eitaa logo
SAAFI.IR
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
106 ویدیو
12 فایل
© تنها کانال اختصاصی و رسمی سایت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (قدس سره) ▪️پیشنهاد، انتقاد، سؤال شرعی و ... را در سایت معظم‌له مطرح نمایید سایت https://www.saafi.ir تلگرام t.me/Saafi_com تلفن تماس: ۳۷۴۷۹ - ۰۲۵
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمه تعالی به اطلاع کلیه کاربران گرامی و دوستداران علم و مرجعیت می رساند که از خرداد ماه ۱۴۰۳ کلیه اخبار احکام شرعی و مقالات علمی در پرتال www.saafi.ir بارگزاری خواهد شد. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع ولائی حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره www.saafi.ir
🔹همزمان با فرارسيدن موسم حج و عزیمت حجاج بیت الله الحرام به سرزمین وحی، حجاج محترم و مقلدین مرجع ولائی حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره می‌توانند به منظور آگاهی از مناسک و کیفیت اعمال حج تمتع و سوالات شرعی خود با شماره‌های ذیل تماس بگیرند. 📞 شماره تماس‌ در عربستان سعودی ۰۰۹۶۵۳۴۲۸۷۹۵۲ 📲 واتس آپ ۰۹۱۲۱۵۳۱۲۱۶ ـ ۰۹۱۲۱۷۸۳۵۹۹ 📱 ایتا ۰۹۱۲۲۵۳۹۷۹۰ ــ ۰۹۱۲۱۷۸۳۵۹۹
بحول و قوه الهی، و به امید توفیق برای انجام عمره مبروره و حج مقبول و تشرف به تقبیل آستان فرشته پاسبان خواجه کائنات و خلاصه موجودات حضرت خاتم الانبیا و شفیع روز جزا ابوالقاسم محمّد مصطفی صلی ‎الله علیه وآله وسلم، و تشرف به زیارت قبور منتسبه به شفیعه قیامت و خاتون دنیا و آخرت سیده بانوان بهشت سلام الله علیها و اعتاب مقدسه حضرت سید شباب اهل الجنه سبط الرسول و ابن سیف الله المسلول و قره عین البتول ابی محمد امام حسن مجتبی علیه ‎السلام، و حضرت سید الساجدین و زین العابدین علی بن الحسین و حضرت باقر علوم النبیین امام محمد باقر و حضرت کشاف حقایق امام جعفر صادق علیهم‌السلام و زیارت سائر اماکن متبرکه و مساجد و مشاهد حرمین شریفین. و به امید درک سعادت و فوز به تشرف به زیارت ملازمان درگاه قطب جهان و غوث دوران حضرت صاحب الزمان بقیه الله ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز پانزدهم ماه ذی القعده الحرام ۱۴۰۲ قمری هجری برابر با ۱۳ شهریور ماه ۱۳۶۱ شمسی هجری حدود ساعت ده و نیم بامداد پس از تودیع با آقایان مشایعت کنندگان، با هواپیما تهران را به عزم مقصد ترک کردیم. رجاء واثق آنکه از برکات معنوی این سفر و حضور در مشاعر و مشاهد و مواقف اسلامی و تاریخی بهره‎مند شده، موجبات آمرزش گناهان و تقرب به خداوند متعال و قبول طاعات فراهم گردد و موانع قبول به هیچ وجه پیش نیاید و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب. شروع سفر به سرزمین حج در هواپیما برخی از اشخاصی که سابقه سفر با هواپیما را نداشته باشند ممکن است در ابتدا بیم و هراس برایشان پیش بیاید، و هر چه هواپیما صعود کند و بر سرعت حرکتش افزوده شود بر هراسشان افزود شود، و چنان توهم کنند که چون دستشان از کره زمین کوتاه شده با خطرات بیشتر روبرو هستند، اما این بیم و هراس پس از مقداری سیر و حرکت تخفیف می‎یابد، و این افراد نیز دل به تقدیر خواهند داد و تسلیم تقدیر می‎شوند. بدیهی است این ترس و بیم در اثر عدم انس و بی‌سابقه بودن آن است، وگرنه بشر در روی زمین با ماشین و با وسایط نقلیه دیگر نیز که سیر و سفر می‎نماید، و پیاده هم که در کنار خیابان‌ها قدم می‎زند و خلاصه همه جا و در همه حالات در معرض خطرات بسیار است که یا از خطرات هواپیما کمتر نیست و یا بیشتر است ولی چون به آنها عادت دارد بیم و هراسی بر او مستولی نمی‎شود، و خلاصه بشر در هر کجا باشد حیات و زندگانیش پایدار و استوار و مصون از خطر و بلا نیست، و بی‌جهت از مرگ که واقع شدنی است بیم به خود راه می‎دهد و در هراس و وحشت می‎گذراند و با اینکه می‎داند از مرگ گریز و گریزی نیست نباید صرف خطر مرگ او را با اندیشه‎ناک و خاطرش را مشوش نماید که خدا در قرآن مجید به پیامبر گرامی خود خطاب می‎فرماید: اِنَّک مَیّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَیِتّونَ و اَیْنَما تَکونُوا یُدْرِککمْ الْمَوْتُ وَ لَوْ کنْتُمْ فی بُرُوجٍ مُشَیِّدَهٍ و امیر المؤمنین علیه‎السلام می‎فرماید: …ثُمَّ لا یُبالی اَوَقَعَ عَلَی الْمَوْتُ اَمْ وَقَعَ الْمَوْتِ عَلَیْهِ وَاللهِ ما یُبالی اِبْنُ اَبیطالِب اَوْقَعَ عَلَی الْمَوْتِ اَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیْهِ این عمر عزیز را سلامت نفسی است واین سعی و تلاش ما توسل به خسی است در وادی حیرت به خس آویختگان همچون من و تو ز بیم غرقاب بسی است حقیقت همین است که بشر ثبات و بقایش در این جهان هر آن در معرض خطرات بسیار، و هجوم ناگواری‌های بی‌شمار است، و اگر لطف خدا از او دستگیری ننماید در دم نابود خواهد شد. وَ اِنْ یَمْسَسْک اللهُ بِضُرّ فَلا کاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَ اِنْ یُرِدْک بِخَیْر فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ‎یُصیبُ بِهِ مَنْ یَشْاءُ مِنْ عِبادِهِ قُلْ اَرَاَیْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَیْکمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَاْتیکمْ بِضِیاءٍ اَفَلا تَسْمَعُونَ قُلْ اَرَاَیْتُمْ اِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَیْکمُ النَّهارَ سَرْمَداً اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ مَنْ اِلهٌ غَیْرُ اللهِ یَاْتیکمْ بِلَیْل تَسْکنُونَ فیهِ اَفَلا تُبْصِرُونَ اگر تیغ عالم بجنبد ز جای نبرد رگی تا نخواهد خدای موحد چو در پای ریزی زرش چو شمشیر هندی نهی بر سرش امید و هراسش نباشد ز کس بر این است بنیاد توحید و بس بدیهی است معنای آنچه گفته شد تحفظ نکردن، و خود را در خطر انداختن و سوار وسیله معیوب شدن نیست که «اَعْقِلْها وَ تَوَکلْ» گفت پیغمبر به آواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند سایه حق بر سر بنده بود عاقبت جوینده یابند بود
فقط مقصود این است که انسان وقتی در جریان تقدیر الهی قرار گرفت، و آن را رعایت کرد و ملاحظه نمود از قضای الهی نباید بگریزد، و بداند که قضای حضرت باری تعالی را از انسان در هر کجا و هر حال باشد جز او کس دیگر نمی‎تواند رد کند، و وسائط و آلات مادی و تأثیر و تأثرهای ظاهری و غیر ظاهری از آن مانع نمی‎شود. بلی مثل صدقه را اگر چه کیفیّت و چگونگی تأثیرش را در رفع بلا می‌فهمیم و مکرّر تجربه شده است و لذا در روایت است: داوُوا مَرْضاکمْ بِالصَّدَقَهِ وَادْفَعُوا اَمْواجَ الْبَلاءِ‌‎بِالدُّعاءِ چنان که توسل و استشفاع به نفوس زکیه و ارواح طیبه پیغمبر خدا و ائمه معصومین علیهم‌السلام و دعا نیز به تقدیر الهی دافع بلا است و در باب توسل از طرق شیعه و سنی روایات بسیار وارد است بلکه علاوه بر اینها به امور دیگر مثل صله رحم نیز بلا دفع می‎شود و بلکه وجود سالخوردگان و حتی حیوانات و جنبندگان، بسیاری از آثار شوم معاصی و گناهان را مرتفع می‎نماید که تمام این امور به قضا و قدر الهی است. چنانکه از حضرت موسی بن جعفر علیه‎السلام روایت است: اِنَّ للهِ تَعالی فی کلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ مُنادِیاً یُنادِی مَهْلا مَهْلا عِبادَ‎اللهِ عَنْ مَعاصِی اللهِ وَلَوْلا بَهائِمُ رُتَّعٌ وَ صِبْیَهٌ رُضَّعٌ وَ شُیُوخٌ رُکعٌ لَصُبَّ عَلَیْکمْ الْعَذابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً در روایت است که حضرت امیر المؤمنین علیه‎السلام از کنار دیواری مشرف به ویرانی، برخاست به مکان دیگر رفت، گفتند: از قضای الهی می‎گریزی؟ فرمود، از قضای او به قدر او می‎گریزم. در اینجا نمی‎خواهیم راجع به قضاء و قدر سخن بگوئیم اما این را می‎گوئیم: که باید اسباب ظاهری را رعایت کرد، و دعا و صدقه و اینگونه امور را نیز که از شارع علیم خبیر که به حقایق قضا و قدر آگاه است دستور داده شده است انجام داد، و با این برنامه و عقیده به اینکه هیچ امری از امور بدون اینکه در کتاب الهی نوشته شده باشد جریان نمی‎یابد محکم و با کمال آرامش و اطمینان قلب به احتمال خطراتی که انسان به آنها در تمام حالات پیچیده است اعتنا نکرد و از استقبال آنها هراس ننمود که خداوند می‎فرماید: قُلْ لَنْ یُصیبَنا اِلاّ ما کتَبَ اللهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللهِ فَلْیَتَوَکلِ الْمُؤْمِنُونَ وَ ما مِنْ دابَّهٍ فِی اْلاَرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کلٌّ فی کتاب مُبینٍ ما مِنْ دابَّه اِلاّ هُوَ آخِذ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّی عَلی صِراط مُسْتَقیمٍ شعر زیر منسوب به حضرت مولی العارفین علی علیه‎السلام است. اَی یَوْمَی مِنَ الْمَوْتِ اَفِرُّ یَوْمَ ما قُدِّرَ اَوْ یَوْمَ قُدِرَ یَوْمَ ما قُدِّرِ لَمْ اَخْشَ الرَّدی وَ اِذا قُدِّرَ لَمْ یُغْنِ الْحَذَرْ از مرگ حذر کردن دو روز روا نیست روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست روزی که قضا باشد کوشش نکند سود روزی که قضا نیست در آن مرگ روا نیست و بالأخره باید در این جریان در حال امر بین امرین و بیم و امید بود نه چنان بود که تسبیب اسباب و تمسک به وسایل مادی و معنوی را بی‌ثمر دانست، و آنها را کنار گذارد و نه در توسل به اسباب چنان غلو و مبالغه نمود که مسبب الاسباب و قضا و قدر او فراموش گردد و از او غفلت حاصل شود. اما به هر حال پس از تسبیب اسباب مادی و معنوی و توکل و اعتماد به خدا نباید احتمالاتی که عقلا به آن اعتنا نمی‎کنند سبب وحشت و اضطراب و هراس شود و ترس از مرگ و خطرات دیگر ما را همواره نگران بدارد.
اگر آنان که از سرعت حرکت هواپیما که فقط چند صد نفر مسافر دارد می‎ترسند، می‎توانستند سرعت هواپیمائی را که سه میلیارد بشر و کوه‌ها و اقیانوس‌ها و درختان تنومند و میلیاردها جانداران و جنبندگان دیگر محموله آن هستند ببینند که در زمان واحد چگونه به حرکت‌های سریع و متعدد در حرکت است و با این محموله سنگین در یکی از حرکت‌هایش در هر ساعت در فضا هجده هزار فرسخ طی می‎کند از نشستن و خفتن در این مرکب عظیم غرق وحشت و اضطراب می‎شدند، و از اینکه می‎فهمیدند در عمر پنجاه ساله فقط در این سیر و حرکت چهار میلیارد و ششصد و شصت و پنج میلیون و ششصد هزار کیلومتر راه طی کرده در هراس می‎افتادند، و اگر می‎دانست از آن موضعی که در روز ولادت او زمین در آنجا بوده تا حال چقدر فاصله گرفته و دور شده است، و زمین و منظومه شمسی و کهکشان آن در حرکتشان به سوی مقصدی که بر ما مجهول است چه مسافت دور و درازی را طی کرده است چنان به وحشت می‎افتد که قابل تصور نبود ولی چون از این هواپیمائی که او و همه ابناء بشر بر آن سوارند و به کار و کوشش و صنعت و تجارت و تحصیل علم و جنگ و پیکار و عبادت خدا و معصیت او مشغولند غافل است و حرکت آن را نمی‎بیند آرام و مطمئن در آن نشسته است و از سقوط آن یا اینکه خودش از آن سقوط کند با اینکه به ظاهر (غیر از فشار هوا و جاذبه زمین) دیواری و مانعی از سقوط از آن نیست بیمی ندارد: ذلِک تَقْدیرُ الْعَزیزُ الْعَلیمُ نه بشر این حرکت‌ها را رؤیت می‎کند، و نه این حرکت‌ها باعث سقوط بارهایی که زمین بر پشت دارد می‎شود، و نه این زمین با هواپیماهای دیگر از نوع خود تصادم می‎کند، و تا هر وقت خدا بخواهد حرکتش دائم و مستمر است. وَالشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِک تَقْدیرُ الْعَزیزُ الْعَلیمُ، وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناُه مَنازِلَ حَتّی عادَ کالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ، لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی لَها اَنْ تُدْرِک الْقَمَرُ وَ لاَاللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کلٌّ فی فَلَک یَسْبَحُونَ در کتاب «نقد فلسفه داروین» داستانی از یکی از روزنامه‎ها نقل کرده که خلاصه‎اش به بیان ما این است که، در سال 1337 که یکی از منجّمین مشهور اروپا خبر داد که زمین در اثر تصادم با ستاره دنباله‎دار منهدم و متلاشی می‎شود و زمان و وقت آن را معین کرده بود و با اینکه بر حسب اسناد و مصادر اسلامی وقوع این حادثه قابل قبول نبود بسیاری از مردمان ضعیف الایمان از مسلمانان هم سخت گرفتار اضطراب و نگرانی شده بودند در روز قبل از روزی که بر حسب قول این منجّم باید زمین منهدم شود، در یکی از کوچه ها یا خیابان‌های تهران بچه ها بازی می‎کردند یک نفر به بچه‎ای که در بازی زیاد به اصطلاح فضولی می‎کرد گفت مگر نمی‎دانی که فردا زمین متلاشی خواهد شد؟ بچه گفت من هیچ نگران نیستم و اطمینان دارم که چنین حادثه ای رخ نخواهد داد برای اینکه می‎بینم مهندسی که نقشه خط آن قطار بین حضرت عبدالعظیم و تهران را داده است چنان آن را منظم کرده است که قطارها در آمدن و رفتن بهم تصادم ننمایند پس به طریق اولی مهندسی که عالم کون و ترتیب سیر اجرام و کرات را چنان مقرر فرموده است که بر خلاف نظمی که او معین کرده است حادثه‎ای اتفاق نخواهد افتاد. آن روز گذشت و شب موعود آمد و زمین به هیچ چیزی برخورد نکرد، روز بعد روزنامه (ایران نو) جریان این سؤال و جواب را در روزنامه‎اش منتشر کرد. باری از این رشته مطالب که پایان ندارد می‎گذریم. با یادآوری (علویه معظمه) با خواندن این آیه: سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کنّا لَهُ مُقْرِنینَ بدون اندیشه و بیمی بر هواپیما سوار شدیم. آری منزه است خدائی که زمین و فضا و هوا و آهن و معدن و چیزهای دیگر را مسخر بشر نموده است. باید او را به پاکی و توانائی و دانائی یاد کرد که این استعدادات محیر العقول را به بشر عطا کرده است، و اگر آفرینش و عطای او نبود نه بشری بود و نه این همه ظهورات استعدادات که در واقع همه ظهور قدرت الهی هستند، و او را می‎نمایانند، و ما را به سر «ما رَاَیْنا شَیْئاً اِلاّ وَ رَاَیْنَا اللهَ قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَهُ» آگاه می‎نماید. همه از او است و همه به سوی او و آیات اویند. در دیده تنگ مور نور است ز او در پای ضعیف پشه زور است ز او ذاتش سزا است مر خداوندی را هر وصف که ناسزا است دوراست ز او
تفکر و یاد خدا در هواپیما اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ وَ اخْتِلافِ الْلَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْک الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النّاسَ، وَ ما اَنْزَلَ اللهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماء فَاَحْیا بِهِ اْلاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کلِّ دابَّه وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ المُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ اْلاَرْضِ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُون در هواپیما بهترین اشتغال یاد خدا و اندیشه در عظمت آفرینش است. در آیه‌ای که تلاوت فرمودید به خلق آسمان و زمین و به کشتی که در دریا به نفع مردم حرکت می‎کند، و به ابرهای مسخر بین آسمان و زمین و آیات دیگر اشاره شده است. در هواپیما این فرصت را دارید اکنون که از زمین به فضا صعود کرده‌‎اید، و ابرها را در زیر پای خود می‎بینید، در خلق آسمان و زمین و نظاماتی که در آنها است اندیشه کنید، و وسعت فضا را که اگر میلیون‌ها سال هواپیماهای سریع السیر بتوانند در هر شرایط در فضا پرواز نمایند شاید به هیچ کجا نزدیک نشوید در نظر آورید، و ببینید که یکی از اموری که ذهن بشر ظرفیت آن را ندارد، و تصوّر آن در ذهن اگر محال نباشد محال گونه است همین فضا است. آیا می‎توانید فضا را تصور کنید؟ آیا می‎توانید همین چیزی را که نمی‎توانید تصوّر کنید انکار نمائید، و بگوئید فضا نیست و وسعتش موهوم است؟ پس آیا می‎توانید حقایق دیگر را که عاجز از تصور آن هستید مثل روح و ملائکه و علم خدا و ذات خدا را انکار کنید، و به استناد اینکه نتوانسته‌‎اید آنها را تصور نمائید آنها را رد نمائید؟ آیا می‎توانید صد میلیارد انسان یا درخت را در ذهن بیاورید؟ هم اکنون بعض رادیوها خبری به تفصیل دادند که کهکشانی کشف شده است که فاصله آن از کهکشانی که زمین ما در آن قرار دارد ده میلیارد سال نوری است آیا می‎توانید ده میلیارد سال نوری بلکه یک میلیارد بلکه یک سال و یک ماه و یک روز بلکه یک ساعت آن را در نظر بگیرید؟ تازه این رادیو گفت این کهکشان در هر ثانیه چهارصد هزار کیلومتر از زمین دور می‎شود و در حرکت است. بنابراین شما با مطالعه در فضا به این حقیقت می‎رسید که ناتوانی از درک بعض حقایق هرگز دلیل نفی آن حقایق نیست. شما فرصت دارید که تفکر کنید و بیابید که این هواپیما و سیر و مسیر آن دلیل نظامی است که در این عالم برقرار است یعنی اگر این عالم نظام ثابت نداشت و جریانش بی‌حساب بود نه هواپیما ساخته می‎شد، و نه صنایع دیگر پدید می‎آمد و نه بشر به علومی که دارد مثل پزشکی و کیهان شناسی و گیاه شناسی می‎رسید تمام این علومی که انسان در رشته‌های مختلف دارد فرع نظامی است که بر عالم مسلط و مستولی است. نظامی که از رشته‌های به ظاهر کوچکش علوم بسیار لطیف و دقیق و بزرگ پیدا شده است. هر قسمت از وجودش علمائی را مشغول ساخته، و علمی به آن اختصاص یافته است. این نظام است که بشر را به این علوم راهنمائی کرده است. فرصت دارید در ابرها در باران در هر چه به موجب تداعی معانی در اندیشه شما آمد بیندیشید حتی در این هواپیما که بر آن سوارید بیندیشید. در آیه‌ای که تلاوت کردید نام کشتی در ضمن آنچه آیات خدا است برده شده است اما اهل دانش و بینش می‎دانند که کشتی خصوصیت ندارد، کشتی آیه است اتومبیل هم آیه است، هواپیما آیه است، ماشین تحریر آیه است، ماشین چاپ آیه است، سفینه فضائی آیه است تمام علوم و صنایع و هنر بشر و هربیت شعر و هر سطر علم همه آیه می‎باشند و راه افزایش معرفتند و تفکر در هر یک از آنها سالک الی الله را به خدا می‎رساند. بیندیشید در آن فکرها و عقل‎هایی که نقشه این هواپیما را می‎دهند، آن اندیشه‌هایی که محصول آنها این اختراعات است. این نقشه‌ها از کجا در ذهن آنها می‎آید؟ و چه کسی به آنها الهام می‎کند؟ این اشعار ادبی با آن لطایف و نکته‌های پر از ذوق و سرشار از زیبائی و این صنایع شعری و هنرهای نقاشی از کجا بیرون می‎آیند و چگونه تولید می‎شوند؟ آیا همه اینها، و همه این علوم اثر ماده بی‌شعور و ظاهر وجود انسان و پوست و استخوان است؟ آیا این ذهن، و افکار مادی هستند یا مجرد. اگر مادی می‎باشند در کجا قرار دارند؟ اگر می‎گوئید در مغز قرار دارند چگونه عالم و این همه اشیاء کوچک و بزرگ در جسمی که یک میلیاردم آنها همه نیست جا می‎گیرند؟ اصولا این افکار بشر، و اینهمه علوم و ادبیّات، این بیانات شیوا، این اشعار شیوا و آبدار، این صنایع شعری، این همه لطایف با آن تعبیرات و مجازات و استعاره‌ها، آن مضامین بسیار بلند عرفانی و غیره و غیره آیا مولود تعدادی سلول نفهم می‎باشند؟ آیا آن حقیقتی که از این امور لذت می‎برد و زشتی و زیبائی و جمال و کمال را درک می‎کند و اظهار شوق و ذوق یا ابراز تنفر می‎نماید همین سلول‌های مغز است یا باطن انسان و روح و حقیقت او است؟ آیا همین هواپیما دلیل عالم غیب نیست؟ دلیل این نیست که انسان فقط این پوست و گوشت و سلول‌ها نمی‎باشد؟
آیا اینها همه دلیل بر وجود خدای آگاه و دانا و توانا نیست؟ آیا کسی می‎تواند با قاطعیت بگوید اینها همه اثر ماده است و ماورای ماده چیزی نیست؟ آیا کسی می‎تواند بگوید عالم و تمام این حقایق پوچ و پوک و بی‎هدف و بیهوده است؟ که اینها دلیل بر قصد از آفرینش این عالم نیست؟ آیا اینگونه اظهار نظر سفیهانه و غیر منطقی نمی‎باشد؟ آیا بشری که منکر این حقایق شود می‎تواند انکار خود را به یک شبه دلیل عقل پسند مستند سازد؟ قرآن می‎فرماید: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ اْلاَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلا ذلِک ظَنُّ الَّذینَ کفَرُوا فَوَیْلٌ لِلَّذینَ کفَرُوا مِنَ النّاِر «آسمان‌ها و زمین و آنچه را بین آنها است باطل نیافریدیم این گمان آن کسانی است که کافر گردیده‎اند پس وای بر کسانی که کفر ورزیده‌اند از آتش.» این آیه کریمه را نیز تلاوت فرمائید که متضمن حال بسیاری از مسافران هواپیما و سایر وسایل فضانورد و به طور کلی بیان کننده حال بیشتر افراد بشر است: «وَ کاَیِّنْ مِنْ آیَهٍ فِی السَّمواتِ وَ اْلاَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون؛ چه بسیار از آیه آسمان‌ها و زمین که بر آنها می‎گذرند و ایشان از آن روگردانند.» یک نکته تفسیری در تفسیر این آیه احتمالی به نظر می‎رسد که چون ممکن است استظهار عرف پسند از آیه نباشد و العیاذ بالله تفسیر به رأی شود تذکر می‎دهیم که فقط یک احتمال است هر چند ممکن است در نزد اهل نظر احتمالی مقبول و قابل بررسی باشد. احتمال این است که: آیه در عین حال که متضمن نکوهش کسانی است که به آیات خدا مرور مغرضانه دارند، و از آنها روگردانند اخباری از غیب است، چون مرور بر آیات آسمان به دو گونه قابل تصور است. یکی به دیدن آنها یا شنیدن صدای آنها مثل اینکه ماه و آفتاب را می‎بینیم، و صدای رعد را می‎شنویم، و دیگر به مرور و گذشتن بر آنها مثل آنکه در کشتی سوار شده و بر دریا می‎گذریم، بر فلان درخت، فلان شهر، فلان کوه، فلان اقیانوس، فلان شخص مرور می‎کنیم. بدیهی است اطلاق مرور بر قسم دوم ظاهرتر است. بنابراین مرور بر آیات آسمان آنچنان که امروز و در عصر ما با پیشرفت صنایع حاصل شده حاصل نبوده است، و بشر اکنون تا کره ماه، رفته به گردش‌های کیهانی پرداخته است و با هواپیما نیز در فضا و آسمان پرواز می‎کند. این مرور یک مرور حقیقی است که قرآن می‎فرماید: «ایشان از آن آیات روگردانند». آیا این یک خبر از غیب، و آخرالزمان نیست؟ که این کفار و خدانشناسان بر بسیاری از آیات و نشانه‌های حق و پدیده‌های جهان در آسمان و زمین خواهند گذشت، و از آن رو می‎گردانند. غیر از این است که اینها که توانسته‌اند مرور بر این آیات بنمایند از آنها روگردانند؟ یعنی به غیب وجود آنها و آنکه اینها را آفریده توجه نمی‎کنند، و آنها را به عنوان آیه و با نظر عبرت تحت بررسی قرار نمی‎دهند، و به یاد خدای بزرگی که اینها را آفریده است نمی‎افتند. آنچه مسخر انسان است شخصی که بر هواپیما سوار می‎شود می‎تواند در این کرامتی که خدا انسان را به آن سرافراز کرده و زمین و آسمان را مسخر او قرار داده است تفکر کند، و بیندیشد که این مخلوق و پدیده به ظاهر کوچک با عقل و اندیشه خود چه تصرفاتی در زمین و فضا می‎نماید و چه کارهایی از او صارد شده و می‎شود که از حیوانات عظیم الجثه، و آفتاب و ماه و کوه‌ها و اقیانوس‌ها صادر نخواهد شد. این چه امتیاز و چه استعدادی است که به انسان عطا شده است؟ و چه تاج کرامتی بر سرش نهاده‌اند؟ جا دارد به این شعر منسوب به امیر المؤمنین علیه‎السلام مترنم شده و به خودش خطاب کند. اَتَزْعَمُ اَنَّک جِرْمٌ صَغیرٌ وَ فیک انْطَوَی الْعالَمُ اْلاَکبَرُ وَ اَنْتَ الْکتابُ الْمُبینُ الَّذی بِاَحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمُضْمَرُ توئی ‎تو ‎نسخه ‎صنع ‎الهی بجو‎از ‎خویش ‎هر ‎چیزی ‎که ‎خواهی و از اینکه نتوانسته‌ایم از این همه استعداد استفاده کنیم و نعمت‌های بزرگ خدا را رایگان و بی‌عوض به هدر داده‌ایم، و از آنان که در مراحل اظهار استعداد، و به فعلیت رساندن کمالات انسانی پیشتاز شده‌اند عقب مانده‌ایم شرمنده و خجلت زده باشیم. یقیناً در آینده چنان که در بعض روایات مربوط به عصر ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه و زمان حکومت جهانی آن حضرت به آن اشاره شده است بیش از اینها هویت و استعداد انسان ظاهر خواهد شد. اما نکته‌ای در اینجا است که اسلام همه کمالات و همچنین کوشش برای تسخیر زمین و آسمان و ترّقی و پیشرفت مادی و معنوی را به انسان پیشنهاد نموده و او را به دنبال کردن اندیشه‌های ژرف، دلیر و گستاخ و به تسخیرات بیشتر امیدوار نموده است و چهارده قرن پیش نیل به پیشرفت‌هایی را که برای بشر محال شمرده می‎شد ممکن معرفی کرده و گذشت زمان هم نظر اسلام را تأیید می‎نماید و برای نمونه در این آیات شریفه دقت و تأمل نمائید.
اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللهَ سَخَّرَ لَکمْ ما فِی اْلاَرْضِ وَالْفُلْک تَجْری فِی الْبَحْرِ بِاَمْرِهِ وَ یُمْسِک السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی اْلاَرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ اِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحیم اَلَمْ تَرَوْا اَنَّ اللهَ سَخِّرَ لَکمْ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ وَ اَسْبَغَ عَلَیْکمْ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَهً اَللهُ الَّذی سَخَّرَ لَکمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِی الْفُلْک فیهِ بِاَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ وَ سَخَّرَ لَکمْ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فِی اْلاَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ اِنَّ فی ذلِک لاَیات لِقَوْم یَتَفَکرُونَ وَ سَخِّرَ لَکمْ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِاَمْرِهِ بدیهی است مفهوم اینکه زمین و آسمان مسخّر انسان شده‌اند تسخیر بالفعل نیست بلکه اشیاء را چنان آفریده است که تسخیر آنها برای انسان امکان پذیر باشد یا انسان را چنان آفریده است که می‎تواند این اشیاء را مسخر خود سازد به هر دو صورت مقصود تسخیر بالقوه است که به فعلیت رسیدن امروز از گذشته گسترده‌‎تر و کامل‎تر و ظاهرتر است. مثلا برداشتن آب از نهرهای بزرگ مانند نیل و دجله و فرات و جیحون یک نوع تسخیر آنها است ولی کشتیرانی و سدسازی‎های بزرگ در آنها نوع دیگر است. همچنین تسخیر هوا و فضا و نور و آفتاب و زمین و معدن صورت‌های متعدد دارد که به تدریج آنچه در قوه بوده به فعلیت می‎رسد. و خلاصه هواپیما نیز یکی از نمونه‌های تسخیر اشیاء برای انسان است چنان‌که تمام مظاهر صنعت و کشاورزی مظاهر همین تسخیر است؛ فَسُبْحانَ الَّذی جَعَلَ اْلاَشْیاءَ مُسَخَّراً للإنْسانِ، وَ اَکرَمَهُ بِالنُّطْقِ وَ الْبَیانِ وَ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ
🔸سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی 🔹 بخش سوم: شهر جده 🌐https://www.saafi.ir/?p=1198 ⭕️https://eitaa.com/joinchat/851705861C0738d08e6a 🆔 @Saafi_com ⭕️https://t.me/+O5uoAqKfzxAySG68 🌐https://m.facebook.com/profile.php/?id=61551890666652 📲https://www.instagram.com/ayatollahsaafigolpayegani 👇👇👇👇
ورود به جدّه جده یکی از بنادر معروف و از شهرهای عربستان است و شهرت جهانی دارد. این شهر در هفتاد و سه چهار کیلومتری مکه معظمه واقع است و به صورت یکی از آبادترین شهرهای عربستان است که می‎توان گفت تمام ساختمان‌های آن قصور و کاخ‌های مدرن و مجهز به تمام وسائل عصری است. این شهر که آبادی و عمران ظاهری آن روز افزون است از مراکز مهم تجارت و بازرگانی می‎باشد خیابان‌ها و منازل آن انباشته از درخت و تماشائی و دیدنی است. جمعیّت جده را در سفر قبل (1385 قمری) سیصد تا چهارصد و پنجاه هزار نفر تخمین می‎زدند و با این حساب می‎توان گفت که فعلا تا نزدیک به میلیون قابل تخمین است. سفارتخانه‌ها همه در این شهر (و شاید هم ریاض) قرار دارند چون ورود ملل غیر مسلمان در مکه معظمه و حرم و مدینه طیبه ممنوع است، لذا مقرّ سفراء در شهر جده است، فقط سفرای مسلمان حق دارند به مکه معظمه و مدینه منوره مشرف شوند. و اینکه گفتیم جده به صورت آبادترین شهرهای عربستان است برای این است که اینگونه آبادانی را که موجب افزایش تولید و بی‎نیازی جامعه از خارج نشود و در خودکفائی و رسیدن به یک اقتصاد مستقل اثر نداشته باشد آبادانی نمی‎دانم بلکه عین خرابی و ویرانی می‎بینم اینگونه آبادی در شهرهای مدینه منوره و طائف و ریاض نیز هست. اما جز اینکه تجمل و تفنن و اسراف و تبذیر را در کشوری که فقیر و بینوا بسیار دارد رایج کرده است و جز اینکه به عنوان ساختمان‌هایی که ساخته می‎شود و لوازم آنها جیب مهندس‎های بیگانه را پر می‎کند و کالاهای آنها به مصرف می‎رسد پیشرفت حقیقی در امور کشور حاصل نشده است، و این ظاهرسازی‌ها و بنای قصور و کاخ‌ها برای ترقی و تعالی کشور اگر مضر نباشد (که هست) مفید نخواهد بود. باری قریب ساعت چهارده به وقت تهران و سیزده و نیم به وقت جده وارد این شهر شدیم و پس از انجام مراسم گمرکی که در حد متعارف بود در انتظار هواپیما برای عزیمت به مدینه منوره ماندیم. برادران ستاد حج ایرانی آمدند و اظهار محبت کردند و بر حسب خواهش آنها به ستاد حج رفتیم، برخورد آنان با مراجعه کنندگان، اسلامی و دلسوزانه بود و با روی گشاده و مهربانی به مردم جواب می‎دادند و از کمک‌هایی که لازم بود و می‎توانستند دریغ نمی‎کردند. شعبه هلال احمر ایران نیز همین جا بود، این واحد نیز با کمی امکانات که داشت انجام وظیفه می‎نمود و بیماران مراجعه کننده را درمان می‎کرد و وجود این واحد در آنجا برای بیماران غریب نعمتی بود. نماز ظهر و عصر را در جدّه بجا آوردیم و ضمناً به مسائل شرعی که بعضی داشتند جواب داده شد. مسائل شرعی از جمله این مسائل حکم خروج از مکه معظمه بعد از عمره تمتع بود که اعضای گروه‎ها از لحاظ آنکه موقع رفتن به مکه معظمه، و برگشت به جده نیاز داشتند این سؤال را می‎نمایند که بر حسب بعض فتاوی خروج از مکه پس از عمره تمتع قبل از محرم شدن به احرام حج تمتع جایز نیست و در صورتی که ناچار شود باید محرم به احرام حج شود و به جده و هر مکان دیگر که می‎خواهد برود و پس از مراجعت برای اتمام حج به عرفات برود، و چنانچه بدون آنکه محرم به احرام حج شود بیرون رود معصیت کرده و اگر در همان ماهی که عمره را بجا آورده مراجعت کند همان عمره کافی است و جایز نیست دوباره محرم شود و اگر پس از گذشتن سی روز از عمره اولی مراجعت کند باید در میقات محرم شود به احرام عمره تمتع، و چنانچه قبل از گذشتن سی روز مراجعت کند ولی در غیر ماهی که عمره اولی را به جا آورده مراجعت کرده باشد احتیاطاً محرم به احرام عمره تمتع شود. فرودگاه جده و آسایشگاه حاجیان مطار جده یعنی محل پرواز و به اصطلاح ایرانیان فرودگاه از نظر ظاهر بسیار وسیع و مجلل است و ظرفیت دارد که صدها هزار نفر در آن وارد شوند. در این مطار بناها و مراکزی در فاصله‎های مناسبی ساخته شده که در اختیار هیأت‎های حج هر کشور و مؤسسات درمانی و راهنمائی آنها قرار دارد. و در ایام حج هر ساعتی هواپیماهای متعدد گروه‎هایی از حاجیان را در این مطار (فرودگاه) پیاده می‎کنند علاوه بر حاجیانی که از طریق زمینی و دریا می‎آیند.
