🌴سنگر عشق🌴
☘👆☘👆☘
🍃🍀 #عاشقانه_شهدا 🍃🍀
🌺 #پیامکی_از_بهشت 🌺
🌹 #شهید_والامقام 🌹
🌹 #محمدرضا_بابلخانی 🌹
خداوندا تو را شکر و ستایش می کنم ، هر چند توان شکر و ستایش تو در من نیست .
کجا توانم حتی ستایش یکی از کوچکترین نعمت های تو را بر آورم . ا گر هم بتوانم باز کاری انجام نداده ام چرا که آن توفیق ستایش را هم باز تو به من منت نهاده ای .
خدایا دیگر دنیا برایم ننگ شده و دیگر طاقت این دنیا ندارم نه از باب سختی ها که در اینجا سختی در کار نیست و نه از طمع بهشت که خود را لایق بهشت تو نمی دانم بلکه از اینکه هر روزی که می گذرد و نعمت های بیکرانی که بر من ارزانی داشته ای برایم روشن می شود و می بینم که نمی توانم شکر این نعمت ها را به جای آورم .
خدایا اگر نگفته بودی که ناامیدی از من ، گناه کبیره است و اگر من این همه لطف و رحمت تو را ندیده بودم از زیادی بار گنـاهانم تا امـروز دیوانـه شده بـودم .
آری امیـد من در این است که مـن عهـد می شکستم و گناه می کنم و تو به جای خشم ، مهربانی می کنی و هدایت می کنی
💐 #سلام_به_دوستان_شهداء 💐
🌼🌸 #صبحتون_شهدائی 🌸🌼
💐
🌹🌹👆👆🌹🌹
#عاشقانه_شهدا
#وصیتی_مظلومانه
وقتی آن روز فرا رسید که شما از یاد بردید که حوالی #شهیدآباد هم رفیقی دارید.
هر گاه که خواستید از جاده روبروی گلزار رد شوید، از همانجا و از توی ماشین دستی بلند کنید و برایم فقط یک #بوق بزنید . همین .
من آن #بوق را بجای #فاتحه از شما قبول می کنم
#شهید_والامقام
#محمود_صدیقی_راد
مزار #شهید : #شهید_آباد_دزفول
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش پر رهرو
#عاشقانه_شهدا 🌹
.
یہو وسط حرفـش میگفت:
"خانوم...❤️
اگـہ مݧ شہید شدم بہم افتخار کن..."☺️
مـیگـفـتـم:"وا بـہ چـے افتخار کنم…؟!😒
بـہ ایݧ کـہ شوهـر نـدارم…؟!"😞
میـگفـت:
"بـہ ایݧ افتخار کـݧ کـہ من همه رو دوست دارم و...
بـہ خاطر همـہ مردم میرم..😊.
اگـہ نرم دشمن میاد داخل خاکموݧ...😔
پیـش از ما هـم اگه شـہدا نمیرفتݧ...
حالا ما هـم نمیتونستـیم تو امنـیت و آرامـش زندگـے کنیم..."🙂
روز آخرے کـہ میخواست بره گفت:
"بیایـیـد وایسید عکس بگیریم…📸
کولـہ شو کـہ برداشت...
رفتم آب و قرآݧ بیارم...
فضا یـہ جورے بود...😢
فکر میـکردم ایݧ حالات فقط مخصوص فیلمـا و تو کتاباست...
احـسـاس میکردم...
مهدی بال درآورده داره میـره...😣
از بـس کـہ خوشحال بود...
ساکـشو خودم جمع کردم...
قرار بـود ۴۵ روزه بره و برگرده ولـے..
۲۱ روزِ بعد شهید 💔شد...😭💚
#شهید_مهدے_قاضے_خانے🌺
🌹شادی روح شهدا صلوات
💞 سنگر عشق
http://eitaa.com/joinchat/1940389899Ccfe69b9c58
#عاشقانه_شهدا🌹
حالم خوش نبود...
رفتیم واسه آزمایش...
وقتی برگشتیم خونه...
حس خوبی داشتم...
حس یه اتفاق و تغییر...
اونقد غرق افکارم بودم...
که نفهمیدم کی غذا رو آماده کرده...!❤
دستپختش مثه همیشه حرف نداشت...💕
با اینکه اشتها نداشتم...
ولی طعم غذای اون روز...
هنوز زیر زبونمه...
صبح با صدای مهربونش...❤
از خواب بیدار شدم...
با یه لبخند زیبا نشسته بود بالا سرم...💕
گفت:
"حالت بهتر شده خانومی...؟💕
داشتم میرفتم سر کار...
