افتند سپس توبه نمی‌کنند و پند نمی‌گیرند. أصلاً سخن از طول زمان نیست. هر سال یکی دو بار که بیانگر طول زمان نیست. این آیهٔ شریفه گویای أهمیت و شدّت و مبالغهٔ در فتنه است. فتنه را در کلام وحي معاني هفده باشد. اینکه فتنه در این آیهٔ شریفه چیست بماند برای مقال دیگر. إن شاء الله. ناگفته نماند که شبیه به موضوع مطرح شده در این مقال در کلمات دیگر قرآن مجید هم وجود دارد: إبدال و إدغام: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّروا آیاتِهِ ( ص ۲۹ ) عدم إبدال و إدغام: أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ ٱلْقُرْآنَ ( نِساء ۸۲ ) و ( مُحَمَّد ۲۴ ) إبدال و إدغام: وَ ٱللّٰهُ یُحِبُّ ٱلْمُطَّهِّرینَ ( توبه ۱۰۸ ) عدم إبدال و إدغام: وَ یُحِبُّ ٱلْمُتَطَهِّرینَ ( بقره ۲۲۲ ) إبدال و إدغام: إِنَّ ٱلْمُصَّدِّقینَ وَ ٱلْمُصَّدِّقاتِ‌...( حدید ۱۸ ) عدم إبدال و إدغام: ....وَ ٱلْمُتَصَدِّقینَ وَ ٱلْمُتَصَدِّقاتِ...( أَحزاب ۳۵ ) ألبته که یک حکم برای همهٔ موارد فوق ٱلْإشاره وجود ندارد بلکه هر کدام را تفسیری است خاصّ به خود که مقال های متعدد دیگر می‌طلبد. إلتماس دعاء نُهُم شَوّال ٱلْمُکَرَّم ۱۴۴۵ ألحقیر: مُحَمّد بن ٱلمرحوم عَليٍ ٱلْقَمْصَريّ
هدایت شده از در محضر قرآن کریم و حضرات معصومین علیهم‌السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏فیلم از طرف dr salamtian m
هوالعلیم باران، همیشه نعمت نیست گاهی هم بلاست!! بسکه در "ریا و تظاهر" غرق شده ایم! وقت تذکر رسیده که در غرقاب سیل غرق شویم تا شاید به خود آییم!!! از تگرگ نامتعارف تا سیل دور از انتظار، نشان از "بلا" دارد! تا مگر جماعتی که حتی به خود و اطرافیان خود رحم نمی کنند به خود آید! روزگاری شده که هیچ همسایه ای مراعات همسایه و هیچ جوانی مراعات پیر و هیچ اداره ای پاسخگوی ارباب رجوع و هیچ دینداری جز تظاهر، به اصل اسلام که احترام به همنوع و برآوردن حاجات اوست، نمی پردازد! میلیون ها تومان خرج جشن های مذهبی می شود، ولی حاجت حاجتمندی را پاسخگو نیست! لاقل برای یک بار هم که شده، خداوند چشم ها را برای درک بصیرت واقعی (نه شعاری) با خلق این مناظر،ان شاء اللّه گشوده است!! فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ🖋️📚✅