پرواز از جدّه به سوی مدینه قریب نه ساعت در جده منتظر هواپیما برای حرکت به مدینه منوره شدیم تا سرانجام حدود بیست دقیقه به ساعت 24 شب یکشنبه، جده را برای تشرف به مدینه منوره ترک کردیم در بین راه جده تا مدینه منوره حال شوق و شور و اشتیاقی که برای عاشقان روضه مقدسه نبویه «علی من حل فیها صلوات الله و تحیته» حاصل می‎شود غیر قابل توصیف است. دقایق و ثانیه‌ها را با بی‌صبری عجیب و انتظار شدید می‎گذرانند و دقیقه شماری می‎نمایند، و هر چه به رأس موعدی که قبلاً از سوی کارکنان هواپیما اعلام شده نزدیکتر می‎شوند شور و شوقشان افزون‎تر می‎گردد. وعده وصل چون شود نزدیک * آتش عشق تیزتر گردد حالات این بار یافتگان به روضه مقدسه مختلف است: بعضی از فرط خوشحالی گریه می‎کنند، بعضی با شعر و نظم و نثر رسول خدا صلی‌الله علیه وآله وسلم را مخاطب ساخته و به حسب حال و معرفت خود با آن حضرت گفتگو می‎کنند، و خود را در حضور می‎یابند، برخی به یاد خویشاوندان و نزدیکان و دوستانشان که آرزومند درک این سعادت بزرگند گریه می‎نمایند، بعضی هم چیزی نمی‎گویند و خاموشی اختیار می‎کنند، گوئی حرف و سخنی را که در خور این فوز عظیم، و مناسب عظمت مقام حضرت خاتم الانبیاء صلی‌الله علیه وآله وسلم باشد پیدا نمی‎کنند، و خود را حقیرتر از آن می‎بینند که در چنین مقامی ارفع و اقدس پا بر بساط حضور گذارند و خود را عرضه بدارند. بعضی مبهوت و متحیرند، و گوئی باور نمی‎کنند که به چنین سعادتی نایل شوند که چند دقیقه دیگر به مدینه شهر وحی، شهر قرآن، شهر اسلام، شهر رحمه للعالمین و شهر علی، زهرا، حسن و حسین علیهم‌السلام وارد خواهند شد. خلاصه در بین اینگونه احساسات، ناگهان شهر مدینه منوره و قبه‎الخضراء همچون خورشید عالمتاب و برتر از آن چهره‌نمائی می‎کند، و فریاد و غریو صلوات از مسافرین هواپیما به آسمان بلند می‎شود.«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد».
شهر نور لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً نزدیک به ساعت نیم بعد از بیست و چهار به وقت محلی هواپیما در مطار (فرودگاه) مدینه منوره فرود آمد، و با ابتهاج و شادمانی بی اندازه و خوشحالی زاید الوصف قدم در زمین مبارک مدینه منوره نهادیم و قلم با این تعبیر دور از ادب شکسته باد، نه قدم بر آن زمین مقدس گذاردیم که با هزاران عذر جسارت و گستاخی سر بر خاک آستان رسالت گذارده و زمین ادب را بوسیدیم، و خاکش را سرمه دیدگان نمودیم. اگر امکان داشت که خود را از این بدن عنصری خارج کنیم و در اینجا با روح مجرد به زیارت ارواح پیامبران خدا و اولیا و قدسیان ملکوت اعلی و معتکفان حریم حرم با احترام نبوی نایل شویم هرگز به خود اجازه نمی‎دادیم پا بر این زمینی که مهبط ملائکه و مقدم شخص اول عالم امکان خواجه دو سرا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین و سیّده النساء و دو آقای جوانان اهل بهشت و سایر ائمه علیهم‌السلام است بگذاریم و حداقل (سعیاً علی الرأس لا مشیاً علی القدم) را برمی‎گزیدیم. سرزمینی که هر نقطه ‎اش داستانی افتخارآمیز و تاریخی بهجت انگیز دارد اگر چه دشمنان بیدادگر از اسائه ادب به این زمین کوتاهی نکردند و در آن و حتی در مسجد رسول خدا صلی ‎الله علیه وآله وسلم جنایاتی مرتکب شدند که تاریخ انسانیت را سیاه نمود. در طول تاریخ اسلام حکومت‌هایی که بر این سرزمین مسلّط شدند جز یک سلسله عملیات ظاهرسازی و عوام فریبانه که در مسیر سیاست‎های خاص آنها بود نه فقط کاری انجام ندادند بلکه کوشش کردند مدینه منوره را از مرکزیت بیندازند چنانکه انداختند. عبدالملک مروان یکی از حاکمان و طاغوتیان بنی امیه، کوشش می‎کرد حیثیت علمی و معنوی مدینه را از میان ببرد، زیرا به واسطه استقرار خاندان رسالت که در رأس آنها حضرت امام زین العابدین علیه السلام قرار داشت، و همچنین گروهی از تابعین و رجال علم مثل قاسم ‎بن محمدبن ابی‎ بکر موقعیت مرکزی خاصی داشت و مردم به مرکز حکومت که شام بود اعتنائی نداشتند، لذا عبدالملک گروهی از اراذل و اوباش را در مدینه ساکن گردانید تا کسانی که به مدینه می‎آیند از این شهر مقدس و مردم آن متنفر شوند، و کار تظاهر به فساد در مدینه الرسول به جائی رسد که از شعبی نقل شده است که گفت: در حکومت عبدالملک وقتی به مدینه رفتم چنین و چنان دیدم که من کلام او را بازگو نکنم بهتر است، سپس هم همین بنی امیه جامع اموی را در دمشق بنا کردند، برای اینکه مردم از مدینه منوره و مکه مکرمه منصرف نموده و به آنجا متوجه نمایند و بلکه به جای کعبه معظمه به حج آن وادار سازند. هر چه بود در این دوران‌ها مدینه را که باید مرکزیتش استمرار پیدا کند از مرکزیت انداختند. نخست بنی امیه دمشق را مرکز قرار داد و سپس بنی عباس بغداد را و پس از آن هم عثمانی‎ها اسلامبول را و در برابر آنها نیز خلفای فاطمی در مصر، قاهره و حکام اموی اسپانیا و اندلس را مرکز قرار دادند، و مدینه تقریباً در حد یک شهر متعارف در جهان اسلام تأثیر بیشتری نداشت. و در بعض مواقع مثل عصر متوکل از آن هم به ظاهر پایین‎تر و مورد خشم حکومت بود، شقی‎ ترین و ستمکارترین افراد را بر اهل مدینه حکومت می‎دادند. اگر چه دمشق و بغداد و اسلامبول نیز اعتبار معنوی کسب نکردند و عقیده مردم را جلب ننمودند، اما از جنبه سیاسی و توابع آن اهمیّت یافتند و طاغوت مآبی‌های مدائن و روم را به دمشق و بغداد و اسلامبول و دیگر شهرهای بزرگ منتقل کردند. هر کس بخواهد بداند شهر مدینه منوره و مکه مکرمه در آن اعصار چگونه فراموش شده بود شهرهایی مثل بغداد و دمشق و وسایلی را که برای رفاه مردم و وسعت جهات اقتصادی آنها فراهم بود، و کاخ‌ها و بیمارستان‌ها و مدرسه‎‌هایی که در آنجا تأسیس می‎شد با وضع مدینه و مکه و مردم فقیر و گرسنه شبه جزیره مقایسه نماید. در حالی که در بغداد و اسلامبول و شهرهای مشابه آنها و در اندلس کتابخانه ‎ها و مدارس بزرگ تأسیس می‎شد و کاخ‌های مجلل و پرخرج‎ترین میهمانی‎‌ها و عروسی‌ها و عیاشی‌ها انجام می‎شد. برای مردم مدینه امکانات فراگرفتن و خواندن و نوشتن نبود. و خلاصه این است که شهر مدینه که باید در طول چهارده قرن گذشته و بعد از این و در اعصار آینده مرکز و عالی‎ترین مظهر فکر اسلام و نظام اسلام، و منبع نشر معارف اسلام درآید به وضعی درآمد که در اقصی نقاط عالم اسلام شهرهای بسیار در بینش و علم از آن پیشی گرفتند و مدینه را تحت الشعاع قرار دادند.
