eitaa logo
نشر صاد
32 دنبال‌کننده
328 عکس
30 ویدیو
1 فایل
نوآوری در بازار محتوا #کتاب_الکترونیک saadpub.ir Instagram.com/saadpub.ir ارتباط با ادمین @saadadmin
مشاهده در ایتا
دانلود
تجدید چاپ شد پنج اثر ، ، ، و به چاپ دوم رسیدند. کتاب‌ها را می‌توانید از راه‌های زیر تهیه کنید: 📱نسخه‌ الکترونیکی • طاقچه • کتابراه • فراکتاب • کتابچین 🎧 نسخه‌ی صوتی سی‌و‌نه پله با صدای و افسانه جزیره کبودان با صدای • طاقچه • کتابراه • نوار • فیدیبو 📚 نسخه‌ کاغذی • سایت نشر صاد saadpub.ir @saadpub
🎉 ۲۰ درصد تخفیف 🛵 ارسال رایگان 📆 تا ۶ بهمن‌ماه 📱 قابل سفارش در سایت نمایشگاه مجازی کتاب به نشانی Book.icfi.ir و سایت نشر صاد به نشانی Saadpub.ir 📚 نور خورشید بعد از عبور از ابرهای سنگی، گرمایش را از دست داده بود و با روشنایی خاکستری‌رنگش فضای اطراف خرابه‌ها را سردتر می‌کرد. میرزا قوز کرده بود. دستانش را با نفسش گرم می‌کرد و در بین ویرانه‌ها، به‌آرامی گام برمی‌داشت. ناگهان چیزی قرمزرنگ در کنار تک‌درختی خشکیده روی سنگ‌چین چاه، نظرش را جلب کرد. بچه‌ای سرش را در چاه فرو برده بود. «یوسفه!». میرزا به‌سمتش دوید. به چند‌قدمی‌اش که رسید، خشکش زد و میخ‌کوب سرِ جایش ایستاد؛ بچه را شناخت. میرزا متوجه خوابش شد! آه بلندی از ته دل کشید و با لبخندی تلخ، روی زمین نشست؛ سپس از بغلِ جیب، جعبه سیگارِ نقره‌اش را درآورد و با طمأنینه مشغول پیچیدن سیگار شد. همین که سیگار را روی لبش گذاشت، پاهای بچه تکانی خورد و از زمین جدا شد. بچه بین چاه و زمین معلق ماند؛ اما میرزا هیچ عکس‌العملی از خودش نشان نداد؛ سیگارش را روشن کرد و کامی عمیق از آن گرفت؛ «احد سیزده، یا یوسف‌پته؟». @saadpub