دلشوره داشتم...❤
میخوای اصلا امروز نرم و بمونم پیشت...؟💕"
گفتم:"نه بابا خوبم...❤"
به چشاش حالت معصومانه ای داد و گفت :
"تو که مریض میشی…
از دنیا سیر میشم...❤"
سرمو کج کردم و با لبخند گفتم:
"درسته که تو همیشه خیییلی مهربونی ولی...
خداییش دیگه داری لوسم میکنیاااا...💕
بابا چیزیم نیست که...
فردا که جواب آزمایش بیاد میبینی که خبری نیست..."
گفت:"پس خیالم راحت...؟
حالت خوبه خوبهه...❤...برررم...؟"
گفتم:"آره...برو تا خودم بیرونت نکردم...❤
فرداش رفت و جواب آزمایشو گرفت...
تو خیال خودم بودم که...
دیدم با یه سلام بلند و لبخند...
اومد تو خونه...
یه جعبه شیرینی و یه شاخه گل رز هم دستش بود که گرفت سمتم...❤
مونده بودم هاج و واج نگاش میکردم...
گفتم:
"آقا مهدی ی ی...!
چـه خبر شده...؟!
واااای...…نههههه...!
خدایی ی ی...آره ه ه...؟"
گفت:
"بعععلهههه...
تبریک میگم مامان کوچولووو...❤
داریم مامان و بابا میشیم...💕"
احساسی که اون لحظه داشتمو...
هیچوقت فراموش نمیکنم...
بهترین خبری بود...
اونم از زبون عزیزترین فرد زندگیم...💕
اشک شوق میریختم و...
خدا رو شکر میکردیم...
.
(همسر شهید،مهدی خراسانی)
💞 سنگر عشق
http://eitaa.com/joinchat/1940389899Ccfe69b9c58
#عاشقانه_شهدا 💛🍃
قهر بودیم
گفت:عاشقمی?😊
گفتم:نه😐
گفت:لبت نہ گوید و پیداست میگوید دلت آری.😇
که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری 😍
زدم زیرخندہ 😂
دیگه نتونستم نگم که وجودش چقد آرامش بخشه🌹
🖌به روایت همسر:
#شهید_عباس_بابائی
🍃🌸💕
+اینجوری زندگی کنید!^^
http://eitaa.com/joinchat/1940389899Ccfe69b9c58
#عاشقانه_شهدا💞
❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون #مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم...😊😮🌹
❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه #حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد #ازدواجمون داد؛-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد..
❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....
❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای #شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود
( 💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خدا چله می گیرد 💟)
#شهید_مهدی_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
💚❤️💚
#عاشقانہ_شهدا🌹
جعبہ شیرینے راجلویش گرفتم
یکے برداشت وگفت:
میتونم یکے دیگہ بردارم؟
گفتم:البتہ سیدجـون این چہ حرفیہ؟برداشت ولے هیچ کدام رانخـورد.
کارهمیشگے اش بود🙂
هرجـاغذاے خوشمزه یاشیرینے
یاشکلات تعارفش میکردند🍰🍫
برمے داشت ولے نمیـخورد.
میگفت: می برم باخانم وبچہ هام میخورم😍
میگفـت:شماهم این کـارراانجــام دهید.
اینکہ آدم شرینے هاے زندگیش روبازݧ وبچہ اش تقسیم کنہ😇❤️
#خیلے_تو_زندگے_خانوادگے_تاثیر_میزاره
#شهید_سید_مرتضی_آوینے
❤️💚❤️
✍ #عاشقانه_شهدا
💞اهل قهر و دعوا نبودیم، یعنی از اول قرار گذاشت. در جلسه ی خواستگاری به من گفت توی زندگیمون چیزی به اسم قهر نداریم، نهایتا نیم ساعت 🚫
💞وقتی قهر میکردم می افتاد به لودگی و مسخره بازی. خیلی وقت ها کاری میکرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم 😂😃، میگفت آشتی، آشتی و سر قضیه را به هم میآورد...
💞اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو بمیری ها نبود، میرفت جلوی ساعت مینشست، دستش را میگذاشت زیر چانه و میگفت: وقت گرفتم، از همین الان شروع شد! باید تا نیم ساعت آشتی میکردم.😅
❣ میگفت ' قول دادی باید پاشم وایستی!❣
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
📚 قصه دلبری
@saangareshgh
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
#عاشقانه_شهدا💞
ازدواج من و #عبدالرحیم،ڪاملاً سنٺے بود. روزےڪہ بہ خواستگارے بندہ آمدند، همسر شہیدم گفت: «من دنباݪ عاقبٺ بخیرے و #شہادٺ هستم🕊 و دوسٺ دارم همســ💍ـر آیندہ ام نیز با من همقدم باشد...».