از این شهرها می‎توان بغداد و دمشق و اسلامبول و قاهره و نیشابور و خوارزم و بلخ و مرو و قرطبه و غرناطه را نام برد که همه هم در جهت علمی و فکری شهرت داشتند و هم در جهت اسراف در تجمل و خوشگذرانی و قصرها و کنیزان مغنیه و رقاصه در حالی که مردم مدینه در فقر بسر می‎بردند و در انتظار این بودند که پس از سال‌ها مثلا خلیفه یا اطرافیان او به آنجا بروند به رسم احسان و صدقه به مستمندان از بیت المال مسلمین چیزی به آنها با هزار منّت تصدق نمایند. آری از مثل مالک‎بن انس در حدیث و فقه اسم برده می‎شد، و به او امام اهل مدینه لقب داده بودند اما این نیز به منظورهای سیاسی بود و منصور دوانیقی برای معارضه با امام جعفر صادق علیه السلام و اهل بیت از مالک ترویج می‎کرد. البته در عصر امام محمد باقر و بالخصوص حضرت امام جعفر صادق علیهماالسلام موقعیت علمی مدینه تجدید شد و رجال بزرگ از مدرسه این دو امام بیرون آمدند که عده ‎ای از آنها شهرت جهانی یافتند، اما این رونق بازار علوم و معارف هم دیری نپائید به واسطه شهادت حضرت صادق علیه السلام و بازداشت و زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که سال‌ها ادامه یافت دوباره آن وضع سابق را تعقیب کردند. و خلاصه در اثر این دسایس سیاسی مدینه تقریباً پس از رحلت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در تمام این مدت چهارده قرن تا امروز وضعی را که مناسب شأن و شرافت و موقعیّت مهبط وحی و مرکز رسالت اسلام و مدفن رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و مقرّ اهل بیت علیهم‌السلام باشد نیافت. فقط مسأله ای که در آن، مورد نظر و اهتمام بوده و هست معارضه با نفوذ اهل بیت علیهم‌السلام و اندیشه های اسلام راستین می‎باشد که به شدیدترین صورت پیروان اهل بیت و شیعه محق سرکوب می‎شدند و از حقوق اسلامی حتی قبول شهادت محروم می‎گردیدند و این سیاستی بود که در تمام عالم اسلام اجرا می‎شد. و حتی نقل فضایل آنها موجب بودکه بزرگترین محدثین و راویان احادیث را منزوی کند و نقل حدیث از او را ممنوع سازد و بقول ناصر خسرو: در بلخ ایمنند ز هر شری * می خوار و دزد و لوطی و زن باره ور دوستدار آل رسولی تو * از خانمان کنندت آواره آزاد و بنده و پسر و دختر * پیر و جوان و طفل به گهواره بر دوستی عترت پیغمبر * کردندمان نشانه بیغاره مدینه منوره در طول تاریخ به واسطه جهات بسیار از جمله بدرفتاری و سوء سلوک زمامداران همواره در معرض گرایش به اهل بیت و پیروی از هدایت آنها قرار می‎گرفت که آن گرایش با خشونت شدید و کشتار که گاهی به صورت قتل عام بود سرکوب می‎شد. اما مرور زمان و تسلط حکام جائر حقانیت اهل بیت و حقیقت و صحت برنامه‎ای را که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در امر رهبری امت داده بود روزبروز روشنتر ساخت، و مردم فهمیدند که عدول از این برنامه و رجوع نکردن به اهل بیت رسالت علیهم‌السلام منشأ همه مفاسد و معایب و تسلط زورگویان و ستم پیشگان می‎باشد. مسلمانان می‎دیدند نظاماتی که اسلام با آنها درگیری داشته و محکوم کرده و برانداخته است از نو تجدید شده، و رسوم مداین و روم و پایتخت‎های دیگر جباران در دمشق و بغداد و غرناطه و اسلامبول و… معمول و متداول گشته و خلافت با شاهنشاهی، و امپراطوری و ملوکیت و استبداد و فرعونیت مترادف گردیده است. بر اثر این اوضاع دانستند که خبرهای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و برنامه ای که خدا در امر خلافت مقرر فرموده همه برخیر و مصلحت است و برای استمرار دعوت اسلام و نجات مستضعفان بوده است. دانستند که هیچیک از این رژیم‌های غیر شرعی پاسخگوی خواسته های وجدان بشری و محقق اهداف اسلام نیست. گسترش این بینش ارکان حکومت‌های غاصب را که به اسم اسلام مردم را استعباد می‎کردند همیشه می‎لرزانید، و همه از اینکه مدینه مرکز این بینش شود در هراس بودند. لذا حتی ابن حجر که یکی از علمای معروف اهل سنّت و مروج سیاست‌های اسلام برانداز، و جیره خوار دستگاه همین حکومت‌ها است در ابتدای کتاب (الصواعق المحرقه) به شدت از اینکه فکر شیعی یعنی اندیشه اسلام راستین، و معارضه با سلطه‎‌های استعلا و استعبادی در مدینه روند بگیرد و فراگیر شود اظهار نگرانی می‎نماید، و به گمان خودش صواعق را برای جلوگیری از گسترش این بینش تألیف می‎کند. آری مسأله مدینه منوره برای تمام سیاست‌های حکام غاصب همین بود، لذا اسلام را از حرکت سریع اصیلش بازداشتند و سیاست‌های آن را در مسیر اهداف خود رهبری کردند، و اینهمه عقب‌ماندگی‌ها را برای مسلمانان بوجود آوردند.
