/راه سعادت/
#لطیفه_طنز_بمناسبت_ولادت_حضرت_زینب علیها السلام
1⃣ خانومی تعریف میکرد ؛
من و همسرم با هم بگو مگو کردیم ؛ از دست شوهرم ناراحت شدم و با سرعت از اتاق خارج شدم .
لباسم رو از پشت گرفت و مانع خروجم شد 😳
در حالیکه من به شدت ناراحت بودم گفتم :
ولم کن ...
بخدا نمیخوام حرفاتو گوش بدم ؛
سعی نکن منو راضی کنی بمونم ؛
من خیلی از دستت ناراحتم ...
نمیخوام حتی صداتو بشنوم حتی یک کلمه، پس خواهش میکنم ولم کن...
وقتی سرم رو به عقب برگردوندم دیدم پیراهنم به دستگیره درب گیر کرده و شوهرم سر جای خودش نشسته و از خنده روده بر شده..! 😂😂😂
خدا هیچکسو اینجوری ضایع نکنه!
2⃣ يه آرايشگاه خيلى معروفى بود كه فقط روزى ٥-٦ تا عروس داشت
يه بار اونجا بودم يكى از دامادها اومده بود دنبال زنش، يكى از كاركنهاى آرايشگاه از پنجره پرسيد خانمتون كيه ببينم آماده هستن ،
پسره گفت فرق نميكنه هر كدومشون آماده ست بده ميبرم، ديرمون شده ملت منتظر شام هستن بخدا 😜😂
3⃣ جوانی رو دیوار مدرسه دخترونه نوشت
"فردا نیا مدرسه میخوام بیام خواستگاریت
میگن فرداش هیچکدام از دخترا و معلما و مدیر نیومدن مدرسه حتی ننه مدرسه هم رفته بود آرایشگاه خودشو آماده کنه 🤣🤣
4⃣ خدایا ما دیابت نداریما
یِ ذره اتفاقات شیرین برامون رقم بزن
😁😁
5⃣ یارو تو سر پايينى دنبال اتوبوس ميدويد 🏃♂
یکی از مسافرا ازپنجره سرشو مياره بيرون با خنده ميگه :
فكر نكنم برسى !😏
یارو ميگه:
نرسم که بیچاره اید ، راننده منم 😅😅😅😂
تقدیم نگاه قشنگتوم
ممنون که هستید
دلتون همیشه شاد 💙🌹
🍑@saadatway