ایمان و عشق بہ اهݪ بیٺ(ع) در همان روز خواسٺگارے در چہـرہ اش متبلور بود و باڪلام دلنشینش ڪہ بوے خدا میداد، من را جذب ڪــ😍ـرد.
#شهید_عبدالرحیم_فیروزآبادی
#شهید_مدافع_حرم
#عاشقانہ_شہدا🌹
پـــس ازشروع زندگـے مشترکـماݧ💞یـک میهمانے گرفتـیم وعده اے ازاقوام رابہ خانہ مـــاݧ🏠دعوت کردیم
ایݧ اولین مهـمانے بودکہ بعداز ازدواج مے گرفتیم وبہ قولے؛هـنـرآشپزے عـروس خانـم مشخص مـے شد😊
اولیـݧ قاشق غـذاراکہ چشیـدم شـورے آݧ حلقم راسوزاند!😖
ازایݧ کہ اولین غذاے میہمانے ام شورشده بود،خیلے خجالت کشیدم😞سفره راکہ پہݧ کردیم،محمدروبہ مہمان هـاگفت:قبل ازاینکہ غذاروبخورید،بایدبگویم ایݧ غذادست پخت داماداست☺️
البتہ بایدببخشیدکہ کمے شورشده اسـت😐آݧ وقت کمے ناݧ پنرسرسفره آوردوباخنده ادامہ داد:البتہ اگہ دست پختم رانمے توانید،بخورید،ناݧ وپنیرهم پیـدامے شـود😉💚
#شهید_سید_محمد_علے_عقیلے🌺
@saangareshgh
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
تلوزیون میدیدم
مصاحبہ شهردار شهرمون رو نشون میداد
سرش رو انداختہ بود پایین و آروم آروم حرف میزد
با خودم گفتم: این دیگہ چہ جور شهرداریہ؟!😒
حرف زدن هم بلد نیست😕
پا شدم و تلوزیون رو خاموش ڪردم
چند وقت بعد همین آقاے شهردار شد شریڪ زندگیم😊💕
روزے ڪہ اومد خواستگارے
راستش...
نہ من درست و حسابے دیدمش!
نہ اون منو!🙃
بس ڪہ هر دومون سر بہ زیر نشستہ بودیم🙂
بعد اون روز
دیگہ دیدارے نبود
تا روز عقدمون💍
روزهاے قبل از عقد
خواهرهاش با تعجب و اعتراض بهش میگفتن: آخہ داداش من،
شما ڪہ دخترہ رو نگاشم نڪردے چرا و چطور پسندیدیش آخہ؟
بابا نمیگے شاید كور باشہ...؟!
كچل باشہ؟!
تو جوابشون گفتہ بود: ازدواج من
محض رضاے خداست،معیارایے كہ مدّ نظرم بود ایشون داشت
مطمئنم همراہ و همسفر زندگیمہ
روز عقد
زن هاے فامیل
منتظر رؤيت روے ماہ آقا داماد بودن
وقتے اومد گفتم:بفرماييد،اینم شادوماد دارہ میاد...
ڪت و شلوار پوشیدہ و ڪراواتشم زدہ!
همہ با تعجب نگاہ میڪردن!😳
مرتب بود و تر و تمیز
با همون لباس سپاه
فقط پوتینایش یہ ذرہ خاڪے بود😍
همسر#شهیدمهدیباکری
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
نام: محمدرضا
نام خانوادگی: مهدیزاده طوسی
تاریخ تولد: 1341/02/04
محل تولد :مشهد
تاریخ شهادت :1364/03/22
مکان شهادت :شط علی
#عاشقانه_شهدا
روز تولد امام علی (ع) بود🎉 که همراه محمدرضا و خانوادهاش به حرم امام رضا (ع) رفتیم تا صیغهی عقد ما را آن جا جاری کنند. پس از انجام عقد، به یک زیارت دو نفره رفتیم.💑
اتفاقاً آن روز شهیدی را تشییع میکردند😔 روی جعبهی پیچیده در پرچم سه رنگ🇮🇷 که بر دست مشایعتکنندگان پیش میرفت، یک شکلات🍬 افتاده بود. محمدرضا از لا به لای جمعیت خود را به جعبه رساند، شکلات🍬 را برداشت و طرف من بازگشت. شکلات را نصف کرد و به سویم گرفت😍 گفت «این اولین شیرینی ازدواجمان است.» طعم شیرین شکلات در دهانم دوید😋 هنوز که هنوز است، گویی که شیرینتر از آن شکلات را نخوردهام!😭
خاطرهای از کلثوم درودگری، همسر شهید 🌷محمدرضا مهدی زاده طوسی🌷