وضع کنونی مدینه منوره از این جهات و نواحی اصیل اسلامی و انسانی در حکومت سعودی از وضع گذشته آن بهتر نشده بلکه از جهاتی بدتر و خطرناکتر است، و اگرچه ظواهر خانه ها و کاخ‌ها و راه‌ها چنانکه در همه جای دنیا به مناسبت عوض شدن اوضاع صنعتی و وارد شدن دنیا به دوره برق و ماشین تغییر کرده است اما هر کس می‎فهمد که این تغییرات اصولی و جوهری نیست و آنچه به ظاهر از عمران و آبادانی در جده و مدینه طیبه و مکه مکرمه و طایف و ریاض و غیرها دیده می‎شود ترقی و پیشرفت محسوب نمی‎شود این آبادی‌ها بر سه اساس است: 1. بر اساس برآوردن نیازهای جاه طلبانه وهابی‌ها که بر تمام ذخایر این کشور مسلطند، و در عربستان و خارج از آن برای خود همه گونه اسباب خوشگذرانی و عیاشی و هرزگی را در نهایت اسراف فراهم نموده اند در حالی که مردم فقیر و گرسنه عربستان از زندگی متوسط انسانی محروم می‎باشند. 2. بر اساس رفع نیازمندی‌های استعمار که در این رابطه نیز پول‌های کلان مصرف شده، و ثروت مردم فقیر این کشور جیب سرمایه داران آمریکائی یا فرانسوی یا انگلیسی یا ایتالیائی و دیگران را پر می‎سازد. 3. بر اساس به مصرف رساندن محصولات صنعتی بیگانگان که ملاحظه می‎شود تقریباً تمام عواید ساختمان این بناهای مدرن حتی مسجد پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و مسجد الحرام را مؤسسات کنتراتچی و کمپانی‌های بیگانه می‎برند. بدیهی است تا حدودی هم وسایل آسایش حجاج و توسعه و عمران حرمین فراهم شده است، اما در متن نقشه آسایش حجاج و اینگونه هدف‌ها هدف اصلی نیست و تبعی و فرعی است، زیرا حکومتی که می‎خواهد با جمعیت کم به مناسبت وجود حرمین شریفین در کشورش در بین حکومت‌های دیگر اعتبار داشته باشد و به عبارت دیگر حکومتی که اعتبارش در بین مسلمانان و در تمام جهان فقط به این دو حرم مقدس است که یک میلیارد بشر به آن به نظر احترام می‎نگرند و همه ساله نزدیک به یک میلیون برای ادای مراسم حج از اطراف و اکناف، و اصقاع دور و نزدیک عازم آن می‎شوند باید در حدی که مورد اعتراض این همه زائر قرار نگیرد و دنیای اسلام به او معترض نشود آن را تجلیل نماید، و برای پذیرائی این جماعت بشری خود را آماده نماید، و این مراسم را که خواه و ناخواه انجام می‎شود در اختیار خود نگاه دارد تا برای مقاصد خود از آن سوء استفاده نماید. و به هر حال این ظواهر و مظاهر اگر چه در اصل مقصود حکومت سعودی نیست بلکه مقصود همه مسلیمن است، و همه می‎خواهند مراسم حج هر چه باشکوهتر و منظم‎تر برگزار شود، و مسجدین و حرمین شریفین در حدود تعالیم شرعی از جنبه توسعه و عظمت ظاهری همه نمونه باشد، و در این دو شهر فقط خدای بزرگ به بزرگی یاد شود، و صاحبان مقامات حکومتی هیچگونه تکبّر و علوّ و برتری نداشته باشند و مظهر مساوات اسلامی باشند و برادری اسلامی در آن آشکار باشد، و از طاغوت پرستی و استضعاف در آن خبری نباشد که متأسفانه تشریفات ظاهری و تجملات در حد وفور نسبت به شاه و خاندانش وجود دارد، فقط چیزی که نبود یا اگر بود ما ندیدیم مجسمه و عکس و صورت بود که نه تنها در مسجدین در مساجد دیگر هم حتی یک عکس و صورت دیده نمی‎شود. باری، مدینه کنونی مدینه‌ای بهتر از مدینه عصر عبدالملک و ولید نیست با این تفاوت که در آن عصر با همه مفاسدی که در آن ساخته و پرداخته بودند شخصیتی الهی، مثل امام زین العابدین علیه السلام وجود داشت که عبادت و زهد و گذشتن از دنیا و زندگی بسیار ساده و بی‌تجملش تمام دستگاه ظلم و اسراف و تجبر و تکبر و پر تشریفات و خدم و حشم خلیفه وقت را تحت الشعاع قرار می‎داد و مثل فرزدق با آن قصیده جاودان او را مدح و توصیف به حق می‎نمود ولی مدینه امروز از وجود شخصیتی که بتواند این مظاهر استکباری حکومت را با اخلاق و رفتار پارسایانه و بی‎تکلف و بی‎پیرایه بکوبد و نمونه قدس اخلاق اسلام باشد خالی است.
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه به جهت عرض تسلیت به ساحت مقدس حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء مراسم عزاداری شهادت حضرت امام جواد علیه السلام با حضور علما و شیفتگان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام برگزار می‌گردد. مکان: قم – خیابان چهارمردان (انقلاب) کوی ۶ حسینیه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره زمان: جمعه ۲۹ ذی القعده ۱۴۴۵ (18 خرداد ماه 1403) ساعت: ۸ الی ۹ صبح 🌐https://www.saafi.ir/?p=1281 ⭕️https://eitaa.com/joinchat/851705861C0738d08e6a 🆔 @Saafi_com ⭕️https://t.me/+O5uoAqKfzxAySG68 🌐https://m.facebook.com/profile.php/?id=61551890666652 📲https://www.instagram.com/ayatollahsaafigolpayegani
بازگشت به شهر نور اَرْضٌ مَشی جِبْریلُ فی عَرَصاتِها *وَاللهُ اَشْرَفَ اَرْضَها وَ سَمائَها آنچه این شهر مقدس و عزیز که صدها میلیون مسلمان شوق زیارتش را دارند، دارد هیچ شهری در روی زمین ندارد. راستی این شهر بی‎نظیر است و وجود قبر مطهّر رسول اکرم صلی‎الله علیه وآله وسلم و مسجد آن حضرت و مشاهد مقدسه اهل بیت علیهم‌السلام همه کمبودهای مادی آن را که در اثر سوء سیاست‌های سیاستمداران پیدا شده تحت الشعاع قرار می‎دهد، و با این امتیازات بزرگ آن نواقص به حساب نمی‎آید و اصولاً هر تقدیر و تجلیل که از مدینه می‎شود به ملاحظه این افتخارات بزرگ است. این شهر دارالهجرت پیغمبر اکرم صلی‎الله علیه وآله وسلم و اولین مرکز اعلام رسمی موجودیت جامعه و نظام اسلام است. اگر این شهر نبود و اگر این شهر به ندای منادی الهی پاسخ نمی‎داد و پیامبر گرامی اسلام صلی‎الله علیه وآله وسلم را نمی‎پذیرفت و اگر مردم این شهر با آن ایثار و اشتیاق مهاجرین را نمی‎پذیرفتند و به اسلام نگرویده بودند و مهاجرین را منزل و مسکن نمی‎دادند و در نهایت برادری از آنها پذیرا نمی‎شدند هر چند سیر اسلام و دعوت پیامبر اسلام صلی‎الله علیه وآله وسلم متوقف نمی‎شد ولی می‎توان گفت که اگر این شهر نبود اسلام در این مسیری که قرار گرفت قرار نمی‎گرفت. زن و مرد مسلمان این شهر فداکاری کردند از مال و مسکن و جان خود گذشتند، و در حمایت از پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم و دعوت توحید وظیفه خود را ادا کردند و به بیعت خود با آن حضرت وفا نمودند. اعلان کلمه توحید و تشکیل حکومت رسمی اسلام از این شهر شد. این شهر بود که با کفار و مشرکین مکه و دیگران در بدر و احد و احزاب جنگ کرد. همه جای این شهر برای انسان یادآورنده خاطرات تاریخی و سیر زندگانی خواجه کاینات و مَفخر ممکنات است. این سرزمین مَقدم حبیب خدا و یگانه شخص شخیص عالم امکان است. این کوچه‎‌ها و خیابان‌ها مَعبر آن حضرت و هر نقطه‎اش از جنبه تاریخی و اسلامی با عظمت و پر افتخار و با برکت است. این شهر بعد از مکه معظمه مرکز نزول وحی قرار گرفت. فاطمه زهرا علیهاالسلام آن یگانه مدافع اسلام و پاسدار راه توحید در این شهر مقام داشت. دو آقای جوان اهل بیت حسن و حسین علیهماالسلام که پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم آنهمه در حضور مردم و جمع اصحاب به آنها اظهار مهر و محبت می‎نمود و آنها را می‎ستود و امت را به ولایت و محبّت آنها ترغیب و وصیت می‎فرمود و همچنین سایر امامان علیهم‌السلام به جز امیرالمؤمنین و امام دوازدهم علیهماالسلام در این شهر تولد یافته‎اند. این شهر مولد ائمه و مَدْرَس حضرت باقر العلوم و حضرت کشاف حقایق امام جعفر صادق علیهماالسلام است. آنقدر در این شهر مواقف تاریخی و یادگارها از رجال اسلام و قهرمان‌های بزرگ اسلام وجود دارد که شرح آن جز در کتاب‌های مفصل و بزرگ ممکن نیست. مکه مکرمه که به عظمت‌های ویژه دیگر اختصاص دارد با آنهمه خصایص بزرگ و آیات بینات و مقام ابراهیم و کعبه معظمه و اینکه مطلع انوار وحی محمدی بود و قبله میلیارد‌ها مسلمان در مرور قرون و اعصار تا روز قیامت شد به واسطه استیلاء افکار مشرکانه بر اهالی آن نتوانست از این افتخار که محل اقامت و موطن پیغمبر خدا است پاسداری و آن حضرت را یاری کند، و مرکزیتی را که به واسطه وجود عزیز خاتم الانبیاء صلی‎الله علیه وآله وسلم داشت برای خود حفظ نماید. پس از سیزده سال که پیامبر اکرم صلی‎الله علیه وآله وسلم دعوت رسالت فرمود، صدای دعوتش که از مکه مکرمه و عربستان به خارج رسیده بود دل‌های مردم را به سوی اسلام و برای اسلام فتح می‎کرد. از یک سو قریش و مشرکین اسلام را برای خودشان، و خدایان مصنوعیشان و برای موضع‎های استکباری و ستمکاریشان خطر جدی می‎دیدند، و برای اجرای خطرناکترین طرح خود یعنی کشتن پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم با همکاری قبایل و فامیل‌های مختلف وارد عمل شدند. و از سوی دیگر باید دعوت اسلام دوره نوینی را آغاز نماید که در آن به عنوان یک نظام الهی و مسلمین به صورت یک جامعه در برابر تمام نظامات و جوامع اعلام موجودیت بنماید و ویژگی‌های خود را آشکار سازد تا کسانی که اسلام آورده‎اند و افرادی که در اثر دعوت اسلام از شرک و بت پرستی بیزار شده‎اند، و مستضعفان و محرومان و مظلومانی که اسلام را پناهگاه خود می‎بینند، و شیفته و دلباخته برادری اسلامی شده‎اند بتوانند از اطراف و اکناف در زیر پرچم حمایت این نظام گرد آمده، و به جامعه جدید بپیوندند.
بدون چنین مرکزیتی افرادی که اسلام اختیار می‎کردند استضعاف می‎شدند و مورد سخت‎ترین شکنجه‎ها قرار می‎گرفتند. باید این افراد تحت حمایت رسمی قرار بگیرند، و باید اسلام از حقوق پیروان خود دفاع نماید، و باید نو ایمانان به حمایت اسلام از آنها امیدوار شوند. به واسطه آن که مشرکین و مستکبران مکه مکرمه را مرکز شرک و بت‎پرستی قرار داده بودند و تحت استیلای شدید خود گرفته بودند برای اینکه مرکز رسالت اسلام باشد شرایط لازم را نداشت، و مسلمانان ناچار باید مرکزی را برای خود در نظر بگیرند تا حکومت حق و عدل و جهانی اسلام را پایه‎ریزی کنند، و جامعه را بر اساس قوانین الهی، و قواعد و نظام نو اداره نمایند. خدا چنین اراده فرموده که این افتخار نصیب یثرب شود که پس از اقامت پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم در آنجا به (مدینه الرسول) و (مدینه منوره) شهرت یافت و خدا چنان اراده فرمود که اهالی یثرب در این دور جدید اسلام نقش مؤثر را ایفا کنند، و برای متشکل شدن مسلمین و بوجود آمدن نظام نو همه گونه ایثارگری، و مردانگی و برادری را نشان بدهند، و الحق که مخلصانه و صادقانه اسلام را یاری کردند،‌ بنابراین در یثرب جامعه اسلامی متشکل گردید و اسلام از یثرب مدینه را بنیاد نمود. در تاریخ واقعه‎ای نظیر هجرت رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم و سایر مهاجرین نخواهیم یافت که هجرت کنندگان در حالی که از همه جهات مادی چشم پوشیده بودند اینگونه مورد استقبال قرار گرفته باشند، و در پذیرائی از آنها این همه شور و شوق و خوشحالی و مسرت اظهار کرده باشند. گوئی انصار یعنی مردم مدینه پیش بینی می‎کردند و می‎دانستند که یثربشان در اثر شرافتی که یافته مدینه می‎شود و چه شهرت و چه موقعیّتی را در جهان حائز خواهد شد. و گوئی می‎دیدند که میلیون‌ها مردم در موسم حج و در دوران سال از راه‌های دور و دورترین نقاط جهان برای زیارت یثربشان از زن و بچه و خانه و مال و مقام صرف نظر نموده مدینه منوره را مقصد قرار می‎دهند. راستی نمی‎دانم آنها اگر چه به پیشرفت سریع این دین ایمان داشتند آیا برای شهرشان این همه شهرت و موقعیت را پیش بینی می‎نمودند. حرکت به سوی شهر پس از گرفتن اثاثیه، و ساک‌ها عازم شهر شدیم با آن احساسات روحانی و شوق و نشاط زاید الوصف و با شعار «اَلّلهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد» درود بر محمد و آل محمد از خیابان‌ها یکی پس از دیگری می‎گذشتیم، و به هر کوی و گذر و خیابان و میدان که می‎رسیدیم مایل بودیم ماشین توقف کند تا ما آنجا را شناسائی کنیم و به تاریخ آن و سرگذشت اسلامی آن آشنا شویم. این زمین‌ها همه محترم است زیرا روزگاری گذرگاه یا نظرگاه رسول گرامی اسلام و خاندان عزیزش علی و زهرا و حسن و حسین علیهم‌السلام بوده است به این ملاحظه ما به این زمین‌ها و به هرچه و هرکس منتسب به آنها باشد عشق می‌ورزیم و دوست می‎داریم. وَ هَلِ اْلایمانُ اِلاَّ الْحُبُ وَالْبُغْض[1] البته هر کدام از این زمین‌ها را که بیشتر به آنها نسبت داشته باشد بیشتر دوست می‎داریم. به مسجد و حجره رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم خانه حضرت زهرا علیهاالسلام مزار و مراقد مطهره چهار امام بزرگوار در بقیع، خانه امام جعفر صادق ‎علیه‎السلام، مسجد رد شمس و مسجد قبا و سائر مشاهد و مواقف آنان بیشتر ابراز علاقه می‎شود و در و دیوار و زمین آنها را می‎بوسیم و می‎بوئیم. من عجب می‎کنم از اینهایی که به اسم نهی از شرک، موحدین حقیقی را که از کشور‌های دور و نزدیک به شوق زیارت حجره مطهره پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم آمدند از اظهار احساسات و علاقه به تقبیل در و دیوار حجره و روضه آن حضرت که هزار معنای آموزنده و کفر شکن دارد مانع می‎شوند، و با اینکه می‎بینند این کار پیش نمی‎رود، و این آتش عشق و شوق خاموش نمی‎گردد و با همه شدت که در منع مردم نشان می‎دهند، و این خلق دلداده و عاشق از خود بی‎خود را اذیّت و آزار می‎دهند. همه ساله صدها هزار نفر از حجاج و زوار همین احساسات را نشان می‎دهند و برای بوسیدن ضریح و منبر و ستون‌های حرم و در و دیوار خانه زهرا علیهاالسلام بر یکدیگر پیشی می‎گیرند، و نمی‎توانند خود را از اظهار این علایق باز دارند و با عکس العمل مخالف مأمورین سعودی روبرو می‎شوند. هر کس پیغمبر خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم را شناخت، و به عظمت‌های او که نمایش و جلوه عظمت حق است، و از صفات کریمه، و مهر و رأفت و خلق عظیم او آگاه گشت اگر فطرف انسانیت دارد در اظهار این علاقه از خود بیخود و تقریباً بی‎اختیار است. این احساسات هیچ ارتباطی با شرک ندارد این احساسات ارتباط را با حق و عدالت و توحید و کرائم اخلاق نشان می‎دهد. کدام انسان است که در برابر حق و فضیلت و استقامت و فداکاری و خلوص نیت و خدمت به بشر سرتعظیم فرود نیاورد، و کدام انسان برای این تعظیم و تکریم از پیغمبر و خاندان عزیزش سزاوارترند که مثل اعلای انسانیت و نمونه‎های کمال و تفوق آدمیت بودند.
مگر شما می‎توانید به یک فرد حق پرست یا دادگر یا بخشنده یا مصلح و مخلص اظهار علاقه ننمائید. وقتی بیگانگان در ضمن شعر و نثر با هر بلاغتی که در توان دارند ثنا خوان و مداح آن حضرت باشند حالِ مسلمان بامعرفت و مشتاق معلوم است که چگونه می‎باشد. مگر ما می‎توانستیم به فرض که مأمور به صلوات نشده بودیم به محمد و آل محمد صلوات الله علیهم درود نفرستیم. این ممانعت از تقبیل و بوسیدن تا آن سوابق معرفت و شناسائی هست بیهوده است، و اگر خود این منع کنندگان هم به فطرت خود واگذار شوند از آن خودداری نمی‎نمایند. بلی از کوردلانی که خدا را جسم می‎دانند، و برای او دست و چشم و پا اثبات می‎نمایند، این نادانی‌ها بعید نیست و از آنها نباید انتظار داشت که عمل عادی مسلمانان را حمل بر فساد ننمایند و آن را شرک و بدعت ننامند، و بر محامل صحیحه و معلومه حمل نمایند، و اینقدر توجه کنند که باید انظار و نیّات را در اعمال و افعال در نظر گرفت و فعلی را که ممکن است وجوه متعدده داشته باشد اگر از مسلمان موحد که هرگز آهن و چوب را فاعل و مؤثر نمی‎داند صادر شد نمی‎توان به شرک و خلاف توحید حمل نمود. رسیدن به منزل و اقامتگاه پس از طی چند خیابان در شارعی که آن را شارع سلطان نام گذاری کرده‎اند در منزلی که قبلا فراهم شده بود وارد شدیم و از آنجا که از مسجد فاصله زیاد داشت و رفت و آمد به حرم از آنجا به زحمت انجام می‎شد به منزل آقای حاج سید علی سالکفرد رفتم مشارالیه و مسافرینی که در معیت او بودند از دیدار حقیر اظهار خرسندی نمودند.